آخرین اخبارادبیاتافغانستانفرهنگ و هنر

جشن باستانی نوروز در شاهنامه فردوسی بزرگ

اغلب‌ کتب‌ قدیمی‌ جمشید را پایه‌ گذار نوروز دانسته‌اند. (۸) دلیل‌ انتساب‌ این‌ جشن‌ به‌ جمشید به‌ درستی‌ بر ما معلوم‌ نیست‌. اما با اطلاع‌ به‌ اینکه‌ فردوسی‌ شاهنامه‌ را براساس‌ روایت‌های‌ قدیمی‌ و کتاب‌ خداینامه‌ به‌ نظم‌ درآورده‌ است‌، در می‌یابیم‌ که‌ نسبت‌ دادن‌ این‌ جشن‌ به جمشید از دوران‌ بسیار قدیم‌ معمول‌ بوده‌ است

فردوسی بزرگ و سفارش به پاسداری از نوروز و جشنها و آداب و رسوم باستانی آریایی :
بیارید این آتش زردهشت
بگیرد همان زند و اوستا به مشت
نگه دارد این فال جشن سده
همان فر نوروز و آتشکده
همان اورمزد و مه و روز مهر
بشوید به آب خرد جان و چهر
کند تازه آیین لهراسبی
بماند کین دین گشتاسبی
● منوچهری :
آمدت نوروز و آمد جشن نو روزی فرا
کامکارا، کار گیتی تازه از سر گیر باز
یکی‌ از جشنهایی‌ که‌ در شاهنامه‌ فردوسی‌ از آن‌ نام‌ برده‌ شده‌، آئین‌ و مراسم‌ نوروز می‌باشد. در این‌ مقاله‌ سعی‌ بر این‌ است‌ که‌ درباره‌ مراحل‌ پیدایش‌ این‌ جشن‌، زمان‌ برگزاری‌، استعمال‌ کلمه‌ نوروز و چگونگی‌ آن‌ در شاهنامه‌ توضیحاتی‌ داده‌ شود .
جشن‌ نوروز از مهمترین‌ مراسمی‌ است‌ که‌ از سالیانی‌ دور در بین‌ ایرانیان(آریایی‌ها)‌ فلات ایران (آریانا) رایج‌ بوده‌ و به‌ یادگار مانده‌ است‌. امروزه همه اقوام ایرانی(آریایی) نوروز را بر تمامی جشنها برتری می‌دهند . ولی متاسفانه آنها از خانه خود توسط بیگانگان جدا شده اند و مرزهایی غیر واقعی بین آنها و ایران(آریانا) گذاشته شده است . گستره جشن نوروز امروزه در بسیاری از سرزمین‌های ایرانی(آریایی) برقرار است: ایران – افغانستان – ازبیکستان – تاجیکستان – ترکمنستان – آذربایجان – ارمنستان – کردستان سوریه و ترکیه و عراق و . . . شادی‌ و سرور در این‌ زمان‌، چندان‌ دور از ذهن‌ نیست‌ زیرا جهان‌ رنگی‌ دیگر به‌ خود می‌گیرد و زمان‌، زمان‌ زایش‌ زمین‌ است‌ و تولد گیاه‌. حال‌ از چه‌ دوره‌ای‌ این‌ عید-جشن- به‌ صورت‌ رسمی‌ درآمده‌ بهتر آن‌ است‌ که‌ بدانیم‌ از چه‌ زمانی‌ گاه‌ شماری‌ وجود داشته‌؛ زیرا اگر این‌ آئین‌ به‌ صورت‌ یک‌ جشن‌ در فصل‌ بهار انجام‌ می‌شده‌ است‌ باید در سال‌ زمان‌ معینی‌ داشته‌ باشد و داشتن‌ وقتی‌ مشخص‌ لازمه‌ این‌ گفتار می‌گردد .
