جدال بر سر مالکیت حزب!
در سایر عرصهها نیز رفتار و عملکرد رهبران واحزاب سیاسی برمبنای نظم و اصول حزبی استوار نبوده است. برای نمونه در انتخابات پارلمانی دور اخیر، اکثریت رهبران سیاسی از میان صدها کدر داکتر و ماستر فرزندان خود را حمایت کردند
۱. جدال بر سر مالکیت احزاب سیاسی به یک سونامی بدل شده است. این سونامی اکنون دامن شمار زیادی از رهبران و احزاب سنتی را گرفته است. حزب اسلامی حکمتیار، حزب جمعیت اسلامی، حزب وحدت اسلامی، حزب جنبش ملی، افغان ملت، حزب حق و عدالت و… همه درگیر این معضل بزرگ شدهاند.
۲. باورمندی به اصول و نظم حزبی در احزاب موجود دیده نمیشود. هرچند که همه سخن از قانون و ارزشهای دموکراسی میزنند، اما باورمندی به دموکراسی وجود ندارد. شمار زیادی از رهبران احزاب از شروع تا حالا بدون حتا یک دور وقفه، در این سمت قرار دارند. برخی بیشتر از سی سال است که به حیث رهبر میباشند. احتمالاً نیت اصلی این خواهد بود که با عنوان رهبر سیاسی دار فانی را وداع کنند. درحالی که اکثر احزاب از مبارزه علیه انحصار سخن میگویند، اما در عمل انحصار در احزاب سیاسی نهادینه شده است.
۳. در سایر عرصهها نیز رفتار و عملکرد رهبران واحزاب سیاسی برمبنای نظم و اصول حزبی استوار نبوده است. برای نمونه در انتخابات پارلمانی دور اخیر، اکثریت رهبران سیاسی از میان صدها کدر داکتر و ماستر فرزندان خود را حمایت کردند. در سایر گزینشها نیز رفتارهایی با رویکردهای منطقهای و دیگر عوامل صورت میگیرد.
۴. تاسیس حزب وحدت در سال ۱۳۶۸ یک نیاز مهم بود. شهید وحدت ملی با انسجام سیاسی و ایجاد آدرس واحد سیاسی وارد کابل شد. اگر چنین کاری صورت نمیگرفت بدون شک که مردم در هیچ معادلهای مورد توجه قرار نمیگرفت.
۵. شهید وحدت ملی از همین آدرس مردم را وارد تاریخ سیاسی کرد. امروز نیز همه سیاسیون مدیون همین رفتار و مقاومت مهم و تاریخی غرب کابلاند. در اولین فهرستی که از سوی شهید وحدت ملی به حکومت مجاهدین برای وزارت خانهها معرفی شد، هیچ کدام نسبت فامیلی یا محلی با رهبر شهید نداشتند. حتا از جمع جهادیها نبودند. این رفتار نشان داد که شهید وحدت ملی تا چه پیمانه نگاه وسیع و فراگیر به موضوع دارد.
۶. شهید وحدت ملی در سطح داخلی نگاه وسیع به خانواده بزرگ اهل تشیع داشت. کوشش کرد تا ازهمه ظرفیتهای موجود برای هماهنگی و انسجام سیاسی استفاده شود. درعمل نیز مدیریت حزب چنین بود.
۷. پرسش اساسی امروز این است، آیا حزب وحدت پاسخگوی این عصر و زمان است یا خیر؟ آیا با بازنگری و بازسازی قابلیت برای پاسخگویی این عصر را دارا خواهد شد یا خیر؟
تا چه پیمانه همخوانی با روح و مطالبات نسل امروز دارد؟ اگر واقعاً توانایی برای پاسخگویی به شرایط معاصر را ندارد بدیل چه خواهد بود؟
۸. حزب وحدت میراث سیاسی شهید وحدت ملی نیست. میراث شهید وحدت ملی، میراث معنوی است. حرف اساسی آن شهید این بود: «ما میخواهیم در تصمیمگیریها سهیم باشیم».
حالا سوال جدی این است که آیا این پیام مهم تحقق یافته است؟ هر رهبری که در تحقق این پیام مهم قدمی بردارد و این آرمان مهم را عملی کند او میراثدار واقعی آرمانهای شهید مزاری است. استفاده از لنگی، چپن و یا نشر عکس مشترک با شهید مزاری نمیتواند معیاری برای وراثت سیاسی باشد.
۹. اکنون در آستانه معرفی کابینه و صلح سرنوشت ساز جدال برسر مالکیت حزب وحدت شروع شده است. حالا ایجاب میکند تا رهبران شاخههای مختلف حزب وحدت روی انسجام سیاسی بیشتر از هروقت دیگر تمرکز کنند. ما در موضوع صلح چانس دوم نداریم، اگر شرایط تغییر کند همه بازنده خواهیم بود. استاد خلیلی، استاد دانش، استاد محقق و همه جریانهای فعال محترم میتوانند به این مهم توجه کنند. همچنان با این جدالهای سیاسی چانس رای گرفتن برای نامزد وزیران دشوار خواهد شد. در سایر عرصهها نیز با دشواریهای زیاد مواجه خواهیم شد.
۱۰. من باردیگر تاکید میکنم که تنها را نجات در شرایط موجود انسجام سیاسی و صدای واحد است. موضوع صلح جدی است و باید جدی گرفت. سرنوشت جمعی در گرو همین موضوع مهم است. بار سیاسی حزب نیزمهم است. هدف اصلی همه این است که حزب باید براساس معیار و اصول باشد. دوره رهبری مشخص باشد. منابع مالی مشخص باشد. فرزند محوری و سمت محوری نباشد. همه درتصمیمگیریها سهیم باشند. تصمیمگیریها در تاریکی گرفته نشود. وقت آن رسیده است تا احزاب سیاسی از دایره فامیلی بیرون شود. حزب را به فرزندان خود وصیت نکنند. راه برای همه باز باشد. انتقال مسئولیت براساس میکانیزمهای روشن باشد. روابط خارجی و داخلی براساس منافع ملی و مردم باشد. موج سواری و استفاده ابزاری از مردم نباید صورت گیرد. فرصتها برای استعدادهای موجود فراهم شود. آنانیکه خسته شدهاند استراحت کنند.چهرههای تازه نفس وارد شوند تا روح و جان تازه برکالبد بیروح حزب وارد کنند.