آخرین اخبارافغانستانتحلیلسیاست
بایدن؛ چگونگی مواجهه با میراثهای ترامپ
ریاست جمهوری جو بایدن، آمیخته با سنتشکنیهای متعدد بود: دونالد ترامپ، چهارمین رییس جمهوری بود که در بیش از یک قرن اخیر تاریخ ایالات متحده، از شرکت در مراسم تحلیف خلف خود خودداری کرد. او همچنین در حالی قدرت را به رقیب دموکرات خود واگذار کرد که نهتنها از ادعای خود مبنی بر دزدی انتخابات، عقبنشینی نکرده است، بلکه این باور را به صورت گستردهای به میلیونها هوادار خود در سراسر امریکا القا کرده است. اکنون دست کم ۷۵ میلیون امریکایی طرفدار ترامپ، به سلامت انتخابات بیباورند و دولت جدید را دزد آرای شهروندان امریکایی میدانند.
او همچنین در سخنرانی خداحافظی خود با کاخ سفید، از بازگشت دوباره خود به شکلی دیگر سخن به میان آورد؛ چیزی که برای هوادارانش مایه امید و آرامش و انتظار است و برای مهمان تازهوارد کاخ سفید، موجب نگرانی.
افزون بر موار بالا، همهگیری کرونا که تاکنون بیش از ۴۰۰ هزار امریکایی را به کام مرگ کشانده، بیش از ۲۴ میلیون نفر را مبتلا کرده و چهل میلیون دیگر را بیکار، از مواردی بود که در نتیجه سهلانگاری و سوء مدیریت ترامپ، بر مراسم تحلیف جو بایدن و معاونش کاملا هریس، سایه انداخته بود.
نگرانی از حمله و آشوب دوباره حامیان و هواداران ترامپ، بلای دیگری بود که بر فضای به شدت امنیتی مراسم تحلیف جو بایدن، سنگینی میکرد؛ فضایی که با حضور ۲۵ هزار نیروی گارد ملی، کنگره امریکا را به یک دژ نظامی همانند کرده بود تا کنگره امریکا که پیش از این در آیین تحلیف رؤسای جمهور برنده انتخابات، میزبان هزاران امریکایی شادمان بود.
این اما آغاز راه بود؛ در حالی که ادامه آن بسیار سنگلاخی و پر دستانداز و آکنده از سیل و سنگ و سد است.
در زیر، به برخی چالشهای عمده بر سر راه ریاست جمهوری جو بایدن، اشاره میشود.
چالشهای داخلی
جو بایدن، به عنوان اجارهنشین جدید اتاق بیضی کاخ سفید، در حوزه داخلی با سه چالش عمدۀ همهگیری کرونا، فروپاشی اقتصادی و ترامپیزم به عنوان عامل دوقطبی شدید جامعه امریکا مواجه است. در این میان، مشکل عمده آقای بایدن، ترامپیزم است؛ پدیدهای که هماکنون دستکم ۷۵ میلیون پیرو دارد و رییس جمهور جدید، نامشروع و دزد انتخابات میدانند. بنابراین به نظر میرسد حتی اگر برنامه بایدن برای مبارزه با پاندمی کرونا و احیای اقتصاد ایالات متحده، در نظر همراه با موفقیت باشد، در عمل با موانع بسیار جدی ناشی از دوقطبی و رسوخ و رسوب تفکر ترامپیستی در بدنه اصلی جامعه امریکا روبرو است.
این در حالی است که آقای بایدن در حوزه سیاست خارجی نیز با ویرانهای روبرو است که اقدامات خودسرانه، سوداندیشانه و دیوانهوار دونالد ترامپ بر جای مانده است.
سیاست خارجی
کارنامه ترامپ در حوزه سیاست خارجی، بسیار روشن و بدون ابهام است. او با خروج از پیمانها و سازمانهای مهم بینالمللی، اعتبار، اتوریته و ابهت امریکا را تا جایی که ممکن بوده است، لگدمال و لجنمال کرده است. اکنون مهمترین مأموریت بایدن در حوزه سیاست خارجی، احیای اعتبار ایالات متحده در جهان است؛ چیزی که موفقیت آن کاملا وابسته به توفیق بایدن در حوزه سیاست داخلی و غلبه بر همهگیری کرونا، زوال اقتصادی و شیوع ترامپیزم است.
میدانیم که بایدن نزدیک به چهار دهه در کمیته روابط خارجی سنای امریکا حضور تأثیرگذار داشته و هشت سال نیز معاون باراک اوباما، رییس جمهور اسبق ایالات متحده بوده است و بنابراین با چالشهای فراروی کشورش در دنیای امروز، آگاهی و آشنایی دارد، اما لطمهای که ترامپ به چندجانبهگرایی در سیاست خارجی امریکا وارد کرده است، چیزی نیست که به آسانی و با هزینه ناچیز جبران و مرمت شود.
او باید روابط امریکا با متحدان این کشور در اروپا و شرق آسیا را بازسازی کند و با تنشزدایی از روابط کشورش به ویژه با سازمان ناتو بر سر هزینههای امریکا برای تأمین امنیت کشورهای اروپایی، بستر تازهای از تعامل با دنیای غرب را هموار سازد.
اینهمه در حالی است که روابط امریکا با چین نیز در چهار سال گذشته، بسیار خصمانه و همراه با سیر صعودی تقابل بود و بایدن به رغم آنکه به ادامه شیوه برخورد ترامپ با چین بیتمایل نیست تا پکن را در قبال سیاستهای تجاری و تکنالوژیکی خود مسوولتر سازد، اما مطمئنا ادامه درگیری سیاسی ـ اقتصادی با چین، به ناکارآمدی یا کماثری سیاستهای داخلی بایدن منتهی میشود و در حوزه سیاست خارجی نیز او را با موانع و مشکلات بازدارنده بسیار جدی مواجه میسازد.