می‌توان‌ گفت‌ ایرانیان‌(آریاییان) پیشین‌ با دیدن‌ تغییرات‌ جوی‌ و طبیعی‌، هر دوره‌ای‌ از سال‌ را به‌ نوعی‌ زمان‌ بندی‌ کرده‌ بودند. درگاه‌ شماری‌ می‌خوانیم‌ که‌ سال‌ ایرانی‌ زمانی‌ به‌ دو قسمت‌ تقسیم‌ می‌شده‌، زمستانِ ده‌ ماهه‌ و تابستانِ دوماهه‌ و سال‌ در دوری‌ از ادوار به‌ دو قسمت‌ تابستان هفت‌ ماهه‌ و زمستان‌ پنج‌ ماهه‌ تبدیل‌ شده‌ است‌ و همچنین‌ «سال‌ از عهدی‌ بالنسبه‌ قدیم‌ (و شاید از قدیم‌ترین‌ ازمنه‌ نیز) به‌ چهار فصل‌ سه‌ ماهه‌ معروف‌ تقسیم‌ می‌شده‌ که‌ اسامی‌ پهلوی‌ آنها چنین‌ است‌ :وهار ـ هامین‌ ـ پاتیژ ـ زمستان‌». (۱)
بنابراین‌ نوعی‌ گاه‌ شماری‌ به‌ وجود آمده‌ بود که‌ نسبتاً زمان‌ تغییر و تحولات‌ طبیعی‌ را مشخص‌ می‌ساخته‌ است‌. آریاییان‌ قدیم‌ در هریک‌ از دو فصل‌ گرما و سرما جشنی‌ برپا می‌نمودند و به‌ پایکوبی‌ می‌پرداختند و از طرفی‌ می‌بینیم‌ که‌ «در عهد بسیار کهن‌، سال‌ از اول‌ تابستان‌ (انقلاب‌ صیفی‌) و با تیرماه‌ آغاز می‌شده‌ و دلیل‌ آن‌ لغت‌ «میذیایری‌» است‌ که‌ اسم‌ گاهنبار پنجم‌ از شش‌ گاهنبار سال‌ است‌. (۲)

این‌ جشن‌ درحوالی‌ انقلاب‌ شتوی‌ برپا می‌شده‌ و معنی‌ لغوی‌ آن‌ (نیمه‌ سال‌) است‌.
و از سوی‌ دیگر درمی‌یابیم‌ که‌ در زمانی‌ سال‌ با اول‌ تابستان‌ شروع‌ می‌شده‌، ولی‌ نه‌ با تیرماه‌، بلکه‌ با فروردین‌ ماه‌. بیرونی‌ اول‌ سال‌ ایرانیان‌ را فروردین‌ و در انقلاب‌ صیفی‌ می‌داند و اعیاد خوارزمی‌ نیز مؤید همین‌ ادعاست‌. و قرائنی‌ در دست‌ است‌ که‌ می‌رساند این‌ جشن‌ در عهد قدیم‌ یعنی‌ هنگام‌ تدوین‌ بخش‌ کهن‌ اوستا نیز درآغاز برج‌ حمل‌ (۳) یعنی‌ اول‌ بهار برپا می‌شده‌ وشاید بنحوی‌ که‌ برما معلوم‌ نیست‌، آن‌ را در اول‌ برج‌ مزبور ثابت‌ نگه‌ می‌داشتند. (۴)
پس‌ اساس‌ به‌ وجود آمدن‌ این‌ جشن‌ آغاز بهار و در واقع‌ شادی‌ طبیعی‌ از پایان‌ فصل‌ سخت‌ سرماست‌. در این‌ فصل‌، تمامی‌ ناخوشی‌های‌ مربوط‌ به‌ سرما از بین‌ رفته‌ و جای‌ آن‌ را سبزی‌ و طراوتی‌ وصف‌ نشدنی‌ فرا می‌گیرد. زمین‌ لباس‌ تازه‌ در برمی‌کند و زمینی‌ دیگر می‌شود و شاید، آدمیان‌ همین‌ دید را نسبت‌ به‌ خود نیز داشته‌اند.
