آخرین اخبارافغانستانتحلیلسیاست

ثبات و همگرایی، جنرال دوستم و شکستی دیگر

با جرئت می‌توان گفت که جنرال دوستم مردی از یک دوران سپری شده است و حساب باز کردن بالای او اشتباه بزرگ سیاسی بود که تیم ثبات و همگرایی مرتکب شد، چه او در گذشته همواره نشان داده که در برهم زدن ایتلافات سیاسی و سازش پشت پرده ید طولایی دارد.

انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۴ و حکومت وحدت ملی، شاید دوره پایانی عمر سیاسی جنرال عبدالرشید دوستم در سیاست افغانستان و انتخابات ریاست جمهوری بود. حضور جنرال دوستم در کنار غنی در انتخابات ۲۰۱۴ و حکومت کنونی یک فرصت بود. فرصتی که جنرال دوستم از آن نتوانست استفاده کند. آقای دوستم در آن دوره از حکومت آن قدر بد ظاهر شد که معاونیت اول ریاست جمهوری برای شخص او و ازبیک‌های افغانستان تبدیل به یک چالش شد. فارغ از دیگر عوامل، جنرال دوستم نتوانست به عنوان معاون اول با رییس جمهور بسازد و صلاحیت‌های معاونیت اول ریاست جمهوری را به دست آورد. او در این دوره متهم به نسل کشی پشتون‌ها در شمال، خانه نشین و سرانجام در تبعیدی خود خواسته به ترکیه رفت.
ادعای بد رفتاری جنسی با احمد ایشچی بالای جنرال دوستم، کار را برای وی سخت‌تر کرد و در نهایت این مسئله سبب سقوط او به عنوان یک متهم آزار و اذیت جنسی در عرصه سیاسی شد که به دلیل آن ماه‌ها در ترکیه پناهنده ناگزیر شد.
در انتخابات ریاست جمهوری ۹۸ گفته می‌شود که گفت‌وگو‌هایی میان جنرال دوستم و رییس جمهور شده بود که او بار دیگر به عنوان معاون آقای غنی در انتخابات حضور یابد، اما به نظر می‌رسد که به توافق نرسیدند و چنین نشد و این گفت‌وگو‌ها بی‌نتیجه به پایان رسید و دوستم با داکتر عبدالله عبدالله داخل گود انتخابات گردید.
قضیه اکبر بای در زمان حامد کرزی، قضیه ایشچی در زمان حکومت وحدت ملی، قضیه اتهام نسل‌کشی پشتون‌ها در شمال باز هم در دوره حکومت وحدت ملی ملاحظاتی بود که بر بنیاد آن رییس جمهور غنی در انتخابات ۹۸ از خیر جنرال گذشت و امرالله صالح را به عنوان معاون اول خود برگزید.
جنرال دوستم در شب‌ و روز‌هایی که تکت‌های انتخاباتی برای انتخابات ۹۸ شکل می‌گرفت به جناح انتخاباتی« صلح و اعتدال» به نامزدی محمد حنیف اتمر هم نپیوست. باری جنرال دوستم در شمال کشور با کمین گروه طاالبان مواجه شد و انگشت اتهام را به سوی شورای امنیت ملی و ریاست جمهوری رفت و تاکید نمود که اتمر و ارگ در پی ترور وی بودند. در آن زمان آقای اتمر مشاور شورای امنیت ملی بود.
بد‌بینی‌ و بی‌اعتمادی‌هایی که جنرال دوستم به مشاور شورای امنیت ملی داشت سبب شد تا به تکت انتخاباتی او هم اعتماد نکند. عامل دیگری که رییس جمهور غنی و حنیف اتمر برای جذب دوستم سعی و تلاش نکردند این بود که شخص او کلان یک پرونده داشت/ دارد، روی همین دلیل نمی‌توانست در قامت یک معاون در کنار آقایان غنی و اتمر قرار بگیرد. به طور کلی جنرال دوستم گزینه‌ای جز این نداشت که در انتخابات ۹۸ در کنار عبدالله با معاونیت رییس دفتر خود عنایت‌الله بابر فرهمند قرار نگیرد. شاید عبدالله گمان کرده بود که جنرال دوستم به‌حیث رهبر ازبیک‌های افغانستان هنوز در میان مردم خود کاریزما دارد و می‌تواند برای او رای میلیونی داشته باشد. وضعیت بد جنرال دوستم در حکومت و ادعای احمد ایشچی از عواملی بود که بسیاری از نزدیکان او از وی فاصله بگیرند. در میان این رییس جمهور غنی بیشترین سود را برد. آقای غنی برای ضربه زدن به جنرال دوستم به خیلی از آنان امتیازاتی داد. از جمله به داکتر نقیب‌الله فایق که همین اکنون والی ولایت فاریاب است.
به باور نگارنده عصر جنرال دوستم در تحولات آینده کشور و انتخابات به پایان رسیده است و دیگر نمی‌تواند نقش بازی کند چون او مرد سیاست و بازی روی میز نیست.
تحولات و وقایع دور و نزدیک افغانستان نشان می‎دهد که جنرال دوستم نه بصیرت سیاسی دارد و نه با سیاست آَشنایی تئوریک. در تاریخ سه دهه اخیر افغانستان جنرال دوستم به عنوان یک کرکتر شکست خورده و به مراد نرسیده معرفی شده است. هستند کسانی در جنبش که ادعای رهبری دارند. وقتی جنرال دوستم ترکیه بود و فرزند خود باتور دوستم را به عنوان رییس حزب جنبش معرفی کرد، خیلی‌ها از متن این جریان سیاسی با اقدام او مخالفت و او را به خانواده گرایی متهم کردند. نظام‌الدین قیصاری که در گذشته از فرماندهان نزدیکش بود، خیلی وقت است که در برابر دوستم موضع می‌گیرد و ادعای رهبری دارد.
در عرصه سیاسی کشور همواره جنرال دوستم مرد شکست‌های پی در پی و به کشتن دادن بهترین بچه‌های ازبیک بوده است. او در دهه ۶۰ خورشیدی علیه حاکمیت کمونستی قرار گرفت و شیرازه آن نظام را فروپاشید هرچند عوامل دیگر نیز در فروپاشی آن دخیل بود. در دهه هفتاد نیز پس از چند ماه علیه دولت اسلامی قرار گرفت و آله دست یکی از تنظیم‌ها شد. همو بود که در بدنه اصلی شورای هماهنگی علیه کابل اقدام به جنگ کرد. شمال کشور را از کلیت سیاسی جدا میهن جدا نمود و برای «پاچاهی» خودش پول چاپ کرد(خیانت ملی).