تنها موردی که از کارنامه ترامپ میتوان به عنوان تسهیلکننده مسیر و تسریعکننده دستیابی بایدن به برنامههای خود در سیاست خارجی اشاره کرد، عادیسازی رابطه چند کشور عربی با اسراییل است. ترامپ این برنامه را با موفقیت و بر مبنای رویکرد ایدئولوژیزدایی از متارکه اعراب با اسراییل و تمرکز بر محور نژادی عبری ـ عربی و حذف محرک انقطاع ایدئوژیک اسلامی ـ یهودی به عنوان عامل بازدارنده از نزدیکی اعراب به رژیم صهیونیستی، با عقبه سیاسی ایرانهراسی امنیتی به پیش برد.
بنابراین، تنها برگ برنده جو بایدن در سیاست خارجی، امضای توافق صلح برخی کشورهای عربی با اسراییل است. اهمیت این برگ برنده در آن است که خاورمیانه با محوریت ایران و برجام، گرانیگاه اصلی سیاست خارجی ایالات متحده را تشکیل میدهد.
ایران به عنوان مهمترین قدرت منطقهای خاورمیانه، مهمترین مانع دستیابی امریکا به برنامههای راهبردی خود در حوزه سیاست خارجی است. کشوری که از شاخ افریقا تا پایتختهای مهم کشورهای برخوردار از جئوپولیتیک و جئواکونومیک فوقالعاده حساس و تعیینکننده در روابط و نظام بینالملل، نفوذ سیاسی و فرهنگی دارد، نمیتواند در متن راهبردهای جهانی و منطقهای ایالات متحده قرار نگیرد؛ لذا تصور میشود با توجه به تغییر شرایط کنونی جهان و منطقه نسبت به عصر اوباما، بایدن میخواهد بر سر توافقی محکمتر و طولانیتر با ایران مذاکره کند؛ مذاکرهای که تنها به برنامه هستهای ایران محدود نخواهد شد و حوزههای نفوذ سیاسی، امنیتی و فرهنگی ایران در کنار دستاوردهای جمهوری اسلامی در حوزه جنگافزازی را نیز در بر خواهد گرفت.
افغانستان
در این میان، آنچه برای افغانستان امیدوارکننده است، احتمال بالای بازنگری دولت بایدن در مورد توافق صلح با طالبان و توافقنامه دوحه است. نشانگان روشن این رویکرد، یکی تأکید آنتونی بلینکن، نامزد وزارت خارجه دولت بایدن برای بررسی توافقنامه صلح دوحه است؛ چیزی که متضمن تغییرات بنیادین در نحوه مواجهه تیم بایدن در خصوص اقدامات انتخاباتی ترامپ مبنی بر انعقاد توافقنامه صلح با گروهی است که عمیقا وجهه پیشگامی ایالات متحده در مبارزه با تروریزم را مخدوش کرد.
افزون بر این مطالبه شتابزده طالبان از دولت بایدن مبنی بر احترام گذاردن امریکا به توافق دوحه است. طالبان دو روز قبل از مراسم تحلیف بایدن تأکید کرد که امریکا با احترام به توافق انجامشده با این گروه، باید نیروهای خود را تا ماه می ۲۰۲۱ از افغانستان خارج کند. دال مرکزی این اظهارات آن است که طالبان عمیقا از تغییر رویکرد دولت جدید امریکا نسبت به مذاکرات صلح و نیز امضای توافق دوحه، نگراناند و احساس خطر میکنند.
بر سر کار آمدن بایدن در امریکا منجر به شکلگیری بیم و امید توأمان در دولت جمهوری اسلامی افغانستان و گروه طالبان گردید. دولت از آن جهت به بایدن دل بست که شاید او با ابطال توافق صلح دوحه، طالبان را در موقعیت فاقد مشروعیت پیشامذاکرات برگرداند، به موازات این امیدواری، طالبان نیز از آن جهت بیمناک شدند که بایدن به راستی امید اردوگاه جمهوریت را برآورده سازد. پیامی که رهبران این گروه، یک روز قبل از مراسم تحلیف بایدن برای او با درخواست پایبندیاش به توافق دوحه فرستادند، ریشه در همین بیمناکی داشت.
از سوی دیگر خودداری پنتاگون، وزارت دفاع امریکا، از واگذاری اطلاعات مربوط به جنگ افغانستان و زوایای پنهان توافقنامه صلح دوحه، موجب تحریک جدیت و حساسیت دولت تازه جو بایدن در مورد معاملات پنهانی دولت ترامپ با طالبان گردیده و انگیزش تیم بایدن برای رسیدگی مسوولانه به این پرونده را مضاعف خواهد ساخت.
اکنون شواهد و قرائن موجود نشان میدهد که امید دولت جمهوری اسلامی افغانستان نسبت به بازنگری دولت بایدن در مورد توافق صلح با طالبان، کاملا واقعبینانه و مبتنی بر درک هوشمندانه شرایط سیاسی ـ امنیتی افغانستان و منطبق با رویکردهای راهبردی امریکا با سکانداری عقلانی تیم جو بایدن بوده است.
به نظر میرسد با سر کار آمدن دولت بایدن در امریکا، طالبان فراتر از دو گزینه در اختیار ندارند: آنان یا باید خود را با شرایط جدید ناشی از بازنگری دولت بایدن در متن توافقنامه صلح وفق دهند و یا دوباره به کوهها و بیابانها متواری شوند و راه جنگی بیهوده و بیدستاورد علیه جمهوریت را در پیش بگیرند.