توافق صلح امریکا و طالبان؛ اتکا بر فرضیههای قدیمی و تغییر طالبان در ۲۰۲۰
سه موضوع برجسته جنگ افغانستان را هدایت میکند: مشروعیت نظم قانون اساسی، ظرفیت دولت برای تأمین کالاهای مردم و آسیبپذیری آن در برابر اهداف هژمونیک پاکستان. اگر و هر وقت به این سه مسئله در هم تنیده رسیدگی شد، یک حل و فصل سیاسی دایمی ظهور و پایدار خواهد ماند.
دوحه، پایتخت قطر به لیست شهرهایی که از سال ۱۹۷۹ میلادی، میزبان نشستهای میان احزاب مختلف برای پیدا کردن حل و فصل سیاسی دایمی برای بحران افغانستان بودهاند، پیوست. این لیست واقعاً نقشه جهان را انعکاس میدهد: نیویارک، مسکو، جنوا، اسلامآباد، پشاور، لندن، تاشکند، تهران، نیکوزیا، مکه، بن، پاریس، پکن، عشقآباد، ابوظبی و جده. آیا دوحه قادر است معمای افغانستان را رمزگشایی کند؟
توافق دوحه حاوی عناصر و جنبههایی است که نگرانیهای امنیتی و اقتصادی ایالات متحده را برآورده میکند. بازی نهایی واشنگتن هم خروج امن از باتلاق افغانستان و هم حضور مقرون به صرفه در قلب آسیا بوده است. اگر این توافق موفقیتآمیز باشد، گزینه دوم به دست میآید و اگر شکست بخورد، با گزینه اولی تنها خواهیم ماند.
تلاشهای قبلی برای دستیابی به یک «توافق صلح» به دلیل عدم توانایی در رسیدگی به هر دو مسئله، مانند توقف خصومت و نگرانیهای طولانیمدت، اساساً ایجاد و حفظ یک دستورالعمل فراگیر و کارآمد، ناکام ماند.
این شکست با تحمیل مطالبات خارجی بر سر حل و فصل سیاسی افغانستان همراه بود. به طور مثال، در کنفرانس سال ۲۰۰۱ بن، آرزوی پاکستان برای نصب یک پشتون انعطافپذیر- حامد کرزی- در مقابل تصمیم جمعی نشست میانافغانی که شخص دیگر را انتخاب کرده بودند، محقق شد.
نقض سیستم حقوقی سازمان ملل
بدبختانه، توافق دوحه نقصهای قبلی را مرتکب شده است. این توافق لزوماً به هدف رسیدگی به نیازهای فوری و طولانیمدت واشنگتن صورت گرفته است. دولت ترامپ از این که چه چیزی را در کمپاینهای انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ نشان دهند، درمانده شدهاند. در سال انتخاباتی، فرصت یک عکس با طالبان ریشو قماری است که رییس جمهور ترامپ آماده است از آن استفاده کند.
با وجود تعهدات ناکافی بین دو طرف به نفع طالبان، این توافق بین گروه فعال تروریستی شناخته شده از جانب سازمان ملل و عضو دایمی شورای امنیت این سازمان، نقض اشکار نظام حقوقی ملل متحد است. این توافقنامه همچنین مشروعیت حکومت افغانستان را تضعیف و ایجاد مقدمات برای توافق با دیگر گروههای تروریستی مانند القاعده را به خطر میاندازد.
قیاس به آشپزی
توافق صلح امریکا و طالبان را میتوان خیلی خوب با آشپزی قیاس کرد: مینوی آن توسط پاکستان انتخاب شد که از سوی زلمی خلیلزاد نماینده ویژه امریکا در آشپزخانه آلمان پخته شد تا در رستورانت ناروی صرف شود. بِل آن توسط قطر پرداخت شده است.
طالبان شروع کننده آن است در حالی که غذای اصلی بین پاکستان و کمپاینهای انتخاباتی ترامپ تقسیم خواهد شد.
حکومت افغانستان بخشی از دسر آن را خواهد گرفت. نهادهای دموکراتیک افغانستان، از جمله حقوق زنان پسمانده آن را خواهد گرفت، اگر چیزی باقی بماند.
برخی از کارشناسان و سازمانهای متعهد و خاورشناس مانند انستیتوت صلح امریکا همانند بازاریاب عمل میکنند و متعاقباً سازمان ملل متحد گواهی بهداشت آن را صادر خواهد کرد.
