بحران سیاسی؛ قمار بر سر مردمسالاری
اختلافات سیاسی رهبران، اثر مستقیم و فوری بر شرایط زندگی شهروندان دارد و به موازات دنبالهدار شدن و به درازا کشیدن، افقهای آینده سیاست و امنیت و اقتصاد و فرهنگ و دولتداری را تیرهتر از امروز و تاریکتر از هر زمانی دیگر میکند.
به رغم ایجاد امید و انتظار در هفته گذشته برای پایان یافتن اختلافات بر سر انتخابات جنجالی ششم میزان، تاکنون هیچ گرهی از بحران سیاسی کشور باز نشده است و به موازات آن فشارهای بینالمللی نیز برای به نتیجه رسیدن دو طرف دعوا بر سر کرسی ریاست جمهوری، افزایش یافته است.
در تازهترین مورد، زلمی خلیلزاد نماینده ویژه امریکا برای صلح افغانستان با تأکید بر اینکه امضای توافقنامه صلح میان امریکا و طالبان، فرصتی تاریخی برای افغانستان فراهم کرده، گفت امریکا و جامعه جهانی از رهبران افغان میخواهند که کشور و مردم شان را در اولویت قرار دهند.
آقای خلیلزاد با استقبال از اعلامیه ناتو که هم خواستار کاهش خشونت از طرف طالبان و هم خواهان پایان دادن به بحران سیاسی توسط رهبران افغانستان شده بود، افزوده است که رشد افغانستان یا باقی ماندنش در جنگ، فقر و بیماری، بستگی به این دارد که جناحهای درگیر با چه فوریت و نیتی در این زمینه اقدام کنند.
شکی نیست که اختلافات سیاسی رهبران، اثر مستقیم و فوری بر شرایط زندگی شهروندان دارد و به موازات دنبالهدار شدن و به درازا کشیدن، افقهای آینده سیاست و امنیت و اقتصاد و فرهنگ و دولتداری را تیرهتر از امروز و تاریکتر از هر زمانی دیگر میکند؛ زیرا این اختلافات، نهتنها همسو با منافع ملی نیست، بلکه آشکارا در تقابل با آن قرار دارد و شدیداً به آن آسیب میزند.
بخشی بسیار مهم و حیاتی منافع ملی ما تقویت مبانی و ساختار دموکراسی و مردمسالاری است، اما با وضعیتی که پس از انتخابات ششم میزان پیش آمد، این روند جوان و نوپا، دچار پیری زودرس شد و در صورت ادامه تنشها اساساً خواهد مرد و به تبع آن قانونمداری و دولتداری مردممحور و نهادسازیهای دموکراتیک نیز با فروپاشی کامل مواجه خواهند شد.
آنچه از رهبران و جریانهای سیاسی دخیل در بحران، انتظار میرود آن است که به جای خودشان، مردم را در کانون تنشهای سیاسی خود قرار دهند. رهبران قومی و فروملی گردآمده در اطراف آقای عبدالله، اگرچه مدعی نمایندگی از اقوام افغانستان هستند، اما در اصل، آنان از منافع شخصی و جریانی خودشان نمایندگی میکنند و در پی دست یافتن به سهمی دندانگیر از قدرت هستند.
به همین دلیل است که هرگونه پیامد زیانبار لجاجت بر سر مواضع افزونخواهانه، آنان را بیمناک سرنوشت مردم و آینده سیاسی کشور نمیکند و از تخاصم و تنشزایی بازشان نمیدارد.
این وضعیت، بدون شک به تقویت اردوگاه دشمنان افغانستان منتهی خواهد شد و در نهایت روزگار را به اندازهای بر این سرزمین، تنگ و تاریک خواهد کرد که حتی بهره مدعیان رهبری افغانستان از قدرت، به صفر کاهش یابد.
به همین جهت است که بحران سیاسی جاری افغانستان، با خردورزی سیاسی نیز تعارض دارد و یکی از نشانگان آشکار بیبهرگی دامنزنندگان به آن، از دانایی و خرد سیاسی است؛ زیرا تنها چیزی که مدعیان قدرت را به نان و نوای سیاسی میرساند، نه دمیدن بر تنور تنش و تخاصم، بلکه تلاش و همدلی برای حمایت از ساختار سیاسی و طرد معاندان و براندازان آن است. چنین چیزی بدون شک، منجر به استقرار یک دولت متحد، مشروع و متعهد به منافع ملی خواهد شد که هم اعتماد و حمایت مردم را نسبت به خود جلب میکند و هم از عطش تشنگان قدرت، اندکی میکاهد.