جدال روایتها در افغانستان؛ تحرکات جدید به کجا میانجامد!
آنچه در این میان اهمیت ویژه دارد، این که علم کردن صرف مسئله آموزش و کار زنان در میانه بحرانی که تمام ابعاد زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مردم افغانستان را متاثر ساخته است، به نظر میرسد که بیشتر به هدف دست یافتن به اهداف سیاسی و راهبردی برخی کشورهایی صورت میگیرد که در این بحران مستقیماً دخالت دارند
در چند روز اخیر به رغم تمرکز شدید جهان بر موضوع جنگ نا برابر رژیم اسراییل در غزه، تحرکات جدیدی پیرامون افغانستان و بحران جاری در آن آغاز شده است. هرچند نکته کانونی این پویاییها در دو بعد کاملاً موازی، از یک طرف بر مسئله ایجاد دولت فراگیر و روایت مقاومت تاکید میکند و از جانب دیگر خطی که بیشتر از سوی غربیها هدایت میشود، موضوع زنان و حقوق بشر را برجسته میسازد، اما آنچه مهم است این که آیا این دو خط موازی در جایی همدیگر را قطع خواهد کرد یا همین طور بیگانه از همدیگر توسعه مییابد.
چند هفته قبل، جریانهای مطرح مخالف طا-لبان در مسکو، دوشنبه و ویانا گرد هم آمدند. این جریانها بر سر نقشه راهی توافق کردند که هرچند گفتوگو را اولویت خود در بحران کشور میدانند، اما بر مقاومت نیز تاکید کرده و بیان داشتهاند که در پی حل بنیادی صورت مسئله افغانستان هستند؛ چیزی که تاکنون به اشکال مختلف اعم از تدوین قانون اساسی، نظام سیاسی و توزیع ساختار قدرت از قاعده به راس، مطرح شده است. این روایت موضوع حقوق زنان و حقوق بشر را مهم تعریف میکند، اما آن را بخشی از قضیه بحرانی افغانستان میداند نه کل آن.
در این طرف، روایتی که ظاهراً به رهبری سازمان ملل متحد هدایت میشود و نشستهایی را نیز در دوحه برگزار کرده است، بعد زنان و حقوق بشر را برجسته میسازد و از ابعاد دیگر تغافل میکند. در دو روز اخیر دو نشست در چارچوب زنان و حقوق بشر از سوی سازمان ملل متحد در دوحه و شورای امنیت این سازمان پشت درهای بسته برگزار شد. هردو نشست بر حقوق زنان و موضوع آموزش و اشتغال زنان به مثابه نیم پیکر جامعه افغانستان متمرکز بود؛ چیزی که در دوسال گذشته همواره از سوی اردوگاه غرب به رهبری امریکا برجسته شده است.
آنچه در این میان اهمیت ویژه دارد، این که علم کردن صرف مسئله آموزش و کار زنان در میانه بحرانی که تمام ابعاد زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مردم افغانستان را متاثر ساخته است، به نظر میرسد که بیشتر به هدف دست یافتن به اهداف سیاسی و راهبردی برخی کشورهایی صورت میگیرد که در این بحران مستقیماً دخالت دارند؛ زیرا آدرسها و علامتهایی که این گونه روندها را هدایت میکنند، هم در جریان مذاکرات دوحه و هم در مسئله فروپاشی نظام پیشین از بازیگران اصلی بودند و اکنون نیز احتمالاً با اقدامات این چنینی، در تلاش هدایت افکار عامه از متن به حاشیه هستند.
در این گونه نشستها از جانب دیگر، نه نمایندگان واقعی زنان افغانستان حضور دارد و نه جریانهای بزرگ سیاسی اثرگذار که در سپهر سیاسی متخلخل افغانستان محلی از اعراب داشته باشند. آنچه از آنتن رسانهها از این نشستها منتشر شده، جای چهرههای برجسته سیاسی، جریانها مهم و آدرسهای اثرگذار کشور به شدت خالی است.
حقوق و اشتغال زنان البته که از مسایل اساسی و بنیادین افغانستان است، اما پراختن در این برهه سیاسی به آن مصداق این مقوله حکیمانه شیخ اجل سعدی است که میفرماید: «خانه از پایبست ویران است- خواجه در فکر نقش ایوان است».