تیپ شناسی رهبران سیاسی ما؛ عطا محمد نور
او به اعتراف همه در این همه سال، یک والی خوب بوده است، گرچه حرکت های او بینقص هم نبوده و طبیعت هر شخصیت غیر معصومی چنین است، اما نقصها و منفیات او با دیگران اصلاً قابل مقایسه نیست. بر جستگیها و خوبیهای او هم در جهت بازسازی، ایجاد همدلی و… در میان رهبران موجود کمنظیر بوده است
عطا محمد نور را پس از پیروزی مجاهدین شناختم. در مجموع سه بار او را از نزدیک دیده و شخصیتش را تخمین زدهام.
۱- درسالهای اول پیروزی مجاهدین که محفل نکوداشت استاد ذبیح الله شهید؛ (یکی از نام آوران جبهات شمال) در مسجد جامع روضه مبارک گرفته شده بود، من یکی از سخنرانهای آن محفل بودم. به نظرم سال ۱۳۷۲ بود، وقتی از درب شمالی مسجد وارد شدم، جمعی از من استقبال کردند و از حاشیه غربی دیوار مسجد یک راست به جایگاه مخصوص، (پهلوی منبر) راهنماییام کردند. برادران تاجیک ما خیلی خوشزبانند، همیشه به سادات «آغاصاحب!» میگویند، به من هم مرتب میگفتند، آغا صاحب بفرمایید.
برادران پشتون ما هم این چنیناند و سخت به اولاد پیامبر(ص) احترام دارند، آنها به ما (سیدها) «پادشاه» میگویند… بگذریم.
محفل آن روز برای یک قهرمان شهید بر گزار شده بود؛ اما ادا و اطوار سران حاضر جمعیت اسلامی، (از جمله استاد عطا محمد) در آن روز هرگز با شان عبدالقادر شهید، دمساز نبود. آنها حلقه مربع شکلی را زیر گنبد مسجد تشکیل داده با یونیفرمهای نظامی ابلق روی تشکها گرداگرد هم نشسته و چای سبز و سیاه میخوردند، چکمههای نظامی شان هم به پای شان بود…
این در حالی بود که بارها «دوستم» را در محافل مشابه در همین مسجد دیده بودم که وقتی وارد مسجد میشد، کلاهش را به احترام، از سرش میگرفت، موزههای عسکری را از پایش در میآورد و در گوشهای مینشست.
۲- بار دوم عطا محمد را در مکتب «سلطان رضیه» دیدم. آن هم در همان سالهای اول پیروزی بود…
مسابقهای بین دختران محصل جمعیت و حزب وحدت در جریان بود. ما، تقریباً همزمان وارد مکتب شدیم. من و همراهانم دو سه نفر بیش نبودیم و یک مسکویچ روسی داشتیم، در حالی که فرمانده عطا محمد را قطاری از موترهای جیپ و کلهفیلها(گاز۶۶) همراهی میکرد و همه غرق در سلاح و زرق و برق بودند، آنها مثل فرمانده شان ریشها و موهای بلند و انبوه داشتند و همه لباسهای ابلق پوشیده بودند.
مسئول دختران حزب وحدت عاقله فرزام فاطمی و مسئول دختران جمعیت، (به نظرم) خانم صیفوره نیازی بود.
وقتی دَمِ در ورودی سالون اصلی مکتب رسیدیم، تعدادی از معلمین و متعلمهها به استقبال ما ایستاده بودند، طَبَق نُقل و شکلات(چاکلیت) و شیرینی در دست و نوار قرمزی آماده برای بریده شدن بود.
در آن روزها، این محفل برای دو طرف ما خیلی جذاب و ارزشمند بود؛ چون علیرغم درگیریهای تحمیل شده کابل، این محفل آهنگ خاص محبت و همدلی را مینواخت و قلبها را به هم نزدیکتر میکرد. صدای نوی بود، فراسوی درگیریها و منازعهها.
وقتی که بنا شد نوار قیچی شود، استاد عطا محمد باز با آهنگ(گویش) شیرین تاجیکی مرا صدا زد، آغا صاحب (آقا صاحب) بفرمایید و خود پیش قدم نشد. نوار را ابتدا من قیچی زدم، بعد از من او این کار را کرد. در سالون اجتماع و در طول مسابقه هم، همیشه لبخند شیرین برلبان داشت و همه را با یک نظر میدید و خلاصه همه خوبیها را در آن محفل به نظاره نشستیم. به اصطلاح آن محفل، محفل« بُرد، بُرد بود»
وقتی به پذیرایی هم دعوت شدیم، او پیش از من گام نگذاشت و گفت آغاصاحب! اول شما بفرمایید و بسیار احترامم کرد.
گاهی که چای و شیرینی هم میخوردیم زودتر از من آغاز نکرد. او در آن روز با همه توان و جبروتش، ادب خاص را به همه نشان داد و در هر صحنه مقتدِیِ من شد، در حالی که من و دو سه همکارم طلبههایی بیش نبودیم.
از من خواست دعا کنم. من هم برای عزت، استقلال و وحدت ملی کشورم و رفع غائلههایی که در کابل پیش آمده بود، دعا کردم.
۳- سومین بار که عطامحمد را دیدم پس از سالها ولایت او و در آستانه شایعه استعفا؟! یا برکناری او بود. در این سالها ایشان را بیشتر با لقب استاد عطامحمد نور میشناختیم. محفل پر از مولویها و ملاها بود. او باز از درِ مخصوص، (بدون سر و صدا و هیاهو) وارد شد، با لباس وطنی بر تن و ریش کوتاه و به اصطلاح «ماش و برنجی» و خیلی صمیمی. میخواست با همه دست بدهد، این کار را شروع کرد، اما به خاطر ازدحام، یا کمبود وقت این کار را نیمه تمام گذاشت اما در ختم مجلس، دَم در خروجی با همه دست داد و رو بوسی کرد و خدا حافظی نمود.
او خیلی قاطع و منطقی و با ادب سخن گفت و از مواضعش دفاع کرد، زوایای تاریک خطر را روشن نمود و از علما نظر و مشورت خواست و یادآور شد که در هرحال طرفدار و خواستار مذاکره، دیالوگ و گفتمانهای مدنی و خردگرایانه است، نه خشونت و دروغ بافی. علما همه او را تایید کردند و تاکید نمودند که در هر حال از تصمیمات خردگرایانه تان حمایت می کنیم.
من گرچه دور بودم و نتوانستم (پس از ۲۰ و چند سال) از نزدیک قیافه نور را به وضوح ببینم، اما از راه دور او را در اظهاراتش، پخته، معتدل و خردمند یافتم. او به اعتراف همه در این همه سال، یک والی خوب بوده است، گرچه حرکت های او بینقص هم نبوده و طبیعت هر شخصیت غیر معصومی چنین است، اما نقصها و منفیات او با دیگران اصلاً قابل مقایسه نیست. بر جستگیها و خوبیهای او هم در جهت بازسازی، ایجاد همدلی و… در میان رهبران موجود کمنظیر بوده است. او تحولات بزرگ و رو به پیشرفت زیادی را در شمال، رهبری و بنیانگذاری کرده است که هرگز فراموش نخواهد شد.
فکر میکنم که در این قحطالرجالیها؟! عطامحمد نور یکی از قابلیتهای خوب برای ریاست جمهوری آینده این کشور میباشد.
از صفحه فیسبوک سید حسین موحد بلخی