جاده یکطرفه خبرنگاری در سرزمینِ ما
خبرنگار شدن در این کشور با تهیه تازهترین و موثقترین اطلاعات از حملات انتحاری دهمزنگ و غرب کابل و جنگ کندز، هلمند و بغلان شروع میشود، اما با مرگ در ننگرهار، قندهار و یا حادثه سازمانیافته انتحاری در شش درک کابل پایان مییابد.
خبرنگاری از حرفههای شیرین و پرخطر دنیا است. کسانی که روزنامهنگار میشوند، با رویدادهای تازه، تلخ و شیرین سرو کار دارند. هر روز خبر نو و حادثه جدید را میبینند، گزارش میکنند و مورد تحلیل قرار میدهند. اما این شغل در افغانستان، گذشتن از هفت خوان رستم است. برای خبرنگار شدن در این کشور، در کنار آموزش و تحصیل و سختی اشتغال در رسانهها، باید قربانیهای زیادی داد؛ قربانی برای تحقق حقوق بشر و تحکیم آزادی بیان و آزادی اطلاعات.
جاده خبرنگاری در افغانستان یکطرفه است. کسانی که در این جاده قدم میگذارند، با کوهی از سختیها روبهرو هستند. با مرگ دست و پنجه نرم میکنند و از چنگال مرگ بیرون میآیند. عابران این جاده ناهموار باید از لحظات حساس و سرنوشتساز اطلاعات بدهند.
خبرنگار شدن در این کشور با تهیه تازهترین و موثقترین اطلاعات از حملات انتحاری دهمزنگ و غرب کابل و جنگ کندز، هلمند و بغلان شروع میشود، اما با مرگ در ننگرهار، قندهار و یا حادثه سازمانیافته انتحاری در شش درک کابل پایان مییابد.
خبرنگاری در این کشور، داستان خونآلودی دارد. برگههای دفترچه یادداشت روزانه گزارشگران سرزمین ما، پر از آمار جنگ، تلفات، ناامنی، انتحاری، قتل و سربریدنها است. در این برگهها کمتر سخن از توسعه و فرهنگ بهچشم میخورد.
برای خبرنگار شدن در این کشور، باید واقعاً قربانی داد. این قربانی سرمایه نیست، بلکه زندگی است. کسانی در این وطن خبرنگار میشوند، میدانند که در کشتی بزرگ میان دریای پر تلاطمی هستند که کمتر امیدی برای نجات وجود دارد. شاید این نوشته، منفیگرایانه بهنظر آید، اما واقعیت این است که ما خبرنگاران بسیاری را از دست دادیم. از قتل سلطان منادی تا ترور اجمل نقشبندی و از کشتار گروهی خبرنگاران طلوع تا قتل جمعی گزارشگران ملی و بینالمللی در ششدرک، همه شاهدِ مستند این ادعا بهشمار میرود. خبرنگاران زیادی در این کشور بیگناه کشته شدند، مورد حمله دشمن قرار گرفتند، لت و کوب و توهین و تحقیر شدند.
خبرنگاری در افغانستان، گرفتن خون در کف دست است، چرا که جرأت و شجاعت میخواهد. خبرنگاری رفتن پابهپای سربازان مسلح است که با تفنگ، شاجور، کلاه و دیگر ابزار نظامی به میدانهای نبرد در دشت ارچی، دندغوری، میرزاولنگ و فاریاب میروند. حضور در مناطق جنگی است که سربازان میجنگند، میکشند، کشته میدهند، سنگر عوض میکنند و در مقابل خبرنگاران نیز ماجرا را صحنه به صحنه و لحظه به لحظه گزارش میکنند.
بدون شک، وجود چنین افرادی که عاشقانه کار میکنند، صادقانه و بیطرفانه بیان میکنند و شجاعانه بهمیدان میروند، غنیمت بزرگی است. این قشر جامعه خدمات بزرگی در راستای آگاهیدهی مردم این کشور انجام داده است. این خدمات انکارناشدنی، گسترده و تاریخی است. بدون شک، کسانی که خبرنگاران را میکشند، از یک طرف قتل نفس میکنند و از سوی دیگر، حقایق را زیر خروارها خاک دفن میکنند.
سیدعبدالبصیر مصباح- استاد دانشگاه و پژوهشگر ارتباطات