آخرین اخبارافغانستانتحلیلسیاست

بلخ و ارگ به کجا رسیدند؟

نباید به توافق‌های فعلی دل خوش کرد و نسبت به اقدام‌های تمامیت‌خواهان غفلت ورزید. ارگ به آسانی و ساده‌گی نمی‌خواهد که حقوق دیگر ساکنان این کشور را به رسمیت بشناسد و به همین دلیل از هر خلا و غفلتی می‌تواند استفاده ببرد.


در حالی که براساس برخی گزارش‌ها توافق‌هایی میان عطا محمد نور رییس اجرایی جمعیت اسلامی و تیم ارگ به جود آمده، اما تا هنوز جزییات این توافق‌ها به صورت روشن معلوم نیست؛ ولی در مورد این که شخص آقای نور موفق شده است انحصار طلبی ارگ را به صورت واضح به چالش مواجه کند، هیچ‌کس انکار کرده نمی‌تواند. سرانجام ارگ متوجه شد که نمی‌تواند به هر توافقی پشت پا زند و قدرت را به صورت انحصارگرایانه‌ای که حقوق دیگر شهروندان این کشور را ساقط سازد، از آن خود کند. این حرکت با هر انگیزه که شروع شده باشد ولی پیامدهای آن برای دموکراسی نوپای افغانستان و عدالت طلبی، بدون شک می‌تواند نقطه عطف تازه‌ای به شمار رود.
آقای نور واقعا در این میدان توانست که یک بار دیگر قدرت مردمی را به نمایش بگذارد. ارگ تلاش‍‌های پیگیرانه و بسیار خطرناکی را به هدف انحصار کامل قدرت آغاز کرده بود. این تلاش‌ها حتا می‌توانست تا لشکرکشی و حذف افراد و شخصیت‌های مهم نیز بینجامد، ولی حمایت‌های مردمی از این جریان در کل، هدف‌های تمامیت خواهان را بی نتیجه گذاشت. ارگ همین‌طور تلاش داشت که اگر از راه‌هایی که انتخاب کرده نتواند به هدف‌های خود در بلخ و دیگر مناطق افغانستان دست پیدا کند، برنامه جنجال برانگیز شناسنامه‌های الکترونیکی را نیز همزمان به راه انداخت تا بتواند از این طریق میان مخالفان سیاسی خود که با یک دیگر نزدیک شده بودند، اختلاف ایجاد کند.
اما از سوی دیگر، نباید به توافق‌های فعلی دل خوش کرد و نسبت به اقدام‌های تمامیت‌خواهان غفلت ورزید. ارگ به آسانی و ساده‌گی نمی‌خواهد که حقوق دیگر ساکنان این کشور را به رسمیت بشناسد و به همین دلیل از هر خلا و غفلتی می‌تواند استفاده ببرد. وضعیت جنرال دوستم معاون اول ریاست جمهوری که از ماه‌ها به این سو در تبعید به سر می‌برد، می‌تواند از حربه‌های تازه ارگ در حفظ تمامیت خواهی‌اش به شمار رود. ارگ ماه‌هاست که توانسته جنرال دوستم را در تبعید ناخواسته نگه دارد و خلاف تمام موازین حقوق بشری مانع برگشت او به کشورش شود. بحث برسر گذشته و یا عملکردهای جنرال دوستم نیست؛ بل بر سر حقی است که از او ظالمانه گرفته شده است. او هرکسی که باشد با هر گذشته و حالی به عنوان شهروند افغانستان حق دارد به خارج کشور سفر کند و هر وقت خواست دوباره به کشورش برگردد. این حق فقط زمانی سلب شدنی است که دادگاه غیر جانبدار در این رابطه حکم صادر کرده باشد. اما آقای دوستم از مدت‌های مدیدی در تبعید به سر می‌برد و حالا حتا نزدیک‌ترین افراد حزبش نیز نسبت به او حرفی نمی‌زنند. این خاموشی و سکوت خطرناک است و می‌تواند نشان‌دهنده سه مساله باشد. یک این‌که هوادران و شخصیت‌های برجسته حزب او به جناح ارگ پیوسته‌اند و در برابر چوکی و پول، رهبر خود را معامله کرده‌اند. دوم، این که ارگ در پی آن است که از جنرال دوستم یک بار دیگر به عنوان ابزار سیاست‌های اختلاف‌انگیزش استفاده کند و به همین دلیل او را وادار به خاموشی کرده است و سوم، این که واقعاً جنرال دوستم دیگر نمی‌خواهد که به عنوان معاون اول ریاست جمهوری و یا سیاست‌مدار وارد افغانستان شود. برخی گزارش‌ها می‌رساند که ارگ ماه‌ها با استفاده از مساله مکتب‌های افغان- ترک توانست آقای دوستم را در تبعید نگه دارد و حالا نیز برخی گزارش‌ها می‌رساند که سپردن مدیریت مکتب‌های افغان- ترک به کشور ترکیه در پی یک معامله با سران این کشور صورت گرفته تا از آمدن جنرال دوستم به کشور جلوگیری شود.

هرچه که باشد چه معامله و چه توافق، می‌تواند برای آینده سیاسی ازبیک‌تباران و شخص جنرال دوستم پیامدهای خوشایندی در پی نداشته باشد. برخی رهبران جمعیت اسلامی و از جمله صلاح‌الدین ربانی و عطا محمد نور ضمن این که موقعیت‌های حقوقی تعریف شده در جمعیت اسلامی و دولت افغانستان دارند، اما در عین حال در ایتلاف عالی نجات افغانستان نیز که جنرال دوستم نیز از اساسگذاران و رهبران آن است، عضویت دارند و باید در مورد سرنوشت و آینده او بیندیشند. حتا جمعیت می‌تواند بخشی از توافق‌های خود را با ارگ به سرنوشت جنرال دوستم گره بزند؛ چون رسیدن توافق به صورت انفرادی می‌تواند برای ارگ فرصت‌هایی را برای سبوتاژ توافق‌ها فراهم سازد. به این معنا که حالا با آقای نور و جمعیت به تنهایی به توافق‌هایی برسد و بعد با جنرال دوستم به تنهایی. در حالی که خود عملاً در میان این دو جناح آسیب دیده از سیاست‌هایش ایجاد اختلاف و شکاف کرده است. فراموش نکنیم که سیاست کهنه به جان انداختن احزاب و جریان‌های سیاسی از ابرازهای مطمین ارگ و تمامیت‌خواهان در طول سال‌های گذشته بوده و با این ابزار توانسته که موفقیت‌های زیادی را نیز از آن خود سازد. چه در زمان آقای کرزی و چه حالا این سیاست بخشی از استراتژی کلان ارگ در مقابل اصلاح‌طلبان و جریان‌های مخالفش بوده است. اما آقای نور باید درک کند که آقای غنی در بحث مذاکره و گفت‌وگو بدون هیچ ضمانت اجرایی می‌تواند بلخ را با مشکل مواجه سازد. زیرا تجربه نشان داده است که این توانایی را دارد که طرف‌های مخالف سیاسی‌اش را به تعهداتی بکشاند و تعهداتی را برای شکل یافتن یک سامان و تیم سیاسی شکل بدهد، اما وقتی به هدف رسید از عملی شدن آن سر باز زند. بنابرین حالا والی بلخ در یک آزمون بسیار مهم قرار گرفته است. دیده شود چه می‌شود.
نویسنده: احمد عمران
منبع : جمهوری اعتماد

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا