ایران در کجای معادله صلح افغانستان قرار دارد؟
مقامهای ایرانی همواره تاکید کردهاند که غرب و امریکا با فرهنگ منطقه بیگانه است و نمیتواند مسئله افغانستان را حل کند. این کشور هرچند در سالهای گذشته هیچگاه بهصورت جدی برای میانجیگری بین طالبان و دولت افغانستان پا پیش نگذاشته، ولی همیشه تاکید کرده است که افغانستان را باید به خود افغانها گذاشت
مقامهای ایرانی همواره تاکید کردهاند که غرب و امریکا با فرهنگ منطقه بیگانه است و نمیتواند مسئله افغانستان را حل کند. این کشور هرچند در سالهای گذشته هیچگاه بهصورت جدی برای میانجیگری بین طالبان و دولت افغانستان پا پیش نگذاشته، ولی همیشه تاکید کرده است که افغانستان را باید به خود افغانها گذاشت روابط دیپلماتیک برای تمام کشورها مهم بوده و این روند برای افغانستان نیز از اهمیت ویژهای برخوردار است. این کشور با جمهوری اسلامی ایران روابط خوب داشته که مبتنی بر مشترکات و ارتباطات عمیق فرهنگی و مذهبی است. افغانستان حدود ۹۷۸ کیلومتر مرز مشترک با ایران دارد و در کنار آن زبان، دین، فرهنگ و سنت مشترک نیز هرکدام نقشی در تحکیم روابط میان دو کشور ایفا مینماید.
نقش ایران، کمک و همکاری این کشور را بافغانستان در سه دوره میتوان بررسی کرد: جهاد؛ مقاومت و دموکراسی.
دوره جهاد:
ایران در زمان حضور نیروهای ارتش سرخ شوروی، پذیرای شمار زیادی از شهروندان افغانستان بود که به عنوان پناهجو به این کشور پناه بردند. طی سالهای ۱۹۷۹ تا ۲۰۰۱ حدود ۳۰ درصد از جمعیت افغانستان در نتیجه حمله شوروی و جنگ داخلی و حکومت طالبان این کشور را ترک کرده و به کشورهای همسایه گسیل شدند که در این میان سهم ایران از مهاجران افغان حدود دو و نیم میلیون نفر بود. گذشته از پذیرایی مهاجران، جمهوری اسلامی ایران در عرصههای دیگری همانند کمک به مجاهدین علیه اشغال سرخ، آموزش و پرورش، تغذیه و کمکها دیپلماتیک برای حمایت از جهاد مردم افغانستان، کمک کرد. در این دوره تهران همواره بر ختم اشغال، حاکمیت مردم افغانستان بر سرنوشت شان و حفظ تمامیت ارضی همسایهاش تاکید داشت.
دوره مقاومت:
کمافیالسابق، در دوره مقاومت مردم افغانستان علیه اشغال جنوبی و تحجر طالبانی نیز جمهوری اسلامی ایران در کنار دولت مشروع و مقاومت مردم افغانستان ایستاد و از این داعیه حمایت کرد. در دوره مقاومت سیاست تهران در قبال افغانستان روشن، صریح و برحق بود چون از داعیهای حمایت میکرد که علیه تروریزم اشغالگران جنوبی شکل گرفته بود.
اما دوره پس از ۲۰۰۱:
موقعیت ژئوپولتیک افغانستان سبب شده که قدرتهای بزرگ و کشورهای منطقه جهت تامین منافع و یا سیاستگذاری شان متوجه افغانستان شوند. بهخصوص بعد از وارد شدن نیروهای امريکایی کشورهايی مانند روسیه، چین، ایران، هند و پاکستان سیاست خارجی خویش را متمرکز به افغانستان ساختند.
در این دوره، با آن که جمهوری اسلامی ایران مخالف حضور نظامیان امریکایی در منطقه است، اما دست همکاری و کمک به سوی دولت و ملت افغانستان دراز کرده و دهها کتابخانه، جمنازیوم، بورسیههای تحصیلی و کمکهای نقدی در اختیار افغانستان گذاشت. در بازسازی زیر ساختهای افغانستان سهیم شد و از حاکمیت ملی و تمامیت ارضی کشور ما حمایت نمود. اکنون اما گفتوگوهای صلح کشور در جریان است و باید دیده شود که جمهوری اسلامی در این پروسه چه موقف دارد و در کجای معادله قرار میگیرد.
اگر به گفتوگوهای اخیر صلح افغانستان نظری بیندازیم، این گفتوگوها هرازگاهی با مشکلات و چالشهای متعددی از جمله رویکردهای یکجانبه، نبود اجماع منطقهای و داخلی، تعاملات ناهمسو بهخاطر رقابتهای منطقهای و جهانی و برخی موارد دیگر مواجه بوده است.
