«بن لادن» چگونه ردیابی و کشته شد، از اوباما بشنوید
محمد جواد رحیمی
اوباما در کتاب جدید خود پیرامون چگونگی ردیابی بن لادن، طرح عملیات خاص بالای خانه او، کشته شدن او و به دریا انداختن جسد او، واقعیتهای ناگفته را نوشته است که من آنرا ترجمه نموده با شما شریک مینمایم!
باراک اوباما در فصل ۲۷ کتاب جدیدش (سرزمین موعود یا وعده داده شده) که دیروز به نشر رسید، داستان ردیابی و کشته شدن بن لادن را به تفصیل بیان نموده که من نکات مهم آن را مختصراً با شما نیز شریک میکنم. آقای اوباما چنین مینویسد: یک روز قبل از نهمین سالروز حملات یازدهم سپتمبر، لیون پنیتا که آن زمان رییس «سی آی ای» بود با معاونش مایک مورل از من درخواست ملاقات کردند. در جلسه، لیون پنیتا برایم گفت که معلومات ابتدایی آنها نشان میدهد که سرنخ برای پیدا شدن اسامه بن لادن پیدا کردهاند. آنها برای اوباما توضیح دادند که با تحلیل هزاران بخش از معلومات، کسی را به نام «ابو احمد الکویتی» شناسایی کردهاند که نقش قاصد برای القاعده را داشته و با بن لادن نیز رابطه دارد. آنها تیلفونها و سایر چینلهای ارتباطی او را زیر نظارت گرفتند و سر انجام یک خانه را تشخیص دادند که در سی و پنج کیلو متری شمال پاکستان[اسلامآباد] و در شهر ایبتآباد موقعیت دارد. طبق حرفهای مایک معاون پنیتا، بزرگی و ساختمان خانه نشان میدهد که کدام شخص مهم و یا یکی از بزرگان القاعده در آن زندگی میکند. پنیتا ادامه داده میگوید آنها با جابجا کردن وسایل نظارت کننده، خانه را زیر نظارت دارند و کشفیات جدید خود را با اوباما شریک خواهند کرد.
اوباما می گوید، وقتی آنها رفتند، من با خود فکر میکردم که در آن خانه ممکن هر کسی زندگی کند حتی کدام مقام بلند پایه القاعده و یا شخص بن لادن. در ۱۴ ماه دسمبر، لیون پنیتا و مایک مورل دوباره آمدند و یک افسر سی آی ای را نیز با خود آوردند. آن افسر رییس مرکز مبارزه با تروریزم سی آی ای و آمر تیم ردیابی بن لادن بود. آنها جریان ردیابی و شناسایی خانهای که در ایبت آباد واقع بود، برایم تشریح دادند. شیخ ابو احمد الکویتی آن خانه را با نام مستعار خریداری کرده بود و آن خانه با شکل غیر معمول، دیوارهای بلند و هشت برابر بزرگتر از خانههای دور بر آن بود. در آن خانه هیچ تیلفون و یا انترنت وصل نبود و ساکنین آن خانه هیچگاهی بیرون نمیشدند، کثافات خانه را میسوزاندند اما تعداد و سن اطفال آن خانه با معلومات فامیلی بن لادن مطابقت داشت. طبق وسایل نظارتی ما، در آن خانه یک مرد قد بلند حضور داشت که هیچگاهی بیرون نمیرفت اما همیشه در اطراف یک باغ کوچک قدم میزد. آن افسر سی آی ای به آن مرد قد بلند، اسم قدم زننده را گذاشته بود و برای اوباما گفت او فکر میکند که آن مرد بن لادن است.