این‌ عقیده‌ در اشعار شاهنامه‌ هم‌ دیده‌ می‌شود. هنگامیکه‌ گیو بیژن‌ را نمی‌یابد، به‌ چاره‌جوئی‌ نزد کیخسرو رفته‌ و از او می‌خواهد که‌ او را دریافتن‌ گمشده‌اش‌ یاری‌ نماید. کیخسرو بدینگونه‌ پاسخ‌ می‌دهد که‌ :
بمان‌ تا بیاید مه‌ فرودین
‌ که‌ بفروزد اندر جهان‌ هوردین‌
بدانگه‌ که‌ برگل‌ نشاندت‌ باد
چو برسر همی‌ گل‌ فشاندت‌ باد
بگویم‌ ترا هر کجا بیژنست
‌ بجام‌ اندرون‌ این‌ مرا روشنست‌
تا زمانی‌ که‌ نوروز فرا نرسیده،‌ کیخسرو نمی‌تواند به‌ جام‌ جم‌ نگاه‌ بیاندازد و اسرار ببیند .چرا؟ تنها در بهار است‌ که‌ تغییراتی‌ کاملاً محسوس‌ جهان‌ را فرا گرفته‌، زندگی‌ بار دیگر آغاز می‌گردد.(البته‌ زندگی‌ گیاهی‌ که‌ شاید به‌ همان‌ اسطوره‌ (مشی‌ و مشیانه‌) و (یم‌ ویمگ‌) برگردد که‌ اولین‌ جفت‌ انسانی‌ اند.) (۵)
پس‌ انسان‌ نیز تولدی‌ دوباره‌ می‌یابد و از تمامی‌ بدیها جدا گشته‌، مانند موجودی‌ تازه‌ به‌ دنیا آمده‌، بدون‌ گناه‌ می‌گردد. کیخسرو نیز تنها در نوروز است‌ که‌ می‌تواند جام‌ جم‌ را در دست‌ گرفته‌ و راز هفت‌ کشور را دریابد .
یکی‌ جام‌ برکف‌ نهاده‌ نبید
بدو اندرون‌ هفت‌ کشور بدید
زمان‌ و نشان‌ سپهر بلند
همه‌ کرده‌ پیدا چه‌ و چون‌ و چند
فردوسی‌، آغاز شهریاری‌ کیومرث‌ (اولین‌ انسان‌) و برتخت‌ نشستن‌ وی‌ را در اول‌ برج‌ حمل‌ می‌داند .
چنین‌ گفت‌ کائین‌ تخت‌ و کلاه‌
کیومرث‌ آورد و او بود شاه‌
چو آمد ببرج‌ حمل‌ آفتاب‌
جهان‌ گشت‌ با فرّ و آئین‌ و آب‌
بتابید از آن‌ سان‌ زبرج‌ بره‌
که‌ گیتی‌ جوان‌ گشت‌ از آن‌ یکسره‌
کیومرث‌ شد برجهان‌ کد خدای
‌ نخستین‌ بکوه‌ اندرون‌ ساخت‌ جای‌
و نیز در زمان‌ پادشاهی‌ جمشید، هنگام‌ برپائی‌ نوروز در روز هرمزد از ماه‌ فروردین‌ است‌ .
چو خورشید تابان میان هوا
نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تخت اوی
از آن بر شد فره بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال‌ نو هرمز فرودین
‌ بر آسوده‌ از رنج‌ روی‌ زمین
به نوروز تو شاه گیتی فروز
بر آن تخت بنشست فیروز روز
بزرگان‌ بشادی‌ بیاراستند
می‌ و جام‌ و رامشگران‌ خواستند
چنین‌ جشن‌ فرخ‌ از آن‌ روزگار
بما ماند از آن‌ خسروان‌ یادگار
در شاهنامه‌ می‌خوانیم‌ که‌ پس‌ از طهمورث‌، جمشید پسر وی‌ (۶) به‌ تخت‌ پادشاهی‌ نشست‌ و همه‌ مرغان‌ و دیوان‌ و پریان‌ به‌ فرمان‌ او درآمدند. وی‌ به‌ ساختن‌ آلات‌ جنگی‌ پرداخت‌، رشتن‌ و تافتن‌ و بافتن‌ به‌ مردم‌ آموخت‌، طبقات‌ چهارگانه‌ کاتوزیان‌، نیساریان‌، نسوریان‌ و اهتوخوشی‌ (۷) را پدید آورد، به‌ دیوان‌ دستور داد تا باآب‌ و خاک‌، گل‌ درست‌ کرده‌، گرمابه‌ و کاخهای‌ بلند سازند و سپس‌ از سنگ‌، گوهر بیرون‌ آورد، بویهای‌ خوش‌ پدیدار ساخت‌، پزشکی‌ را بوجود آورد و کشتی‌ رانی‌ را به‌ مردم‌ آموخت‌ وبعد از تمامی‌ این‌ کارها، تختی‌ ساخت‌ که‌ هرگاه‌ اراده‌ می‌کرد دیوان‌ آن‌ را برداشته‌ و به‌ آسمان‌ می‌بردند و در روز هرمزد فروردین‌ براین‌ تخت‌ بر آسمان‌ رفت‌ و جهانیان‌ این‌ روز را روز نو خواندند .
