ایران، افغانستان و شاهحسین مرتضوی
اما آیا این واقعاً چشم سفیدی نیست که سخنگوی حکومتی که با تقلب ماشینی و با میانجیگری یک قدرت خارجی بدون این که قانونی و مشروع باشد، به دیگران درس دمکراسی میدهد.
آقای شاهحسین مرتضوی معاون سخنگوی ارگ، کسی که ماموریت دارد تا سخنان اشرف غنی را با ناشیانهترین و افراطی ترین شکلی که خود ارگ قادر نیست، بیان میکند بازهم گل کاشت. وی محمد جواد ظریف دیپلومات کارکشته ایران را که میداند چگونه روی مسایل بینالمللی حرف بزند به حیث «سخنگوی» طالبان مورد حمله قرار داد.
ارگ از حرفهای ظریف ناراضی است. آن را از ذرهبین انتقاد و واقع بینی که یک اصل اساسی در روابط بینالمللی بگذرانیم. ولی قبل از آن لازم است تذکری کوتاه در مورد شغل «سخنگوی» طالبان داد. آقای مرتضوی که بلد است خوب بنویسد، متاسفانه از زمره آن تحصیلکردههای مهاجر افغانی است که در دانشگاههای ایران در ادبیات فارسی دستاوردهای خوب داشتهاند. بخش بزرگی از نخبهها، نویسندگان، شاعران، روزنامهنگاران، استادان امروزی افغانستان در دانشگاههای ایران درس خواندهاند. ولی خوب نوشتن به فارسی یا املا و انشای خوب داشتن به معنی درک ادبیات سیاسی نیست. در سیاست گاهی کلمات معنای ویژه خود را دارد. از این جمله کلمه سخنگو است. سخنگو طوری که گفتم نظرات، پیشنهادات و طرحهای یک شخص یا یک بنیاد را بازگو میکند یا به دیگران اطلاع میدهد.
آیا وزیرخارجه ایران در نقش «سخنگوی» طالبان حرف میزند یا عمل میکند؟ اگر چنین باشد باید آقای جواد ظریف اصل مفاد مواضع طالبان را بیان کند، یعنی در مورد معضله افغانستان بگوید:« طالبان نباید با رژیم کابل مذاکره کنند، این رژیم مشروعیت ندارد. طرف مذاکره طالبان امریکا میباشد و هدف مذاکره هم خروج نیروهای اشغالگر امریکا از افغانستان است». مگر مواضع کنونی طالبان در پروسه مذاکرات کنونی صلح غیر از این است؟ خوب، اگر آقای ظریف در این جهت، حتی نه به این روشنی و صراحت حرف میزد، آقای مرتضوی اگر بویی از سیاست میداشت میگفت که اوبه حیث «حامی» طالبان یا حداقل حامی مواضع طالبان ظاهر میشود. ولی ببینیم که حرفهای جواد ظریف حمایت از مواضع طالبان هست؟
حرفهای او را در مصاحبه با یک رسانه هندی عیناً نقل میکنم، حرفهایی که موجب عکسالعمل مرتضوی شده. وزیر امور خارجه ایران دراین مصاحبه گف:«غیر ممکن است که طالبان در دولت آینده افغانستان هیچ نقشی نداشته باشند. اما این نقش نباید غالب باشد … درباره این که به گروه طالبان در آینده نقشی در دولت داده شود، مردم افغانستان باید تصمیم بگیرند… ما در منطقه و فراتر از آن، برای کمک به افغانها در این تصمیم باید زمینهسازی کنیم نه این که تحمیل کنیم … فکر میکنم هیچ کس در منطقه، دولتی تحت سلطه طالبان را به نفع امنیت منطقه نمیداند. فکر کنم در این زمینه تقریباً یک اتفاق نظر وجود دارد.»
مگر این حرفها و مواضع محمد جواد ظریف یک نوع رئالیزم سیاسی و درعین حال یکنوع حمایت از دولت کابل نیست؟ مگر سایر کشورهای منطقه این گونه با صراحت از این که «سلطه طالبان خطری برای منطقه بشمار میرود و نباید در صورت صلح آنها نقش غالب در دولت افغانستان داشته باشند» حرف زدهاند؟ اما چرا سخنگوی اشرف غنی نه تنها وزیر خارجه ایران را «سخنگوی» طالبان میشمارد بلکه با صراحت، اوضاع داخلی ایران را با اوضاع داخلی افغانستان (که دولت کنترول نصف کشور را از دست داده و قادر به تامین امنیت و زندگی معیشتی مردم، علیرغم صدها میلیارد دالر کمک خارجی نیست) مشابه میداند. درعین حال چنین هم برمیآید که وی به انتخابات ۲۰۰۸ که احمدی نژاد بار دوم به ریاست جمهوری رسید، انتخاباتی که نه تنها محققین و پژوهشگران خارجی بلکه در داخل ایران هم آن را انتخابات پر تقلب میشمارند، اشاره دارد. اما آیا این واقعاً چشم سفیدی نیست که سخنگوی حکومتی که با تقلب ماشینی و با میانجیگری یک قدرت خارجی بدون این که قانونی و مشروع باشد، به دیگران درس دمکراسی میدهد.
این حق هر فرد افغان میباشد که در مورد ماهیت و سیاست ایران در منطقه، در جهان و در داخل ایران نگاه حمایتی یا انتقادی داشته باشد. من هیچگاه حتی در رسانههای داخلی ایران از انتقاداتم خودداری نکردهام. ولی در روابط میان کشورها، به خصوص میان کشورهای همسایه یک اصل حقوق بینالدول وجود دارد که آن را «همزیستی مسالمتآمیز» میان رژیمها و سیستمهای مختلف مینامند و همه باید آن را مراعات کنند و مثال دونالد ترامپ را که هیچ احترامی به قواعد بینالمللی ندارد، پیش نگیرند. از این جهت است که ایران و یا سایر کشورها روابط خود را با «حکومت وحدت ملی» که با قانون اساسی افغانستان در تضاد است حفظ کردند. ایران و دیگران حتی در مورد این پروسه تقلب در انتخابات اظهار نظری ننمودند.
واقعیت در این است که حکومت کابل در برابر اراده دونالد ترامپ در خروج نیروهایش از افغانستان و پیشبرد مذاکرات با طالبان بدون موافقت کابل و حتی تروریست خواندن مجاهدین، دست و پاچه شده. این حکومت که جز حفظ قدرت برای منافع گروهی و قومی رسالتی نداشت خود را در خطر نابودی میبیند و تلاش دارد با ایجاد تنش و شاید هم بیشتر از آن با ایران خود را در استراتژی سرنگونی جمهوری اسلامی ترامپ با وی همراه سازد. از این لحاظ ممکن است این دارودسته هرچه بیشتر در خصومت با ایران برای خود جلیقه نجاتی بیابد.
ولی تنش، خصومت و دشمنی افغانستان با همسایگان، حتی با پاکستان که حامی طالبان است، به نفع منافع ملی ما نیست. هرچه زودتر به عمر این اپورتونیستها و آماتورهای سیاسی به نفع یک حکومت ملی و فراگیر خاتمه داده شود، بیشتر به نفع ملت است. بهترین راه هم است که در برابر زیاده خواهیهای طالبان در یک پروسه صلح ملی و شفاف، جبهه ضد طالبان تقویت شود.
پی نوشت: ادریس زمان معاون وزارت خارجه افغانستان که با زبان دیپلماتیک بیشتر آشانست و میبایست در دفاع از موضع اشرف غنی اعلامیه بدهد فقط اظهار داشت:« هرگونه رابطه با طالبان خارج از چهارچوب تعاملات دولتها، باعث تضعیف روابط دو کشور خواهد شد.» یعنی روابط میان افغانستان و امریکا، روسیه، چین، ایران، ازبیکستان، پاکستان عربستان سعودی، امارات، قطر، اندونیزی … تضعیف یافته.
از صفحه فيسبوک