اوباما میگوید، من هزاران پرسش داشتم اما مهمترین آن این بود که ما چی کار دیگری انجام داده میتوانیم تا مطمئن شویم که آن مرد، بن لادن است؟ آن افسر سی آی ای به جواب اوباما گفت، او خوشبین نیست که کاری بهتر برای تشخیص آن مرد ممکن باشد. اوباما از آن افسر دوباره میپرسد، قضاوت خودت در مورد آن مرد چیست؟ او جواب می دهد که احتمال قوی وجود دارد که آن مرد بن لادن باشد اما او صد درصد مطمئن نیست. اوباما مینویسد، طبق معلوماتی که برایم دادند، من تصمیم گرفتم که ما معلومات کافی برای انجام یک حمله بالای آن خانه داریم. در حالی که سی آی ای پیرامون شناسایی آن مرد کار میکرد، من از «تام دونلین» و «جان برینن» پرسیدم که آنها دریابند که انجام یک حمله ناگهانی بالای آن خانه چگونه خواهد بود؟ به خاطری که موضوع بسیار حساس بود و اندکترین افشا گری آن فرصت تاریخی را نابود میکرد، تنها یک تعداد انگشت شمار از آن موضوع و جریان حمله بالای آن خانه در سطح دولت امریکا آگاه بودند. ما یک محدودیت دیگر هم داشتیم و آن اینکه هر کاری که انجام دهیم، پاکستان را در جریان قرار نمیدهیم. اوباما می نویسد، پاکستان ضمن آنکه ما را در امر مبارزه با تروریزم در افغانستان کمک میکرد اما سازمان استخباراتی آن با طالبان و حتی القاعده رابطه داشت و بعضی وقت آنها را بسیار هدفمندانه استفاده میکردند تا حکومت افغانستان را ضعیف نگهدارد. واقعیت امر این بود که ایبتآباد تنها چند مایل از یکی از کمپهای نظامی پاکستان فاصله داشت و امکان آن وجود داشت که اگر ما هر معلومات را با پاکستان شریک میساختیم، آنها هدف ما را خنثی میکردند.
اوباما در ادامه این فصل مینویسد، ما دو گزینه داشتیم. اول اینکه آن خانه را توسط موشک هدف قرار میدادیم اما چند ملاحظه داشتیم. اگر آن خانه را هدف موشک قرار می دادیم، چگونه مطمئن میشدیم که بن لادن در آنجا بود؟ اگر القاعده کشته شدن بن لادن را رد میکرد، ما چگونه کشتن شدن او را تشریح میتوانستیم؟ همچنان، در آن خانه ۵ خانم و ۲۰ طفل زندگی میکردند. اگر آن خانه را توسط موشک هدف قرار میدادیم، چندین خانه دیگر نیز تخریب میشد.
اوباما میگوید، من در جریان آن جلسه به معاون ستاد ارتش گفتم که من اجازه حمله موشکی را نمیدهم که ۳۰ یا بیشتر از ۳۰ تن را در آن خانه نابود کنیم و مطمئن هم نباشیم که بن لادن در آن جا است.
گزینه دوم انجام یک عملیات خاص بود که باید یک تعداد مشخص از نیروهای خاص از طریق هلیکوپتر به آن خانه میرفتند و قبل از رسیدن پولیس پاکستان، عملیات را انجام میدادند. چون انجام آن عملیات خاص بسیار مهم بود، «مکرفان» فرمانده عملیاتهای خاص وزارت دفاع جریان آن عملیات را برایم توضیح داد. اوباما با تحسین از تجربه و تخصص مکرفان مینویسد که او صلاحیتهای خاص برای طرح عملیات خاص بالای آن خانه را برایش داد. در جریان نشست ماه مارچ، مکرفان طرح عملیات را برایم تشریح کرد و گفت یک تیم مشخص از نیروهای سیل توسط یک یا دو هلیکوپتر در تاریکی شب از ولایت جلالآباد افغانستان به ایبت آباد سفر کند و در داخل محوطه آن خانه نشست نمایند. آنها در قدم نخست تمام دروازه ها و کلکین ها را تحت پوشش قرار بدهند، بعد داخل آن خانه شوند و بن لادن را یا دستگیر و یا به قتل برسانند و جسد او را گرفته دوباره به پایگاه نظامی جلال آباد سفر کنند.