همه‌ کردنیها چو آمد بجای‌
ز جای‌ مهی‌ برتر آورد پای‌
بفرکیانی‌ یکی‌ تخت‌ ساخت
‌ چه‌ مایه‌ بدو گوهر اندر نشاخت‌
بجمشید بر گوهر افشاندند
مران‌ روز را روز نو خواندند
سرسال‌ نو هرمز فرودین
‌ برآسوده‌ از رنج‌ روی‌ زمین‌
اغلب‌ کتب‌ قدیمی‌ جمشید را پایه‌ گذار نوروز دانسته‌اند. (۸) دلیل‌ انتساب‌ این‌ جشن‌ به‌ جمشید به‌ درستی‌ بر ما معلوم‌ نیست‌. اما با اطلاع‌ به‌ اینکه‌ فردوسی‌ شاهنامه‌ را براساس‌ روایت‌های‌ قدیمی‌ و کتاب‌ خداینامه‌ به‌ نظم‌ درآورده‌ است‌، در می‌یابیم‌ که‌ نسبت‌ دادن‌ این‌ جشن‌ به جمشید از دوران‌ بسیار قدیم‌ معمول‌ بوده‌ است‌ .
در هر حال‌ نوروز در ایران‌ (آریانا) چنان‌ اهمیتی‌ داشته‌ است‌ که‌ با روی‌ کار آمدن‌ دین‌ زرتشت‌ به‌ عنوان‌ یک‌ دین‌ حکومتی‌ در زمان‌ ساسانیان‌، نه‌ تنها از بین‌ نرفت‌ بلکه‌ جایگاه‌ خاصی‌ نیز پیدا نمود .
«در این‌ عهد نوروز را در میان‌ ملت‌ ایران‌ و نیز در دربار، مراسم‌ مخصوص‌ و تشریفات‌ فراوان‌ در کار بوده‌ است‌ و به تحقیق‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ در هیچ‌ زمان‌ نوروز را با این‌ همه‌ تکلفات‌ بجا نمی‌آوردند.» (۹)
«مورخین‌ یونانی‌ می‌نویسند که‌ ژوستین‌ دوم‌ امپراطور روم‌ کمی‌ بعد از جلوس‌ خود به‌ تخت‌ که‌ در چهارم‌ نوامبر سال‌ ۵۶۵ میلادی‌ بود سفیری‌ به‌ دربار انوشیروان‌ فرستاد که‌ با شتاب‌ تمام‌ راه‌ افتاده‌، سفر کرد ولی‌ در شهرهائی که‌ سر راه‌ بود به‌ جهت‌ بعضی‌ ترتیبات‌ که‌ به‌ فرمان‌ شاهنشاه‌ ایران‌ داده‌ شده‌ بود، حرکتش‌ به‌ تأخیر افتاد و مجبور گردید که‌ در شهر دارا به‌ جهت‌ مراسم‌ عید نوروز مدتی‌ توقف‌ بکند .
