جرگه لجاجت؛ وقتی جناحهای سیاسی انکار میشود
بیجهت نیست كه مخالفان سیاسی غنی، حكومت را به سنگاندازی فرا راه پروسه صلح متهم میكنند. زیرا این درست است كه غنی به صراحت با پروسه مخالفت نمیكند، اما با نفی و انكار سایر جناحها میخواهد این پروسه را سبوتاژ كند.
جامعه افغانستان یک جامعه متكثر و متنوع است و احزاب سیاسی مختلف و جناح های سیاسی گوناگون در آن فعالیت دارد. بنابراین، آنچه در مصالحه با طالبان ضروری است، ملاحظه این تنوع و تكثر است.
سخنان غنی در لویه جرگه مشورتی صلح را شنیدم. مردم را به نام مشوره دعوت كرده است، اما جان گپش این بود كه مذاكرات صلح باید در انحصار دولت باشد و این یعنی، نفی و انكار تنوع و تكثر جامعه سیاسی افغانستان.
من فكر میكنم بیجهت نیست كه مخالفان سیاسی غنی، حكومت را به سنگاندازی فرا راه پروسه صلح متهم میكنند. زیرا این درست است كه غنی به صراحت با پروسه مخالفت نمیكند، اما با نفی و انكار سایر جناحها میخواهد این پروسه را سبوتاژ كند. او حتا در همین سخنرانی افتتاحیه خود عملاً حضور احزاب و جناحهای سیاسی دیگر را در افغانستان انكار كرد و با ادبیاتی كه ملهم از نظریه پردازیهای احساساتی امرالله صالح است، تنها اشتراک كنندگان جرگه را واقعیت سیاسی جدید افغانستان خواند؛ سخنی كه حتا خشم سیاف را نیز برانگیخت و رییس جمهور را به حوصلهمندی دعوت كرد.
انكار نمیتوان كرد كه در سالهای اخیر چهرههای دیگری نیز در صحنه سیاست افغانستان مطرح شدهاند، اما تقلیل واقعیت سیاسی افغانستان به این چهرههای جدید نه تنها ساده لوحانه بلكه حماقت هم است. واقعیت این است كه هنوز در افغانستان حرف نخست را همان جناحهای سیاسی مطرحی میزنند كه در نیم قرن پسین تاریخ كشور نقش ایفا كردهاند.
غنی خوبیهای بسیاری نیز دارد كه روزی خواهم نوشت، اما مهمترین عیب او بیباوریاش به مشوره و گوش نسپردنش به صداهای متنوع جامعه است. لجوج است و دیوانه وار عاشق برنامه های خود.
اگر او لجوج نمیبود، آیا میلیونها دالر را صرف جرگهای میكرد كه توسط همه جناحهای سیاسی تحریم شده است؟
و بالآخره نتیجهگیری من از این جرگه این است كه جرگه لجاجت است و به جای اجماع سازی، انقطاب سیاسی را تشدید خواهد كرد.