دو هفته بعد در ۲۹ ماه مارچ، ما دوباره در اتاق وضعیت واقع کاخ سفید باهم جمع شدیم و مکرفان برایم راپور داد که او مطمئن است که عملیات را انجام داده میتواند و قبل از آنکه نیروهای پاکستانی به محل برسند، نیروهای خاص از آنجا بیرون خواهند شد. اوباما تذکر میدهد، ما تمام موارد را ارزیابی کردیم که اگر در جریان حمله، نیروهای پاکستانی مداخله کنند، یا در راه رفت یا برگشت هلیکوپترها را هدف قرار بدهند و یا اگر عملیات خاص بیشتر از وقت تعین شده طول بکشد، چی اتفاق خواهد افتاد. مکرفان توضیح داد که اگر نیروهای پاکستان در محل رسیدند و یا ممانعت کردند، تیم او خانه را تحت تسلط قرار خواهد داد و دیپلماتها فوراً از طریق مذاکره راه بیرون رفت را پیدا خواهند کرد. قبل از آنکه جلسه را ختم کنیم، یک گزینه دیگر نیز اضافه شد و آنکه این که زمانی که آن مرد قد بلند در اطراف باغ کوچک در داخل آن خانه قدم میزند، ما یک موشک ۱۳ پوندی را بالایش پرتاب کنیم. با گذشت هر روز، تعدادی بیشتر از طرح عملیات خاص آگاه میشدند. سر انجام مکرفان برایم گفت آیا تصمیم انجام عملیات را میگیرم، برایش گفتم من آماده نیستم که تصمیم بگیرم و یک گزینه را از میان سه گزینه انتخاب کنم.
در ادامه، اوباما مینویسد که او برای محرم نگهداشتن طرح عملیات خاص بالای آن خانه در ایبت آباد، تمام امورات کاریاش را طبق معمول اجرا میکرد، در نشستها و مجالس رسمی و غیر رسمی اشتراک مینمود تا کسی متوجه نشود که ذهن او در کجا و پیرامون کدام طرح مهم مصروف است. او مینویسد، روز بعدی به اتاق وضعیت برگشتم و برای بار آخر طرح عملیات خاص را مرور کردم و برای مکرفان دستور دادم که نیروهای خاص را در افغانستان آماده بسازد. نیروهای خاص در ولایت جلال آباد منتظر دستور انجام عملیات بودند. به خاطری که معلومات دقیق شود، لیون پنیتا و معاون او از رییس مبارزه با تروریزم سی آی ای یکبار دیگر پرسیدند که چقدر مطمئن است که آن مرد قد بلند بن لادن است؟ رییس بخش مبارزه با تروریزم جواب داد، ۴۰ تا ۶۰ درصد. من برای مکرفان گفتم این موضوع ۵۰ در ۵۰ است اما باید دست بکار شویم. مکرفان از آمادگی کامل تیم خود خبر داد و تیم دومی از جابجایی موشک ۱۳ پوندی اطلاع داد که آماده و منتظر دستور رییس جمهور است.
اوباما مینویسد، برای بار آخر از اعضای جلسه پرسیدم که به نظر آنها کدام گزینه بهتر است عملیات خاص یا استفاده از موشک؟ لیون پنیتا، معاون او تعداد دیگری انجام عملیات خاص را ترجیح دادند اما هیلاری کلینتون بیشتر نگران عواقب عملیات بود اما سر انجام او هم با انجام عملیات خاص هم نظر شد. اوباما دیدگاه مخالفان عملیات خاص را هم شنید و برای آنها گفت، فردا صبح تصمیم خود را خواهد گرفت. اوباما با توضیح برنامههای کاریاش، در مورد صبح روز جمعه ۲۹ ماه اپریل مینویسد، او رسماً به مکرفان اجازه انجام عملیات را داد و برایش گفت او صلاحیت دارد تا زمان انجام آن را خودش تصمیم بگیرد. اوباما مینویسد، بعد از آن تصمیم، کارهای زیادی انجام داد و در برنامههای مختلف اشتراک نمود تا ذهن او مصروف باشد و بیشتر در مورد عملیات خاص فکر نکند. در ختم روز کاری، اوباما با مکرفان تماس تیلفونی میگیرد و مکرفان برایش میگوید که به خاطر هوای نامناسب در پاکستان، عملیات را تا یکشنبه شب به تعویق انداخته اما تمام آمادگیهای لازم گرفته شده و تیم نیز آماده عملیات است.