توافقنامه مبتنی بر فرضیات قدیمی است
متأسفانه، این معامله بر اساس فرضیات، طرز فکر و بازیگران قدیمی و نتیجه مورد انتظار آن است.
اما طالبان سال ۲۰۲۰ از نسل قبلی آن متفاوت است. طالبان امروزی گرچه اهل رسانه هستند، بیشتر به یک کارتل مواد مخدر/ مزدور شباهت دارند تا یک حکومت سازمانیافته در حال انتظار. رهبر فعلی طالبان – مولوی هبتالله آخوندزاده – بر خلاف ملا عمر قدرتمند یا ملا منصور اهل تجارت، بیشتر به عنوان یک مدیر عمل میکند تا یک رهبر معظم.
بقیه عناصر در افغانستان نیز به طور چشمگیری تغییر کرده است. با وجود نقصهای جدی و عملکرد ضعیف، نظم قانون اساسی پسا – ۲۰۰۱ ریشه در نظام سیاسی افغانستان و سیستم منطقهای و بینالمللی دارد. نظر سنجیهای عمومی اخیر حاکی از حمایت برجسته از نظام سیاسی دموکراتیک و جمهوریخواهانه در میان شهروندان افغانستان است.
نیروهای دفاعی و امنیتی ملی افغانستان، طالبان را از به دستآوردن دستاوردهای استراتژیک محروم کرده است. علیرغم استقرار سیاسی، قدرتهای منطقهای و جهانی از نظم سیاسی موجود در کابل پشتیبانی میکنند؛ چنانچه گزینههای جایگزین، بازگشت طالبان یا فروپاشی نظام سیاسی باعث ایجاد هرج و مرج و فاجعه بزرگی میشود. با وجود فرافکنی پیروزی، بسیاری طالبان از خسارات، تحقیر، جابجایی، خستگی از جنگ و اشتباهات محاسبات زودهنگام آگاه هستند.
دولت بیکفایت ترامپ
با این حال، طالبان خوششانس هستند که با یک مذاکرهکننده ناامید معامله میکنند. ایالات متحده توسط بازیکن ماهر مانند پاکستان و میزبان ثروتمند مانند قطر هدایت میشود. طالبان خودمختار تلاش میکنند توافق یکجانبه را بر هموطنان خود تحمیل کنند.
همانطور که در خاورمیانه، توافق هستهای ایران، کوریای شمالی، ونزوئلا و اخیراً در دوحه نشان داده شد، تیم ترامپ فاقد صلاحیت، تجربه و اعتماد است تا به عنوان یک صلحطلب یا میانجیگر عادلانه و ماهر خوانده شود.
زلمی خلیلزاد مذاکرهکننده اصلی امریكا و سفیر پیشین در افغانستان شاگرد مكتب «تغییر رژیم» و «آشوب مدیریتی» است. بُنبست سیاسی کنونی در کابل عمدتاً طرح و نشانه وی است که در ابتدا سیستم قدرتمند ریاست جمهوری «تمامیت خواه» را در سال ۲۰۰۲ بر قانون اساسی افغانستان تحمیل کرد و بعداً به طور سیستماتیک، قانون اساسی را از جمله تلاش برای لغو انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۹ تضعیف کرد.
اروپاییهای مهربان و بازیگران منطقهای فرصتطلب صلاحیت هدایت روند صلح افغانستان را ندارند. کارآفرینان سیاسی افغانستان نیز مشروعیت و ظرفیت هدایت این روند را از دست دادهاند.
سه مسئله بنیادی
بنا بر این، صلح افغانستان برای رسیدن به موفقیت باید به طور واقعی به تلاش ملی تبدیل شود. این امر شامل محل مذاکره نیز میشود. شهر هرات معروف به «منزلگاه مقدسین» به عنوان محلی مناسب برای میزبانی از مذاکرات خوانده شده است.
سه موضوع برجسته جنگ افغانستان را هدایت میکند: مشروعیت نظم قانون اساسی، ظرفیت دولت برای تأمین کالاهای مردم و آسیبپذیری آن در برابر اهداف هژمونیک پاکستان. اگر و هر وقت به این سه مسئله در هم تنیده رسیدگی شد، یک حل و فصل سیاسی دایمی ظهور و پایدار خواهد ماند.