توافق صلح، حملات طالبان؛ از راز و نیاز ترامپ و برادر تا جنگ به سود راولپندی
طالبان تا زمانی خواهند جنگید که یا خود نابود شود و پاکستان در جستوجوی عروسک دیگری براید، یا دولت و نظام افغانستان از میان برداشته شده و چیزی شبیه حکومتهای تحتالحمایه در کابل مستقر شود که سیاست و روابط خارجیاش با جهان به ویژه هند، از راولپندی بگذرد.
سهشنبه شب و روز گذشته، پس از یک هفته اجرایی بودن کاهش خشونتها گروه طالبان حملات خونینی را علیه نظامیان کشور در هفده ولایت آغاز کرد که در نتیجه آن دهها سرباز کشته شده و دهها نظامی دیگر زخم برداشت.
حملات طالبان بر قوای مسلح ملی افغانستان در هفده ولایت ادامه یافت، ولی در ولایات کندز، هلمند، ارزگان و قندهار شدیدتر بوده و تلفات زیادی برجای گذاشت.
دو روز پس از هفته کاهش خشونتها و امضای توافقنامه صلح میان امریکا وطالبان، ذبیح مجاهد از سخنگویان گروه طالبان اعلان نمود که حملات بر نظامیان افغانستان از سر گرفته میشود، ولی بر نیروهای خارجی حملهای نخواهد شد.
حملات طالبان در حالی علیه نیروهای مسلح ملی کشور آغاز شد که این گروه توافقنامه صلحی را با ایالات متحده امضا کرده و دو شب پیش نیز ملا برادر معاون رهبر طالبان و رییس دفتر سیاسی این گروه در قطر با رییس جمهور ترامپ گفتوگوی تیلفونی داشت و حرفهای شسته-رفته دیپلماتیک بر زبان راند.
هرچند کاوش در لایههای تو در توی سیاستی که طالبان مجری آن هستند، کار سادهای نیست اما در این مقال میکوشم برخی از زوایای آن را روشن کنم.
در گذشته گروه طالبان برای حمله بر نظامیان افغانستان توجیه دینی و مذهبی میتراشیدند که کشور در حال اشغال است و همکاری با «کفار» نیز وجوب قتل را ثابت میسازد. اکنون خود این گروه با همان «کفار» توافقنامه صلح امضا کرده و معاون سیاسیاش با رییس جمهور همان کشور کافر متجاوز اشغالگر از طریق تیلفون «راز و نیاز» میکند و دم از روابط حسنه دیپلماتیک میزند. پس در این صورت جنگ طالبان علیه قوای مسلح ملی افغانستان توجیه مذهبی خود را از دست داده است(در گذشته نیز توجیه دینی نداشت، ولی طالبان آن را برای خود ساخته بودند).
چگونه است که حمله بر کفار جایز نیست ولی حمله بر نظامیان کشوری که اسلامی است، نظام اسلامی دارد و قانون اساسی آن صد در صد مطابق نصوص اسلامی تدوین شده است، جایز شمرده میشود.
این جا باید کمی به گذشته بر گردیم. در دوره مذاکرات میان امریکا و طالبان، زمانی که پیشنهاد آتشبس از سوی خلیلزاد مطرح شد، هیئت طالبان عزم سفر کرد تا با رهبران خود مشوره کنند و طالب هدایت شود، نیاز نیست فکر کنید کجا رفتند. هیئت طالبان روانه پاکستان شد. چرا پاکستان؟ چون در این کشور پایگاهها و مقر فرماندهی گروه طالبان مستقر است.
پیش از امضای توافقنامه صلح، عمران خان نخستوزیر پاکستان و شاه محمود قریشی وزیر خارجهاش بارها از تلاش پاکستان برای ایجاد تسهیل در روند صلح گفتند و حتا شاهمحمود قریشی در حدی پیش رفت که گفت اگر پاکستان تسهیلات ایجاد نمیکرد، اکنون توافقنامه صلح امضا نمیشد.
پس از امضای توافقنامه صلح نیز وزیر خارجه اسلامآباد در اظهاراتی که واکنش کابل را نیز در پی داشت، گفت که طالبان با امریکا به توافق رسیدند، اکنون زمانی است که کابل مشکلش را با اسلامآباد حل کند. خب این حرف در ادبیات سیاست خارجی به مداخله در امور افغانستان تعبیر شد، ولی معنی ساده آن این است که طرف اصلی حکومت مشروع افغانستان پاکستان است نه گروه طالبان که از جیرهخواران سازمان استخبارات نظامی آن کشور محسوب میشود.
بگذریم از این که اسامه بن لادن در پاکستان کشته شد، ملا عمر در پاکستان مرد و خود ملا برادر هم در پاکستان ظاهراً زندانی بود.
با توجه به این توضیحات، نویسنده به این باور است که مشکل اصلی طالبان نیروهای خارجی نیست، مشکل آنان با نظام افغانستان، قوای مسلح افغانستان و چیزی به نام دولت مقتدر ملی در افغانستان است، جنگ طالبان در افغانستان جز این هیچ توجیه دیگر نمیتواند داشته باشد.
با این وصف، طالبان تا زمانی خواهند جنگید که یا خود نابود شود و پاکستان در جستوجوی عروسک دیگری براید، یا دولت و نظام افغانستان از میان برداشته شده و چیزی شبیه حکومتهای تحتالحمایه در کابل مستقر شود که سیاست و روابط خارجیاش با جهان به ویژه هند، از راولپندی بگذرد.