توصیههای گروه مطالعه افغانستان؛ فرصتی برای صلح پایدار
از جمله معدود دستاوردهای سیاست خارجی رییس جمهور ترامپ، میانجیگری آغاز مذاکرات مستقیم بین طالبان و حکومت افغانستان بود؛ هدفی که در دولت اوباما به دست نیامد. اما بهای این موفقیت، توافق ایالات متحده روی جدول زمانی خروج سریع نیروها بود که به نتیجۀ این گفتوگوها ربط نداشت. در این توافقنامه که در ۲۹ فبروری سال گذشته به دست آمد، ایالات متحده تعهد کرد طی ۱۴ ماه نیروهایش را از افغانستان بیرون کند؛ یعنی تا ماه می آینده که تا آن زمان امید این است دو طرف مخالف در افغانستان توافقنامۀ صلح امضا کنند.
با توجه به شکافی که دو طرف را از هم جدا میکند، این پیشرفت غیرمعمول نیست. صلح در افغانستان به سادگی تقسیم ولایتها و وزارتخانهها میان جناحهای مختلف دولتی و طالبان نیست. این امر به تطابق و سازش بین مدرنیته و بنیادگرایی، بین حکمرانی بر مبنای حاکمیت مردم و الهام الهی و بیش از همه به ابزارهای توافقشده برای قرار دادن دو ارتش متخاصم در یک تشکیلات امنیت ملی واحد نیاز دارد. پیوند چنین مسائل بنیادی به از خودگذریهای بزرگ از جانب هر دو طرف نیاز دارد.
جدول زمانی مندرج در توافقنامۀ ایالات متحده – طالبان همیشه غیرواقعی و بلندپروازانه بود. طرفین در افغانستان هنوز روی آجندای مشترک به توافق نرسیدند، اما انتظار میرود ایالات متحده تمام نیروهای خود را ظرف چهار ماه خارج کند. حضور نظامی امریکا منبع اصلی تأثیر ایالات متحده بالای این گفتوگوها و تنها امیدِ بر جای گذاشتن یک دولت پایدار است که توانایی انکار پناهگاه به القاعده و داعش را داشته باشد. این اهرم فشار تنها امید مردم افغانستان از صلح است که دستاوردهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ۲۰ سال گذشته را حفظ کند.
مقامات امریکایی از اینکه طالبان به تعهدات خود مبنی بر قطع ارتباط با القاعده و کاهش سطح خشونتها عمل نکردند، راضی نیستند. هیچ یک از سایر مهلتهای مندرج توافقنامۀ ایالات متحده و طالبان رعایت نشد. همانطور که گروه مطالعاتی افغانستان توصیه کرده است، تاریخ نهایی خروج نظامیان امریکایی نیز باید لغو شود.
چنانچه گفته شد، طرفین در افغانستان روی هیچ موضوعی به توافق نزدیک نیستند. با توجه به ضربالاجل ماه می، تمایل برای به تعویق انداختن رسیدگی به بسیاری از موضوعاتی که دو طرف را از هم جدا کرده است و رفتن به طرف تقسیم پست و مقام در یک حکومت ایتلافی موقت، به شمول طالبان وجود دارد. این امر نیازمند کنار گذاشتن قانون اساسی موجود بدون توافق روی دیگر، لغو انتخابات بدون برگزاری انتخابات دیگر و تقسیم کنترول قوای مسلح ملی افغانستان با طالبان میشود، در حالی که نیروهای طالبان آزاد میمانند. چنین حکومت موقت تحت فشار بسیاری از اختلافات حل ناشده، محکوم به فروپاشی است.
وقتی این کار انجام شود، طالبان احتمالاً بینقص باقی میمانند، اما برای جناحهای دیگر ایجاد مجدد دولت ملی دشوارتر خواهد شد. بخشهای اصلی ارتش ملی افغانستان، پولیس و سرویسهای اطلاعاتی ممکن بر اساس سمت و قوم از جنگسالاران محلی طرفداری کنند و درگیری با ظهور طالبان چندجانبه شود.
اگر دولت بایدن با توصیۀ گروه مطالعاتی افغانستان برای به تعویق انداختن خروج ایالات متحده موافقت کند، این امر میتواند به طرفین در افغانستان فرصت بیشتری بدهد تا مسائل اساسی را حل کنند. برای صلح، این مسائل باید حل و فصل شود. این مسائل شامل اصلاحات در قانون اساسی فعلی، ترتیباتی برای نظارت و اجرای آتشبس دایمی، روندی برای ادغام دو ارتش مخالف و مقرراتی برای بازگرداندن جنگجویان سابق به زندگی غیرنظامی میشود. این کار به سرعت انجام نخواهد شد، اما تجربۀ بسیاری روندهای صلح دیگر نشان میدهد که این تنها راه برای اطمینان از یک نتیجۀ بادوام است.