اوباما ادامه میدهد، صبح روز بعد قبل از آنکه زنگ صبحگاهی کاخ سفید به صدا در آید، او بیدار میشود و برنامههای ویست وینگ کاخ سفید را لغو میکند چون جلسات بسیار مهم در آن روز صورت میگیرد.
اوباما الی تاریک شدن هوا در پاکستان، بعضی کارهای دیگری انجام میدهد اما حین برگشت به اطاق خاص، میبیند که مقامات ارشد دخیل در عملیات در آن اتاق حضور دارند. اوباما برای تام میگوید که وقتی که هلیکوپتر ها پرواز کرد، برایش احوال بدهند. ساعت ۲ بعد از ظهر به وقت واشنگتن، دو هلیکوپتر مشخص شده با ۲۳ تن از نیروهای خاص و یک ترجمان سی آی ای پاکستانی الاصل امریکایی و یک سگ نظامی از جلال آباد به سوی ایبت آباد پاکستان حرکت کردند. آنها ۹۰ دقیقه وقت نیاز داشتند تا به ایبت آباد برسند. من از اتاق نشیمن به اتاق وضعیت رفتم و آن اتاق کاملاً شکل اتاق جنگ را بخود گرفته بود. لیون پنیتا در خط ویدیو کنفرانس با مکرفان بود که او در جلال آباد فرماندهی حمله را به عهده داشت. در آن اتاق، جو، هیلاری، پنیتا، مایک، گیتس، مولن و برخی دیگری از دست اندرکاران امنیت ملی حضور داشتند و اوباما پلان بعد از حمله را دریافت کرد که در صورت پیروزی یا ناکام شدن عملیات، با پاکستان و سایر کشورهای جهان تماس بگیرند.
پلان طوری طرح شده بود که اگر بن لادن کشته شود، جنازه او باید در بحر انداخته شود و از ایجاد یک زیارت برای اسلام گرایان افراطی جلوگیری گردد. اوباما در حالیکه نگران میباشد، دوباره اتاق وضعیت را ترک میکند اما ساعت تقریباً ۳ و نیم، لیون پنیتا اطلاع میدهد که هلیکوپترها به محل نزدیک شدهاند. برنامه طوری بود که اوباما باید غیر مستقیم از جریان عملیات و آن هم از طریق لیون پنیتا مطلع میشد چون تماس مستقیم اوباما با مکرفان باعث میشد که او همه چیز را در کنترول خود داشته باشد و آن کار از نظر اوباما یک کار ناپسند و یک مشکل سیاسی بود. اوباما مینویسد که آن روز اولین بار بود که به عنوان رییس جمهور، جریان یک عملیات خاص را به طور زنده تماشا میکرد. ناگهان، مکرفان صدا میکند که یک هلیکوپتر با دیوار خانه مورد نظر تصادم کرده و اوباما با شنیدن آن خبر، شوک الکتریکی را حس کرده است. فوراً مکرفان صدا میکند که همه چیز خوب خواهد شد و پیلوت مجرب هلیکوپتر را نشست خواهد داد.