در معادله صلح، با آنکه تلاشهای زیادی پیرامون آن از جوانب مختلف صورت گرفت، اما به بازیگران اصلی نقش داده نشد که یکی از آن کشور ایران، همسایه و شریک معادلات سیاسی و فرهنگی افغانستان میباشد. این کشور طی سالیان گذشته در قضایا و جریانات مختلف در افغانستان نقش داشته است که نادیده گرفتن آن میتواند روند صلح را بطی و یا حتی خدشهدار کند.
در یک مقایسه کوتاه، میتوان گفت که ایالات متحده امریکا ۹ دور با هیئت طالبان بهمیز مذاکره نشست و مواردی را پشت درهای بسته به بررسی گرفت که افغانها هیچگونه آگاهی و یا دخالتی در آن نداشتند و نمیدانستند که روی سرنوشت آنها چه تصامیمی اتخاذ میشود که در نتیجه، مذاکرات محکوم به شکست شد و بینتیجه پایات یافت. اما در مقابل مقامهای ایرانی همواره تاکید کردهاند که غرب و امریکا با فرهنگ منطقه بیگانه است و نمیتواند مسئله افغانستان را حل کند. این کشور هرچند در سالهای گذشته هیچگاه بهصورت جدی برای میانجیگری بین طالبان و دولت افغانستان پا پیش نگذاشته، ولی همیشه تاکید کرده است که افغانستان را باید به خود افغانها گذاشت.
این رویکرد ایران قابل ستایش است، ولی از نگاه دیگر تضاد منافع بین ایران و امریکا یا امریکا و روسیه و یا هم ایران و اسرائیل در افغانستان باید جدی گرفته شده و به نگرانیهای تهران پاسخ درخور داده شود.
از سویی هم، گسترش تروریزم در افغانستان، مرزهای کشورهای منطقه از جمله ایران را نیز با تهدید روبرو میسازد و این موضوع را میتوان در فعالیتهای تروریستی در جنوب و جنوب غرب افغانستان و نگرانی مقامات ایرانی مشاهده کرد. از همین رو نیاز است که تهران نیز با تأثیرگذاری که در قضایای افغانستان بهخصوص در مورد صلح دارد، این روند را تقویت کند. در کنار آن ایالات متحده امریکا از آنجایی که با تحت فشار قراردادن طالبان و حامیان آنها، تلاش دارد که غائله خونین افغانستان را پایان ببخشد، نقش ایران را در مورد صلح افغانستان نادیده نگیرد، زیرا امروز ایران یک قدرت منطقهای است و در تحولات منطقه نقش مهمی را داشته و دارد.
قابل یادهانیست تا زمانی که ما به یک اجماع منطقهای نرسیم و قدرتهای همانند ایران و دیگر کشورهای منطقه در مورد صلح و امنیت افغانستان به یک توافق نرسند و از سویی هم، حکومت و دستگاه سیاست خارجی افغانستان این ابتکار عمل را نداشته باشد که بتواند تعریف درستی از منافع ملی افغانستان و منافع کشورهای منطقه در رابطه به مسائل منطقه بهخصوص افغانستان ارائه دهد، مشکل افغانستان حل نخواهد شد. زیرا در حال حاضر قدرتهای جهانی بهخصوص امریکا که در افغانستان حضور دارد، بیشتر به دنبال منافع خودش است که این منافع بیشتر از حوزه ناامن کردن این کشور تأمین میشود. از این رو حکومت آینده افغانستان باید تعاملات بیشتری را در پیوند به صلح با کشورهای منطقه داشته باشد و در کنار آن باید تدبیری را به خرج دهد که از جنگهای نیابتی در افغانستان جلوگیری شود . در اینجا سیاست خارجی افغانستان طوری مهندسی شود که هیچ کشور احساس نکند که کشور دیگری جغرافیای افغانستان را علیه منافع آن کشور استفاده میکند.
بدون تردید نقش کشورهای همسایه از جمله پاکستان، ازبیکستان، تاجیکستان و روسیه در تعاملات صلح کارساز میباشد و هر کدام میتواند مسیر ناهموار صلح را هموار کند. در این میان ایران که در ۴۰ سال گذشته نقش موثری در تعاملات سیاسی افغانستان اجرا کرده و اگر نگاهی به هماهنگی روسیه و ایران در حوزه خاور میانه بیندازیم و مبارزهای که ایران و همپیمانانش علیه داعش در عراق و سوریه داشتند، این نقش را برازندهتر میکند. از سویی هم کشورهای منطقه باید بر محور روابط دولت با دولت تأکید داشته باشند و اگر دولتها باهم به یک تعامل مثبت برسند، بسیاری از مشکلات حل خواهد شد.
انتظار میرود که کشورهای شرق و غرب برای برقراری صلح در افغانستان بهگونه همهشمول تلاش کنند و تسهیل کننده این روند باشند تا مردم و حکومت افغانستان بتوانند از راه بینالافغانی خشونتها را از بین ببرند.