دست کم سه بار جنرال دوستم توسط سران جمعیت اسلامی از مخصمه رها شده است. بار اول زمانی بود که طالبان شمال را اشغال کردند و او به ترکیه فرار کرد؛ بار دوم زمانی بود که به خانه اکبر بای در کابل شبیخون زد و بار سوم هم مسئله ایشچی بود که فراری ترکیه شد. بار سوم عطامحمد نور ترکیه رفت و او را همانند یک کلان قومی دوباره به کشور برگرداند. هرچند خیلی‌ها از این اقدام آقای نور ناراض بودند. ولی جنرال دوستم به رغم تمام این کمک‌ها همواره استعداد بلندی در پشت کردن و فرو پاشاندن ایتلافات داشت/دارد.
در درون حزب جنبش نیز او همواره تلاش کرده که رهبری و امکانات حزب در اختیار او خانواده‌اش باشد. سید نورالله، عالم ساعی، نقیب‌الله فایق، قیصاری، احمد ایشچی و برخی چهره‌های دیگر از جمله ناراضیان و رفورمست‌های حزب بودند. آن‌ها خواستار برگزاری کنگره حزب و انتخاب رهبر از سوی اعضا بودند، ولی جنرال دوستم با برخورد غیر سیاسی و انحصار طلبانه پسرش را به ریاست حزب گماشت و چهره‌های مطرح قوم ازبیک را طرد کرد.
در فرجام، اگر انتخابات بحرانی شود و تیم ثبات و همگرایی دست به اعتراضات خیابانی بزند که خیلی بعید نیز می‌باشد، در این قسمت کاری از دست آقای دوستم بر نمی‌آید، زیرا پرونده و ادعای احمد ایشچی هنوز دست نخورده است و رییس جمهور غنی خیلی راحت می‌تواند از این پرونده دوستم را اذیت کند و به عبارت دیگر به یک تبعید دیگر بفرستد.
چند روز پیش محمد محقق با جمعی از نمایند‌گان مجلس به دیدار جنرال دوستم راهی شبرغان شدند. آقای محقق با یک ادبیات خیلی غیر سیاسی و دیپلماتیک از نماینده ویژه سازمان ملل متحد (یوناما) در افغانستان انتقاد کرد و او را «رشوت و بی‌غیرت» خواند. جنرال دوستم هم صحبت کرد و حقیقتاً سخنان غیر حساب شده هم داشت که نشان می‌دهد این متحد انتخاباتی عبدالله پذیرفته که تیم دولت ساز بازی را برده است.
در آستانه اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری، سفر محقق و جمعی دیگر به شبرغان را می‌توان یک مانور سیاسی و انتخاباتی تعبیر کرد ولی واقعیت این است که نه رهبری کمیسیون به اعتراضات ثبات و همگرایی گوش می‌دهد و نه سازمان‌های بین‌المللی و ایالات متحده امریکا.
به تازگی جان‌ باس سفیر ایالات متحده امریکا در واکنش به اظهارات داکتر عبدالله گفت که هیچ سند وشواهدی وجود ندارد که نشان بدهد نیرو‌های امنیتی در امور انتخابات دخالت کرده باشند. در کابل از ادبیات جنرال دوستم و پریشانی‌اش این طور می‌توان استنباط کرد که قصه ثبات و همگرایی تمام شده است. افزون بر آقای دوستم، محقق هم گزینه‌ای نداشت جز پیوستن در دقیقه نود به تیم عبدالله.
اکنون با جرئت می‌توان گفت که جنرال دوستم مردی از یک دوران سپری شده است و حساب باز کردن بالای او اشتباه بزرگ سیاسی بود که تیم ثبات و همگرایی مرتکب شد، چه او در گذشته همواره نشان داده که در برهم زدن ایتلافات سیاسی و سازش پشت پرده ید طولایی دارد.

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا