ترافیک دیپلماتیک و بحران افغانستان؛ برایند تحولات چه است؟
ترافیک دیپلماسی برای افغانستان، در سه نقطه باید با همدیگر تلاقی کرده اما از تقطیع جلوگیری کند تا به اجماعی بنیادین در این کشور برسیم: محور دوحه – واشنگتن- اروپا، محور چین-پاکستان- روسیه و محور ایران-هند
از همین اکنون ترافیک دیپلماسی در منطقه و جهان در ارتباط به افغانستان افزایش یافته است. به عبارت دیگر، افغانستان نقل هر مجلس از دو نفره بگیر تا نشستهای بزرگ منطقهای و جهان است. اما پرسش این است که این همه تحرک دیپلماتیک بر وضعیت داخلی افغانستان اثر میگذارد یا این کشور بحران زده به رغم نقل مجالس بودن، در حاشیه چانهزنیهای دیپلماتیک باقی میماند. در جهان واقع، موضوع افغانستان گاهی حس میشود که مبدل به افسانهای از عصری سپری شده است و گاه اگر از آن یادی میشود، بیشتر جنبه تفنن و نستالژی برای جهان دارد. اما تحولات افغانستان خواهی نخواهی بر منطقه و جهان اثر میگذارد و اعضای جامعه جهانی ناگزیر باید به آن توجه کنند.
ظاهراً ماه جاری میلادی مقطع پر ترافیک در عرصه دیپلماسی جهانی و منطقهای در باره افغانستان است. قرار است در این مقطع نشست ترویکای گسترده با حضور مقامات طا-لبان در کابل برگزار شود، نشست همسایگان افغانستان باز هم با حضور هیئتی از طا-لبان در چین برگزار گردد، عمران خان پس از ۲۳ سال اولین نخستوزیر پاکستان است که به روسیه سفر میکند، در جنوا هیئتی از طا-لبان همین اکنون حضور دارد و قرار است در باره مسایل حقوق بشری با طرف غربی چانه زنی کند.
احتمالاً سفر عمران خان به مسکو، برگزاری نشست ترویکای گسترده در کابل و نشست همسایگان افغانستان در پکن، از مهمترین رخدادهای موثر بر وضعیت داخلی افغانستان در چند هفته اخیر خواهد بود. به نظر میرسد پاکستان تلاش تازهای را برای رسمیت یافتن حکومت طا-لبان آغاز کرده است؛ چیزی که از مواضع او در پکن میتوان استنباط کرد. همچنان روسیه و کشورهای آسیای میانه مثل ازبیکستان روی پالیسیهایی مانور میدهند که از آن رسمیت یافتن طا-لبان به مشام میرسد، اما این کشورها در جنب تاکید بر تعامل جهان با حکومت موجوده در افغانستان، بر فاکتهای دیگری همچون حقوق بشر و تشکیل حکومت فراگیر تاکید دارند؛ به رغم آن که تعبیر این کشورها از حقوق بشر با غربیها تفاوت ماهوی دارد.
پاکستان اما بی قید و شرط به رسمیت یافتن طا-لبان تاکید دارد، زیرا این کشور عجالتاً از بحران پناهندگان هراس دارد و با توجه به اقتصاد شکننده این کشور، دور از ذهن نیست که در این زمینه فعال باشد.
در همین گیرو دار گویا عربستان سعودی نیز از انزوا برخاسته و در مسئله افغانستان وارد شده است. گزارشها از دیدار وزیر داخله این کشور با رییس ارتش پاکستان و رایزنی در باره افغانستان حاکی بود.
اما موضوع مهمتر و قابل نگرانی برای افغانستان دو مسئله است که نباید نادیده انگاشته شود؛ زیرا به تجربه در مورد افغانستان ثابت شده که همواره بحرانهای داخلی از سوی بازیگران خارجی با کنار نهادن چند بازیگر به نتیجه قناعت بخش برای همه طرفها نرسیده است. کنفرانس بن مثال خوبی در این زمینه است.
در مقطع کنونی نیز به نظر میرسد که هند، ایران و مخالفان طا-لبان ظاهراً کنار گذاشته شده و در فرایند چانه زنی در باره مهار بحران افغانستان جایگاه قابل لمسی ندارند، این خطر همواره وجود داشته و قراین حاکی است که بار دیگر تکرار خواهد شد. از آنجایی که ایران و هند و همچنان مخالفان داخلی طا-لبان از اضلاع قابل توجه موثر در افغانستان میباشند، نادیده گرفتن آنان در واقع متضمن ادامه چالشها و بی ثباتی در افغانستان؛ چرا که همان گونه که بحران افغانستان به همه آسیب میزند، ثبات در این کشور جنگ زده نیز مرتبط با اقناع سیاسی، اقتصادی و امنیتی کشورهای همسایه و منطقه است.
در این برهه حساس، نیاز است که کشورهای منطقه برخی اختلافات ماهوی خود را در باره افغانستان کنار بگذارند و اجازه بدهند که این کشور نخست از درون و توسط خود مردم افغانستان به ثبات برسد تا در گام بعدی تعامل مثبت با همسایگان و جهان برقرار کند و نگرانیهای امنیتی و اقتصادی شان را رفع کند.
اگر در این مقطع تضاد منافع کشورهای این حوزه و قدرتهای بزرگ جهانی در باره وضعیت داخلی افغانستان در تصادم واقع شود، مطمئناً بحران کنونی ابعاد تازه یافته و پیچیده تر از گذشته خواهد شد، به ویژه که مسئله میان آذربایجان و ارمنستان، اوکراین و روسیه و چین و تایوان ربط مستقیم با دیپلماسی جهان غرب و قدرتهای نو ظهوری مثل چین و روسیه داشته و اثرات افغانستان را نیز جارو خواهد کرد. روی این ملحوظ، ترافیک دیپلماسی ماه فبروری در منطقه و مرتبط با افغانستان همان قدر که برای این کشور بحرانی فرصت ساز و با اهمیت است، از جانب دیگر میتواند فرصت سوز و خطرناک باشد.
بنا بر این مسایل، ترافیک دیپلماسی برای افغانستان، در سه نقطه باید با همدیگر تلاقی کرده اما از تقطیع جلوگیری کند تا به اجماعی بنیادین در این کشور برسیم: محور دوحه – واشنگتن- اروپا، محور چین-پاکستان- روسیه و محور ایران-هند.