اوباما مینویسد، سر انجام عملیات آغاز مییابد و او از طریق ویدیو تماشا میکند که تیم خاص عملیاتی چگونه در ظرف ۲۰ دقیقه اتاق به اتاق میروند و سر انجام آنچه که ماهها برای آن طرح ریزی کردند و سالها در مورد آن اطلاع جمع نمودند و آنچه که اوباما بیصبرانه در انتظار شنیدن آن بود، همزمان صدای لیون پنیتا و مکرفان را میشنود که میگویند «جیرونیمو» کشته شد. یعنی دشمن کشته شد! نام مستعار بن لادن در آن عملیات جیرونیمو میباشد.
اوباما میگوید که در آن لحظات در مورد حملات یازدهم سپتمبر فکر میکرد و با خود میگفت، ما او را گرفتیم کسی که قاتل هزاران امریکایی بود. در جریان ۲۰ دقیقه دیگر هیچ کسی در اتاق وضعیت از جایش شور نخورد و در آن خانه در ایبت آباد نیروهای خاص جسد بن لادن را در خریطه پیچاندند، سه خانم و ۹ طفل را محفوظ و مورد پرسش قرار دادند، کمپیوترها، اسناد و سایر وسایل را جمع کردند، مواد انفجاری را در هلیکوپتر که حادثه کرده بود، جابجا کردند تا آنرا منفجر نمایند و هلیکوپتر دیگری که برای انتقال آنها آماده شده بود، از محل دور شدند. سپس، جو دستان خود را روی شانههای اوباما گذاشت و برایش گفت تبریک باشد رییس! اوباما مینویسد، با تمام اعضای تیم در آن اتاق دست داد اما تا زمانی که هلیکوپترها در فضای پاکستان در پرواز بودند، خیال راحت نداشت.
اوباما مینویسد، ساعت ۶ هلیکوپترها به جلال آباد رسیدند و من نیز نفس آرام کشیدم. سپس از طریق یک ویدیو کنفرانس، مکرفان تشریح میداد که او به جسد نگاه میکند و مطمئن است که بن لادن را کشته است. سافت ویر یا پروگرام تشخیص چهره متعلق به سی آی ای نیز تشخیص داد که جسد از بن لادن است. برای تصدیق آن، مکرفان دو عضو تیم را که ۶ فوت قد داشتند، در کنار جسد بن لادن خواباند تا تثبیت کند که جسد از بن لادن و قد او نیز واقعی است. اوباما به طور شوخی آمیز به مکرفان میگوید، با این همه آمادگیها یک «متر» همراهت نبرده بودی که قد بن لادن را اندازه میکردی؟ سپس لیون پنیتا و مکرفان گفتند به خاطر حصول اطمینان، آنها باید جسد را تست دی ان ای کنند تا ثابت شود که جسد از بن لادن است اما آن کار یک یا دو روز طول میکشید.
در پایان، اوباما از چگونگی تماسها با پاکستان، انگلستان و سایر کشورها مینویسد و از جریان سخنرانی رسمی خود برای ملت امریکا که چگونه قاتل هزاران امریکایی را در ایبت آباد پاکستان به قتل رسانده است. نهایتاً، اوباما به ایالت کینتاکی میرود و طی ملاقات بسیار گرم با مکرفان و اعضای تیم خاص، ضمن تشکر، به آنها بلندترین تحایف معنوی را تقدیم میکند.
متقابلاً، نیروهای خاص که عملیات کشتن بن لادن شرکت نموده بودند، یک بیرق امریکا را که باخود به ایبت آباد برده بودند و سپس در عقب آن همه آنها امضا نموده بودند به اوباما تحفه میدهند. نکته دیگری که اوباما در این فصل از کتاب خود به آن اشاره کرده، این است که او اجازه نشر تصاویر بن لادن را نداده و از تیم عملیاتی نیز نپرسیده است که کدام یکی آنها بالای بن لادن شلیک کرده است.
یادداشت: اگر سایر موارد مرتبط به افغانستان و قضیه جنگ و صلح آن کشور را در این کتاب مطالعه نمایم، آنرا نیز ترجمه و به دسترس شما قرار خواهم داد.