توافق عطا محمد نور با ارگ روی چه بود که جزئیات آن رسانهای نشد!
اطلاعات جدید نشان میدهد که او در موافقت با ارگ ریاست جمهوری خواستههای اصلی و کلیدی حزب جمعیت اسلامی را حاصل نموده است. تنها گزینه اختلافی میان او و ارگ ریاست جمهوری توزیع شناسامه جدید بوده که برای هر دو طرف جنبه حیثیتی پیدا نموده است.
تقابل و کشمکشهای ارگ ریاست جمهوری و عطا محمد نور در طی سه ماه، سرانجام در نخستین روزهای سال جدید به پایان رسید. این تقابل درکنار آنکه شکافهای قومی و سیاسی را در جامعه افغانستان افزایش داده بود، جناح بندیهای سیاسی و گروهی را با خواستهای رادیکال و غیر منعطف روی کار آورده بود. ازهمینروی بود که حامیان هردو طرف توافق را به چشم معامله، شکست و باخت مینگریستند؛ هرچند سختگیری و انعطاف ناپذیری ریشه در فرهنگ جامعه سنتی دارد؛ چون آدمیان جامعه سنتی همانگونه که در برابر نوگرایی و تحولات اجتماعی متعصباند، با مطلق انگاری هرگونه دیگری را رد و طرد مینمایند و در مناسبات سیاسی نیز خیلی رادیکال اندیش و آشتی نا پذیر هستند. اگوست کنت جامعهشناس فرانسوی میگفت که در جامعه سنتی همبستگی اجتماعیکه بر پایه بیگانهستیزی و دیگر ستیزی بنا یافته آنقدر شدید است که هر نوع دیگر رفتاری و دیگر اندیشی به مثابه کژروی پنداشته شده و با بیرحمی سرکوب میگردد. هرچند بایست اذعان کرد که نوعیت ادبیات سیاستمداران نیز در رادیکال سازی و توقعات هوادران آنها اثر گذار است. چنانچه عطا محمد نور با ادبیات تند و انقلابیاش هواداران زیادی جمع کرد و خود جایگاه یک قهرمان طلسمشکن را گرفت که در برابر انحصار قدرت ایستادگی نموده بود که این شگرد و رفتار، افزایش توقعات طرفدارانش را در پیداشت. در آنسوی دیگر برخیها به پیروزی مطلق رییس جمهور امید بسته بودند که بدون اندکترین تمکین، والی قدرتمند شمال را خلع قدرت کند. در واقع گرایش هر دو جناح برپایه سیاه و سفید پنداری شکل یافته بود که در هرصورت گفتوگو و توافق سیاسی، در آنجایی نداشت.
با آنهم پرسش اینجا است که عطا محمد نور و ارگ چگونه به توافق رسیدند و مطالبات حزبی نور در توافق با ارگ ریاست جمهوری به چه میزانی گنجانیده شده است؟
توافق عطا محمدنور و ارگ و رقابتهای درون سازمانی
اطلاعاتی که من از منابع نزدیک به عطا محمد نور دارم، ارگ ریاست جمهوری با فرستادن سلام رحیمی و معصوم استانکزی برای دو شبوروز پیهم با آقای نور وارد چانه زنی شدند. درحالیکه در نخستین روزهای تقابل میان بلخ و ارگ، آقای نور صلاحیت نهایی مذاکره را به رهبری جمعیت واگذار کرده بود، ولی مذاکره کنندگان جمعیت پس از چند دوره مذاکره بینتیجه سرانجام از روند گفتوگو کنار رفتند و صلاحیت مذاکره را دوباره به والی پیشین بلخ تفویض نمودند. اما گفتنیهایی وجود دارد که پس از چند روزی رهبری جمعیت برای عطا محمد نور در روند مذاکره محدودیت ایجاد مینمایند و صلاحیت او را محور سرنوشت بلخ و چند کرسی دولتی مقید میسازند. درحالیکه حزب جمعیت در تقابل ارگ و بلخ با طرح ۱۱ یازده مادهای با ارگ ریاست جمهوری وارد گفتوگو شده بودند؛ چون در اینجا فکر میشود که رهبری جمعیت به نوعی سعی نمودهاند که از بزرگ شدن و محور شدن آقای نور که در جریان تقابل با ارگ ریاست جمهوری شهرت زیادی کسب نموده بود، جلوگیری نمایند. اما آگاهی که من از منبع نزدیک به آقای نور دارم، توافقی که میان ارگ و عطا محمد نور صورت گرفته است فراتر از تعیین سرنوشت بلخ و امتیاز دو وزارت و دو سفارت میباشد. وی موافقت نامهای را با حاوی شماری از خواستههای کلیدی جمعیت اسلامی در توافق با ارگ ریاست جمهوری امضاء کرده است که برای هرکدام از آنها جداگانه فرمان و حکم رییس جمهور را نیز گرفته است. او فرمان رییس جمهور را در پیوند به تشکیل کمیسیون تعدیل قانون اساسی، حزبی شدن نظام انتخابات، تشکیل شورای عالی رهبران و احزاب سیاسی و پیگیری رویداد انفجار در تشیع جنازه سالم ایزدیار که از نکات مهم جمعیت اسلامی در جریان مذاکره با ارگ بود با خود دارد. اما اینکه چرا او این فرمانها را با رسانهها شریک نساخته/ نمیسازد، پرسشی است که رسانهها باید دنبال آشکار سازی آن باشند. اما من فکر میکنم که آقای نور نگران وضعیت آشفته حزب جمعیت میباشد که هنوز اصول سازمانی بر ساختار آن مستولی نیست و این حزب جهادی بیشتر از هر زمان دیگر از فقدان نظم درونی و یکپارچگی رنج میبرد و پس از شهادت استاد ربانی به شدت وضعیت بحرانی پیدا نموده است. احتمال میرود در صورت آگاهی رهبری جمعیت از چگونگی توافقیکه آقای نور در پیوند به تشکیل کمیسیون تعدیل قانون و حزبی شدن نظام انتخابات با ارگ انجام داده است، بیشتر در برابر او حساس شوند؛ چون سران جمعیت در سالیان اخیر خیلی گرفتار رقابتها و حسادتهای درونی حزبی شدهاند.