از اینجا معلوم‌ می‌شود که‌ در عهد ساسانیان‌ نه‌ تنها در پایتخت‌ بلکه‌ در ولایات‌ نیز مراسم‌ با شکوه‌ مفصلی‌ برای‌ نوروز بجا می‌آوردند.» (۱۰)
در قسمت‌ تاریخی‌ شاهنامه‌ در زمان‌ ساسانیان‌ هنگامیکه‌ نامی‌ از آتشکده‌ برده‌ می‌شود، مکانی‌ نیز به‌ نوروز اختصاص‌ دارد .
از جمله‌: در زمان‌ پادشاهی‌ اردشیر :
به‌ دیبا بیاراست‌ آتشکده‌
هم‌ ایوان‌ نوروز و کاخ‌ سده‌
در زمان‌ پادشاهی‌ بهرام‌ گور :
برفتند یکسر به‌ آتشکده‌
به‌ ایوان‌ نوروز و جشن‌ سده‌
همی‌ مشک‌ بر آتش‌ افشاندند
به‌ بهرام‌ بر آفرین‌ خواندند
چو شد ساخته‌ کار آتشکده‌
همان‌ جای‌ نوروز و جشن‌ سده‌
در زمان‌ پادشاهی‌ شیرویه‌ :
ببخشید چندی‌ به‌ آتشکده
‌ چه‌ بر جای‌ نوروز و جشن‌ سده‌
و در آخر اینکه‌، نوروز در شاهنامه‌ از آغاز کتاب‌ تا سرانجام‌ آن‌ (یعنی‌ تا زمان‌ حمله‌ اعراب‌ به‌ ایران‌) به‌ صورت‌ یک‌ جشن‌ ملی‌ و در دوره‌ ساسانیان‌ بشکل‌ یک‌ آئین‌ مذهبی‌، برای‌ ایرانیان‌ گرامی‌ بوده‌ و جشن‌ گرفته‌ می‌شده‌ است‌ و با اینکه‌ بعد از حمله‌ اعراب‌ به‌ ایران‌ مدتی‌ برگزار نمی‌گردیده‌ اما به‌ دلایلی‌ از جمله‌ اشتیاق‌ ایرانیان‌ به‌ اجرای‌ این‌ مراسم‌، باقی‌ و برای‌ ما به‌ یادگار مانده‌ است‌ .

پی‌ نوشت‌ :
۱ـ گاه‌شماری‌ در ایران‌ ـ حسن‌ تقی‌ زاده‌ ـ ص‌ ۴۴
۲ـ براساس‌ اسطوره‌ خلقت‌به‌ یکسال‌، در پی‌ هر آفرینش‌ جشنی‌ برپامی‌شود و چون‌ شش‌ آفرینش‌ وجود دارد، شش‌ جشن‌ نیز در طی‌ سال‌ برگزار می‌شود. این‌ جشنها شش‌ گانه‌ را گاهنبار می‌خوانند. جالب‌ توجه‌ این‌ است‌ که‌ در ادبیات‌ دینی‌ زردشتی‌ سخنی‌ از نوروز و مهرگان‌ و اعیاد بزرگ‌ ملی‌ نیست‌ و محتملاً این‌ اعیاد ملی‌ با اعیاد بومی‌ پیش‌ از آریائیان‌ مربوط‌ بوده‌ است‌. «پژوهشی‌ در اساطیر ایران‌ ص‌ ۲۰».این‌ گاهنبارها به‌ ترتیب‌ عبارتند از :۱ـ میدیوزرم‌ زمان‌ خلق‌ آسمان‌ ۲ـ میدیوشهیم‌ زمان‌ به‌ وجودآمدن‌ آب‌ ۳ـ پتیه‌ شهیم‌ زمان‌ آفریده‌ شدن‌ زمین‌ ۴ـ ایاسرم‌ زمان‌ خلق‌ شدن‌ گیاه‌ ۵ـ میدیارم‌ زمان‌ آفرینش‌ جانوران‌ ۶ـ همسپتمدم‌ زمان‌ آفریده‌ شده‌ انسان‌. (برای‌ اطلاع‌ بیشتر نگاه‌ کنید به‌ یشتها ج‌ ۱ ص‌ ۵۹۴).
