ایران و افغانستان؛ نیازمند بازتعریف روابط راهبردی
بر اساس همین تعامل راهبردی و استراتژیک است که میزان تعهد هر دو طرف به منافع یکدیگر افزایش مییابد و الزامات مسئولیتآور آن، هم ایران و هم افغانستان را در برابر تخطیهای احتمالی از مواد و مفاد آن سند راهبردی، پاسخگو میسازد
حنیف اتمر سرپرست وزارت خارجه در رأس یک هیئت بلندپایه سیاسی، اقتصادی و امنیتی به تهران رفته و با همتای خود محمدجواد ظریف و برخی مقامهای دیگر ایرانی دیدار و گفتوگو کرده است.
وزارت خارجه کشور در صفحه رسمی توییتر خود نوشته است که هیئت اعزامی کشور به ایران شامل نمایندگان هفت وزارتخانه، پنج ریاست مستقل، مشاور حقوقی رییس جمهور و دفتر شورای امنیت ملی خواهد بود.
سخنگوی وزارت خارجه ایران هم گفته است که هیئت دولت افغانستان با مقامات دولتی ایران در «چارچوب سند همکاریهای جامع ایران و افغانستان» روی مسایل اقتصادی، مرزی، مهاجران، همکاریهای رسانهای، امنیتی، بهداشتی و کارگروه همکاریهای آب و انرژی دیدار و گفتوگو خواهد کرد.
ایران از همسایگان مهم و مؤثر افغانستان است و پذیرایی چهل ساله این کشور از میلیونها مهاجر افغانستانی، از خدمات انکارناپذیر و فراموشناشدنی جمهوری اسلامی برای اهل انصاف است؛ اگرچه در این مورد کاستیها و کژتابیهایی هم وجود داشته است که باز هم در جای خود غیر قابل چشمپوشی است.
ایرانیها نیز همواره با استناد به پذیرایی چهلساله خود از میلیونها مهاجر افغانستانی، در پی قبولاندن احسان بیچشمداشت خود به مردم افغانستان هستند. در این مورد شک و شبههای وجود ندارد، اما در همین جا به مناسبت بد نیست یادآوری کنیم که خدمات متقابل مهاجران افغانستانی به جانب میزبان خود، کمتر از مهماننوازی برادران ایرانی خود نبوده است. سهم کارگران مهاجر افغانستانی در پویایی اقتصادی و پیشرفت صنعتی ایران، بسیار برجسته و انکارناپذیر است، اما مهمتر از آن نقشآفرینی آنان در میدانهای نبرد با دشمنان ایران در جنگ هشتساله ایران و عراق و هماکنون در جنگ سوریه در برابر گروه تروریستی داعش است که مشخصاً برای به زانو درآوردن جمهوری اسلامی به میان آمده و نیروهای داوطلب برخاسته از میان مهاجران افغانستانی، نقش بازدارنده محوری از دست یافتن این جریان تروریستی به اهداف شوم و شیطانی خود داشتند. بنابراین باید اذعان کرد که احسان انجامشده، متقابل و دوسویه بوده و اگر نیک بنگریم احسان مهاجران افغانستان با احتساب هزینههایی که از زندگی خود برای حمایت از جمهوری اسلامی پرداختهاند، به مراتب بیشتر و ماندگارتر از احسان ایران در پذیرایی از آنان بوده است.
با این حال و به رغم آنکه در چهل سال گذشته، روابط ایران و افغانستان فرازوفرود ملموس و محسوسی نداشته و از نوعی ثبات در حسن همجواری برخوردار بوده است، اخیراً اما رویدادهایی به میان آمد که به صورت طبیعی با واکنشهای متقابل دو کشور همراه بود و البته در کنار آن برخی واکنشهای غیرطبیعی مثل آتش زدن پرچم و تصویر رهبران مذهبی ایران در اعتراضات ضد ایرانی برخی حلقات رخ داد که خارج از دایره انصاف و مغایر با منافع راهبردی ملی افغانستان در مناسبات حسنه و دیرینه آن با ایران بود؛ کاری که بدون شک برآمده از فتنهانگیزیهای عوامل داخلی و خارجی معاند ایران بوده و آنان از تنش تازه به وجودآمده در روابط دو کشور در پی بهرهبرداری به نفع اغراض و امراض سیاسی و ایدئولوژیک خود علیه ایران بودند.
بر پایه این واقعیت، غوغاسالاران چند ده نفری برپاکننده تظاهراتِ به زعم خود مدنی و مسالمتآمیز، نهتنها نمایندگان مردم افغانستان نیستند، بلکه در معنایی دقیقتر و عمیقتر، در ضدیت با مردم خود قرار دارند؛ زیرا اگرچه این نوع اقدامات خودسرانه و سبکسرانه، آسیبی جدی به روابط و پیوندهای تاریخی دو کشور وارد نمیکند، اما بدون شک برای میلیونها هموطن افغانستانی مقیم ایران بدون پیامد نیست و میتواند شرایط را بر آنان که یا در ایران به تحصیل مشغولاند و یا سر در کار کسب و تجارت دارند، با سختی و دشواری همراه سازد.
از سوی دیگر از این واقعیت نیز نباید چشم پوشید که کارنامه مدیران سیاست خارجی دو کشور در مهار و مدیریت تنشهای اخیر، بسیار ضعیف و فاقد معیارهای خردورزی عادلانه و واقعبینانه بود و این به نوبه خود مزید بر علت شد و میدان را برای ترکتازی عناصر و عوامل مخرب و تفرقهافکن بازتر و هموارتر کرد و البته برکاتی هم داشت که برای فرصتطلبان فرقهایاندیش ناخوشایند است؛ یکی از آن برکات، تنبُّه مدیران سیاست خارجی هردو کشور درک این مهم بود که روابط ایران و افغانستان، به رغم دیرینگی و پرپیشینگی تاریخی، نیازمند بازتعریف در قالب طراحی و تدوین راهبردی جامع و همهجانبه در حوزههای حیاتی و مهم برای پایداری و آسیبناپذیرسازی این رابطه دوسویه است. به گونهای که در یک نگاه کلی و کلان هیچ چیز از ریز تا درشت امور متقابل میان ایران و افغانستان از قلم نیفتد و از سیاست تا امنیت و تجارت و مهاجرت و مرزداری را تحت پوشش قرار دهد.
بر اساس همین تعامل راهبردی و استراتژیک است که میزان تعهد هر دو طرف به منافع یکدیگر افزایش مییابد و الزامات مسئولیتآور آن، هم ایران و هم افغانستان را در برابر تخطیهای احتمالی از مواد و مفاد آن سند راهبردی، پاسخگو میسازد.
بنابراین آنچه از سفر آقای اتمر و هیئت همراه به جمهوری اسلامی ایران انتظار میرود این است که دو طرف به توافق راهبردیای دست پیدا کنند که هم دندان طمع بدخواهان روابط دوستانه ایران و افغانستان را بیرون بکشد، هم زمینههای وقوع حوادث ناگوار اخیر را منتفی سازد و هم در صورت روی دادن اینگونه اتفاقات، مواجهه عاقلانه و عادلانه دیپلماتیک با آن صورت گیرد.