آیا توافق اشتباه بود یا پیروزی؟
زمانیکه جناحها به مذاکره و گفتوگو رو میآورند، بایست از بُرد مطلق دست بکشند؛ چون قاعده دیپلماسی این است که برد و باخت را میان دو طرف تقسیم میکند و به راه میانه منتهی میشود. در زمان حاضر دیپلماسی و مذاکره از معقولترین روشها برای تنش زدایی پنداشته میشود، توانایی گفتوگو و دیپلماسی خود قدرت است. همانطوریکه جوزف نای سیاست شناس روابط بینالملل میگوید « قدرت دپیلماسی بگونه بیسابقهای در مناسبات و سیاست کشورها استیلا پیدا نموده است، دولتهای موفق، دولتهاییاند که با قدرت نرم و دیپلماسی میدان رقابت را میبرند، در عصر دموکراسی رویکردهای انقلابی و خشونتآمیز، دیگر جذابیت جهانی برای بشر ندارد».
هرچند دیدگاه جوزف نای بیشتر جنبه بینالمللی دارد، ولی در سیاست داخلی میان جریانها سیاسی و دولت گفتوگو و مذاکره بیشتر از مناسبات بینالمللی اهمیت دارد؛ چون گروهها و احزاب سیاسی در قلمرو مشترک و با سرنوشت مشترک قرار دارند. به این ترتیب اغلباً نمایش قدرت در مناسبات بینالمللی و داخلی الزاماً به معنی اعمال قدرت و خشونت سیاسی نیست، سیاستمداران زیرک و هوشیار میدانند که نمایش قدرت زمینه پیروزی را در میدان گفتوگو و مذاکره فراهم میکند. هر چند آدمیان کشورهای شبیه افغانستان نگاه شان به زندگی بیشتر از منظر اندیشه تندروانه و انقلابی آب میخورد. با آنهم گسترش حقوق بشر و نظم دموکراتیک به شگردهای سیاستهای داخلی کشور سایه افگنده است و رهبران سیاسی را ملزم ساخته که در برخوردهای شان منافع کشوری و ارزشهای جهانی را لحاظ کنند، زیرا جنگ تا اینکه برد و باخت سیاستمداران را تعیین کند بیشتر اثر منفی به ملتها و مردم میگذارد. به همین لحاظ است که برای شهروندان امریکا مذاکره مقامهای دولتی شان با حکومت کوریای شمالی که سالیان طولانی در خصومت و دشمنی با امریکا قرار داشته است با دید منفی دیده نمیشود. بنابرین من فکر میکنم که ارگ ریاست جمهوری و آقای نور تصمیم خوب برای آینده افغانستان گرفتند؛ اولویت حکومتداری امروز افغانستان جنگ با تروریستان است تا رقابتهایی که شرایط و وضعیت را برای فعالیت گروههای مخالف دولت بیشتر فراهم بسازد. اما توقع میرود که آقای نور جریان توافق و مذاکرهاش را با مردم و رسانهها علنی بسازد و رهبری جمعیت نیز به جای حسادت درون حزبی از توافق وی که فراتر از سطح ولایت بلخ و سهمیه دولتی صورت گرفته است استقبال کنند؛ چون برای یک سازمان سیاسی باید اهداف آن مهم باشد، نه سلیقههای شخصی که حزب را از رسیدن به هدف به مشکل مواجه بسازد.
سخن آخر
هرچند عطا محمد نور درمیان همسنگرانش تنها چهرهای است که از برکناری سمت ولایت بلخ با دست خالی عقب نشینی نکرد، درحالی که سایر همسنگران او در طی هفده سال اخیر بدون اندکترین مقاومت، کرسیهای دولتی را به رقیبان شان رها کردهاند. با آنهم در نخستین روزهای توافق ارگ و بلخ انتقادهای تندی به آدرس او و آقای غنی گفته شد.
اما اطلاعات جدید نشان میدهد که او در موافقت با ارگ ریاست جمهوری خواستههای اصلی و کلیدی حزب جمعیت اسلامی را حاصل نموده است. تنها گزینه اختلافی میان او و ارگ ریاست جمهوری توزیع شناسامه جدید بوده که برای هر دو طرف جنبه حیثیتی پیدا نموده است. ارگ ریاست جمهوری نیز در موافقت با والی پیشین بلخ مشروعیت دولت قانونمند را حاصل نمود که در تقابل با بلخ بسیار آسیب دیده بود، در صورتیکه ارگ ریاست جمهوری در این کشکمشها ناکام میشد، جایگاه دولت مرکزی در محلات و ولایتها تضعیف میگشت و زمینه فروپاشی عمومی بیشتر محتمل میشد.
نویسنده: شفیقالله شفیق استاد دانشگاه بلخ