۳ـ اسامی‌ برجهای‌ فلکی‌ که‌ به ترتیب‌ از اولین‌ ماه‌ بهار آغاز می‌گردد عبارتست‌ از: حمل‌، ثور، جوزا، سرطان‌، اسد، سنبله‌، میزان‌، عقرب‌، قوس‌، جدی‌، دلو، حوت‌ .
۴ـ برهان‌ قاطع‌ ـ با حواشی‌ دکتر معین‌ ـ ذیل‌ لغت‌ نوروز .
۵ـ نخستین‌ جفت‌ انسانی‌ یعنی‌ مشی‌ و مشیانه‌ در زمان‌ مرگ‌ کیومرث‌ چون‌ نطفه‌ای‌ از وی‌ جدا گشته‌ و به‌ مدت‌ چهل‌ سال‌ بر روی‌ خاک‌ بود تا آن‌که‌ چون‌ گیاه‌ ریواس‌ از زمین‌ رویید و به‌ دو قسمت‌ تبدیل‌ شد که‌ دارای‌ هیئتی‌ انسانی‌ بودند یکی‌ نر و دیگری‌ ماده‌ و از ایشان‌ فرزندانی‌ بوجود آمد که‌ در تمامی‌ جهان‌ پراکنده‌ گشتند .
۶ـ برای‌ اطلاع‌ بیشتر نگاه‌ کنید به‌ یشتها ج‌ ۱ ص‌ ۱۸۰ و حماسه‌ سرائی‌ در ایران‌ ص‌ ۴۲۴
۷ـ آذربان‌ ـ جنگجویان‌ ـ کشاورزان‌ ـ دست‌ ورزان‌
۸ـ البته‌ بعد از اسلام‌ ایرانیان روایات‌ متعددی‌ درباره‌ علل‌ پیدایش‌ نوروز ساخته‌ اند تا با روحیه اعراب خوش آینده باشد و این جشن در اوایل اسلام منع نگردد از جمله‌ «گویند خدای‌ تعالی‌ در این‌ روز عالم‌ را آفرید و هر هفت‌ کوکب‌ در اوج‌ تدویر بودند واوجات‌ همه‌ در نقطه‌ اول‌ حمل‌ بود. در این‌ روز حکم‌ شد که‌ بسیرو دور درآیند و آدم‌ علیه‌ السلام‌ را نیز درین‌ روز خلق‌ کرد، پس‌ بنابراین‌ این‌ روز را نوروز گویند» برهان‌ قاطع‌ ـ ذیل‌ کلمه‌ نوروز.
«وقتی‌ سلیمان‌ بن‌ داود انگشتر و سلطنت‌ خود را از دست‌ داده‌ بود همینکه‌ پس‌ از چهل‌ روز به‌ سلطنت‌ خود رسید و عظمت‌ و جلال‌ پیشین‌ خود را به دست‌ آورد، سلاطین‌ بحضورش‌ آمدند و مرغها به خدمتش‌ کمر بستند آنوقت‌ ایرانیان‌ گفتند که‌ نوروز آمد یعنی‌ روز نو رسید. از آن‌ به‌ بعد آنروز را روز نو نامیدند». آثار الباقیه‌ .
۹ـ مقاله‌ نوروز به قلم‌ دکتر ذبیح‌ الله‌ صفا ـ مجله‌ مهر ـ ش‌ ۳ ص‌ ۲۷۳.
۱۰ـ مقاله‌ اساس‌ نوروز جمشیدی‌ ـ حسین‌ کاظم‌ زاده‌، ایرانشهر شماره‌ ۱۰ از جلد اول‌ ص‌ ۲۶۱ نوروز
سوسن‌ فرهنگی‌

یادداشت: مراد از ایران و ایرانی و ایرانیان در این مقاله، ایران بزرگ فرهنگی یا همان آریانای باستانی و مردمان ساکن در آن بوده و روشن است که با تمامیت ارضی کشورهای کنونی که از نگاه تاریخی ایران یا آریانا خوانده می‌شدند، تعارض ندارد.

Related Articles

Back to top button