آخرین اخبارتحلیلجهانسیاست

بحران اوکراین؛ دست‌پاچگی غرب در برابر پوتین!

امریکا بعد از شکست در افغانستان و خاورمیانه، دچار سردرگمی شده و اروپا هم افزون بر تجربه شکاف‌های درون‌سازمانی در ناتو، عملاً از هم گسیخته است. بنابراین برای روسیه و چین، فرصتی طلایی‌تر از این برای برپایی یک نظام بین‌المللی جدید فراهم نخواهد شد

بحران اوکراین

ساعتی پس از این که روسیه دو منطقه تحت کنترول شورشیان جدایی‌طلب شرق اوکراین (لوهانسک و دونتسک ) را به رسمیت شناخت، شورای امنیت سازمان ملل متحد برای کاهش تنش جلسه‌ای اضطراری برگزار کرد.
استفان دوجاریک سخنگوی دبیر کل سازمان ملل متحد گفت که آنتونیو گوترش تصمیم روسیه را ناقض تمامیت ارضی و حاکمیت ملی اوکراین و ناسازگار با اصول منشور سازمان ملل می‌داند.
همزمان امریکا تحریم‌هایی را علیه مناطق تحت کنترول شورشیان اوکراین اعمال کرد. این کشور شهروندان خود را از هرگونه سرمایه‌گذاری، تجارت یا تامین مالی در مناطق تحت کنترول شورشیان منع کرد.
بوریس جانسون نخست‌وزیر بریتانیا نیز کمیته اضطراری دولت (کبرا) را فراخواند. گروه کبرا که ویژه تصمیم‌گیری درباره وضعیت فوق‌العاده در بریتانیا است، قرار است بر سر تحریم‌ها علیه روسیه تصمیم‌گیری کند.
در کنار واکنش گسترده کشورهای غربی علیه این اقدام روسیه، اتحادیه اروپا آن را نقض قوانین بین‌المللی خواند و قول داد با تحریم قاطعانه به فدراسیون روسیه پاسخ دهد.
پیش‌تر ولادیمیر پوتین گفته بود که در هر صورت غربی‌ها تحریم‌های تازه‌ای علیه روسیه وضع خواهند کرد. بنابراین، وضع تحریم‌های سنگین تازه علیه روسیه، چیزی نیست که مسکو منتظر آن نباشد، اما این بدان معنا نیست که مسکو به غرب اجازه دهد که از خطوط سرخ آن از جمله اوکراین، به آسانی عبور کند.
مناقشه روسیه با غرب بر سر اوکراین از زمانی آغاز شد که ناتو از بررسی الحاق اوکراین به این ایتلاف نظامی خبر داد. چنین چیزی معنایی غیر از این نداشت که غرب در صدد عبور از خط سرخ‌های روسیه است.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، پذیرش اتحاد دو آلمان و به استقلال رسیدن بسیاری از جمهوری‌های تحت کنترول شوروی پیشین، مشروط به این شرط بود که ناتو به سمت شرق توسعه نیابد، اما وقتی ناتو می‌خواهد اوکراین را به عضویت خود دربیاورد، بدان معنا است که به تعهد خود مبنی بر عدم توسعه به سمت شرق، پایبند نمانده است.
در چنین شرایطی از دو گزینه تهدیدات امنیتی و تحریم‌های اقتصادی، یکی را باید انتخاب کند. امریکایی‌ها تصور می‌کنند فشارهای اقتصادی، این قدرت را دارد که اقتصاد در حال افول روسیه را از پای درآورد، اما در مقابل، کارشناسان مسائل روسیه، امریکا را به اشتباه محاسباتی در این خصوص متهم می‌کنند. به باور آنان تحریم‌های اقتصادی سنگین، مانع از مداخله نظامی روس‌ها در اوکراین نخواهد شد؛ زیرا در آن صورت آنچه برای مسکو اولویت خواهد داشت، امنیت ملی است که از رهگذر توسعه ناتو به سمت شرق، متوجه روسیه خواهد شد.
بر این اساس، هیچ تهدیدی نمی‎‌تواند روسیه را مجبور به عقب‌نشینی در قضیه اوکراین کند.
تحریم، سلاح کهنه‌ای است که همیشه هم نمی‌تواند گلوی خصم را به راحتی ببرد. ناکارآمدی این سلاح از کارافتاده در مورد ایران آشکار شد و اکنون کار به جایی رسیده که امریکا بعد از خروج یکجانبه از برجام و اعاده تحریم‌های پیشابرجام و وضع تحریم‌های تازه بی‌نتیجه، آماده تسلیم شدن در برابر جمهوری اسلامی است.
پوتین به درستی دریافته است که دولت بایدن، ادامه دولت اوباما است و فراتر از آن نمی‌تواند در معادلات سیاسی، امنیتی و اقتصادی جهان نقش‌آفرینی کند.
موضوع دیگری که روسیه را در قضیه اوکراین، در موقعیت برتر قرار می‌دهد آن است که لشکرکشی پوتین به مرز با اوکراین و متعاقب آن به رسمیت شناختن دو منطقه مورد مناقشه میان دولت و جدایی‌طلبان اوکراین، مسبوق به گشایش کانال‌های سیاسی ـ اقتصادی نیرومندی است که میان روسیه و چین صورت گرفته است؛ کانال‌هایی که در سفر اخیر ولادیمیر به چین باز شد و مبتنی بر اقدامات کنونی مسکو در اوکراین است.
فراتر از این، هشدارهای اروپا برای وضع تحریم علیه روسیه هم از آن جهت بی‌معنا است که قاره سبز در زمینه گاز، کاملاً وابسته به روسیه است و جایگزینی هم برای آن ندارد.
از نظر سیاسی ـ نظامی نیز اقدامات اخیر روسیه دارای منطق میدانی نیرومند است. لشکرکشی امریکا به افغانستان و عراق و به دنبال آن تأسیس داعش و دیگر جریان‌های رادیکال تروریستی، آزمون‌های سختی بود که این ابرقدرت نتوانست از آنها سربلند بیرون بیاید. شکست امریکا در افغانستان و خاورمیانه که با خروجی خفت‌بار همراه بود، جرئت پوتین را برای ورود به گود مقابله با ابرقدرتی که نظم امنیتی و اقتصادی جهان را به تنهایی و همسو با منافع راهبردی خود مدیریت می‌کرد، افزایش چندبرابر داد.
امریکا بعد از شکست در افغانستان و خاورمیانه، دچار سردرگمی شده و اروپا هم افزون بر تجربه شکاف‌های درون‌سازمانی در ناتو، عملاً از هم گسیخته است. بنابراین برای روسیه و چین، فرصتی طلایی‌تر از این برای برپایی یک نظام بین‌المللی جدید فراهم نخواهد شد.

بر این اساس، برای پوتین، حتی فتح اوکراین و ضمیمه کردن کل قلمرو آن به خاک روسیه، مسئله اصلی نیست. این تجربه در حد کوچک‎‌تر در سال ۲۰۱۴ هم روی داد و مسکو در مقابل چشمان باز امریکا و ناتو که در آن زمان در اوج غرور نظامی بودند و هنوز در افغانستان و عراق شکست نخورده بودند، جزیره کریمه اوکراین را به خاک خود ملحق کرد و هیچ کس هم نتوانست مانعش شود. اکنون اما پوتین به نقشه راهبردی تغییر نظام امنیتی جهان فکر می‌کند؛ چیزی که تاکنون در اختیار امریکا و ناتو بوده و بسیار هم غیر عادلانه است. او نقطه خیز خود برای عملیاتی‌سازی این تصمیم، اوکراین را انتخاب کرده است. به نظر می‌رسد کمترین نتیجه تنش موجود میان روسیه و غرب بر سر اوکراین، آغاز دور جدید جنگ سرد است که در نهایت به دگرگونی سرنوشت کل جهان می‌انجامد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا