تعریف غنی از«قاعده بازی» و «اهداف ملی» چیست؟
الزامیت تغییر نظام، واقعیتی اجتناب ناپذیر است. سلطه هژمونیک و انحصار قدرت در افغانستان به بن بست خورده است. وضعیت کنونی افغانستان، تاکید بر انحصار و لجاجت برای ابقای سلطه قدرت هژمونیک را بر نمیتابد و برای همین است که میگویم، غنی را ترس برداشته است.
من به دلایل بسیار، به این باورم که اشرف غنی را ترس برداشته است. یک ترس معنا دار. یک ترس بسیار عینی و تاریخی. برای همین، دیروز در یک دیدار مردمی مثلاً به مردم احوال فرستاده است که فعلاً تفنگ در کار نیست ولی مواظب وضعیت باشید.
شناخت من از غنی و وضعیت دشوار سیاسی- تاریخی که او در آن قرار دارد، این را میگوید که این گپ غنی خطاب به مردم ځاځی، پیش از آنکه خاطر جمعی مبارک را برساند، سراسیمگی را فریاد میکند و عملاً پیامی برای اعلام آماده باش است. این در حالی است که دو روز پیش نیز یک خانم در پارلمان از زور گپ زده بود و در مساله شناسنامههای برقی، تهدید به زور کرده بود.
ترس غنی از تحقق تغییر نظام و عبور افغانستان از انحصار قدرت متمرکز با ساختار عمودی و هدفمندی هژمونیک، به مرحله تقسیمقدرت با ساختار افقی و هدفمندی معطوف به شهروندی و کثرتگرایی است.
اشرف غنی با آنکه در ظاهر صلح به زبان میراند، در واقعیت امر اما کسی است که اگر از دستاش بربیاید از هیچچیز فروگذاشت نمیکند. هر کسی در مورد چنین حرف و چنین وضعیتی تردید دارد، به حافظه تاریخی کوتاهمدت و دراز مدت فردی و جمعی مراجعه کند. وانگهی «قاعده غنوی بازی»، چیستی بازی و ساز و کارهای عینی و عملی بازی برایش روشن میشود.
عبارت «هیچقدرت در افغانستان نمیتواند جلو اهداف ملی ما را بگیرد»، از یکسو رجز خوانی مفت و بیبنیاد است و از سوی دیگر دروغ بزرگ را با خود یدک میکشد که اگر کبرا صغرا کنیم، از اعتبار ساقط میشود.
دروغ بزرگ این عبارت، شعار تو خالی در خصوص اهداف ملی است. سرور دانش معاون دوم اشرف غنی به نقض لجام گسیخته قانون اساسی در کشور اذعان میکند. اما خود غنی، از اهداف ملی و توسل به زور گپ میزند. حالا پرسش این است که نقض لجام گسیخته قانون اساسی بخشی از اهداف ملی اشرف غنی معنی میشود یا گواه بر دروغ و بلوف بودن شعار اهداف ملی از دهان غنی است؟
من اما، از هر طرفاش که سبک سنگین میکنم توجیهی برای قانونشکنی مکرر از سوی اشرف غنی نمییابم که بتوانم به باورمندی اشرف غنی به مباحث ملی باور کنم. نه کودتای تقلب و تاراج اراده سیاسی در انتخابات۹۳ با شعار اهداف ملی قابل جمع است. نه قانونشکنی ها و قوم و قبیلهبازیهای اشرف غنی در حکومت وحدت ملی. برای همین است که میگویم، شعار اهداف ملی از سوی غنی، دروغ بزرگ را با خود یدک میکشد. اگر غیر از این است، یکی بیاید که گفتوگو کنیم.
در بحث توسل به منطق بدوی نیز لاف زور، کارت خوانده شده است. افغانستان به مرحلهای رسیده است که راه جز گردن نهادن به اراده سیاسی و حرمت گذاشتن به رای مردم، باقی نمانده است.
البته اشرف غنی یک شانس دارد و آن معاملههای احتمالی و سیاستورزی اشتباه فیگورهای عرصه رهبری در صف داعیهداران عدالتخواهی و گفتمان عبور از انحصار قدرت است. اما، واقعیت دیگر این است که هیچ معاملهای، دیگر قادر نیست حافظه تاریخی مردم را پاک کند.
الزامیت تغییر نظام، واقعیتی اجتناب ناپذیر است. سلطه هژمونیک و انحصار قدرت در افغانستان به بن بست خورده است. وضعیت کنونی افغانستان، تاکید بر انحصار و لجاجت برای ابقای سلطه قدرت هژمونیک را بر نمیتابد و برای همین است که میگویم، غنی را ترس برداشته است. فقط کافی است سرنوشت مردم فروخته نشود. دیگر تردید ندارم که مردم پیروز است و رجعت به مشروعیت و تحقق تقسیم افقی قدرت امر اجتناب ناپذیر.
تفاوت در گفتههای اشرف غنی و سرور دانش گواه انکار ناپذیر را روی دست غنی گذاشته و رشتههای بلوف بنیادش را پنبه کرده است.
آصف آشنا