جایگاه خالی طنز در رسانههای افغانستان
هرچند طنز و ادبیات مطایبه در فرهنگ و گستره زبان فارسی، قدمتی به درازای این زبان دارد که در گذشته به آن هزل گفتهاند، ولی در حال حاضر این نوع ادبی مهجور مانده و بازارش کساد است.
طنز، هنری که شادی، لبخند، روشنگری، بیعدالتی، حقیقت، سیاست، اصلاحگری و انتقاد را بههمراه دارد و سبب تغییراتی فروان میشود. طنز هنر چیدمان نا متناسب رخدادها و وقایع متناسب است که از این چیدمان درهم و برهم، «طنز» خلق میشود.
در همین حال نوع ادبی طنز یکی از بخشهای مهم ادبی است که میتواند حتی برای لحظات کوتاه خنده را بر لبان مردم بیاورد و در عقب آن نقدی بر اوضاع باشد.
هرچند طنز و ادبیات مطایبه در فرهنگ و گستره زبان فارسی، قدمتی به درازای این زبان دارد که در گذشته به آن هزل گفتهاند، ولی در حال حاضر این نوع ادبی مهجور مانده و بازارش کساد است.
افغانستان کشوری که ۴۰ سال در آتش جنگ سوخت و شهروندانش هیزم نبرد خانمانسوزی شدند که دیگران آنرا مایع آتشزا میریختند و اما در ۱۸ سال پسین در کنار خشونتها، ادبیات و آزادی بیان در این کشور رشد چشمگیری داشته است تا جایی که هزاران اثر ادبی نوشته و به چاپ رسید.
با وجودی که طنز یک بخش اثرگذار در ادبیات هر کشوری است، اما در افغانستان این هنر تا چه اندازه مورد توجه قرار میگیرد و چقدر در نوشتهها و رسانهها جایگاه دارد؟
متأسفانه باید گفت که افغانستان در ۱۸ سال پسین رشد چشمگیری در کمیت رسانهها داشته، اما از نگاه کیفیت کمرنگ بهنظر میرسد و جایگاه طنز در آن خالی میباشد. نشریه طنزی در کشور اندک است و کمتر مسئولین رسانهها به این هنر توجه میکنند. از سویی هم مردم افغانستان صرف برای خنده طنزها را دنبال میکنند، در حالیکه در عقب این هنر، روشنگری، اصلاحگری، انتقاد و توجه به بیعدالتی نهفته است.
در همین حال، حفیظ الله مصداق یکی از طنزنویسان افغانستان میگوید: طنز نوشتهای نیست که هدفش خنداندن مخاطب باشد، بلکه پشت این خنده درد، انتقاد و بیعدالتیها وجود دارد و به همین خاطر است که میگویند طنز را باید دوبار خواند اول برای خنده و دوم برای گریه.
در شرایط موجود، در حالی که همه روزه نشریههای مختلف مطالب مختلف سیاسی، امنیتی و اقتصادی را پخش و نشر میکنند، ولی کمتر به طنز میپردازند و در همین حال مخاطب طنز در افغانستان خیلی کم است و این نوع را برابر و هموزن دیگر بخشهای خندهدار تلقی میکنند، در حالیکه اینطور نیست و بههمین منظور نیاز است که روی طنز در کشور بیشتر کار شود و طنزنویسها تلاش کنند تا این نوع را معرفی کنند.
در ادبيات معاصر اکثر ملل جهان، طنز به عنوان نوع جديد و مستقل ادبی مورد توجه قرار میگیرد و نويسندگانی چند، شخصاً به نام طنز نويس يا طنز پرداز شناخته میشوند.
پس از سقوط حکومت داکتر نجيبالله و ايجاد حکومت اسلامی مجاهدين که به جنگهای متعدّدی منجر شد، بسياری از قلمزنان و فرهنگيان افغانستان به مهاجرت از کشور مجبور شدند. با مسلط شدن طالبان بر کابل، هیچ دریچهای برای کار فرهنگی باز نماند.
پس از سقوط طالبان و برقراری صلح نسبی با گذشت زمان نشریههایی طنزی همانند زنبیل غم رویکار آمد، ولی بهخاطر عدم حمایت مسئولین، این ادبیات دیگر رونق چندانی نداشته و ندارد و ضرورت مبرم است که وزارت اطلاعات و فرهنگ روی این بخش توجه جدی نموده و زمینههای انعکاس و انتشار طنزهای طنزنویسان را فراهم نماید و همچنان نویسندگان را تشویق نماید تا به این بخش اثرگذار نیز بپردازند.