جلسه شش و نیم؛ حکومت قوی، جامعه ضعیف؟
عبدالشهید ثاقب- نویسنده و پژوهشگر
سلسله جلسات شش و نیم صبح که هر روز در دفتر معاون اول ریاست جمهوری تدویر مییابد، امروز بیست و ششمین نشستش را برگزار کرد.
نخستین نشست این سلسله جلسات هنگامی برگزار شد که ارگ ریاست جمهوری مسئولیت تامین امنیت کابل را به عهده امرالله صالح، معاون نخست رییس جمهور گذاشت. از شعارهای مهم این سلسله جلسات، دستیابی به حکومت قوی است.معاون اول ریاست جمهوری که هر صبح زود گزارش جلسات را از طریق صفحه فیسبوک خود با مردم شریک میکند، گزارشهای خود را با این شعار به پایان میبرد: «تنها دولت قوی میتواند از عزت هر فرد حراست کند، پس با دولت خود همکار باشید».
تاکید بر این شعار نشان میدهد که اصحاب جلسات شش و نیم، مثل پدران بنیانگذار ایالات متحده امریکا، خود را در مقام رهبران دولتساز مینگرند. این دسته اتفاقاَ تیمی را که نیز در انتخابات تشکیل داده بودند، «دولتساز» نام گذاشت.
دولتسازی، یکی از نیازهای جوامع بدون حکومت است. در جوامع بدون حکومت یا دارای لویاتان غایب، به قول هابز، ترس دایمی، فقر و ناامنی و عمر کوتاه بیداد میکند و نصیب مردم «بدترینهای دنیا» میشود. اگر بخواهیم یکی از نمونههای چنین جوامعی را یادآوری کنیم، ناگزیر به سوریه پس از جنگ داخلی اشاره خواهیم کرد. سوریها در سال ۲۰۱۱ اعتراض کرده بودند تا آزادی به دست بیاورند، اما وقتی انحصار خشونت از دست حکومت بیرون شد و جنگ داخلی آغاز گردید نصیب شان بدترینهای دنیا شد.
امین فیزیوتراپ، یکی از شهروندان سوری به یاد میآورد که باری وقتی میخواست فهرست مخاطبان تلیفون خود را بررسی کند، کمتر زندهای را در میان آنها مییابد. اکثریت شان شهید شده بودند.
تجربهای که ما در کابل نیز داریم. من باور دارم ساکنان کابل نیز وقتی به فهرست مخاطبان تلیفون خود سر میزنند، حتماً با چندین تن از نامهای رفقا و دوستان خود مواجه میشوند که در حملات انتحاری و انفجاری شهید شدهاند.
وضعیت کابل، همین اکنون به وضعیت جمهوری کنگو در افریقا میماند. در جمهوری کنگو یک لطیفه است که این کشور از آغاز کسب استقلال از بلژیک تا اکنون شش قانون اساسی داشته، اما در همه آنها اصل پانزدهم یکسان بوده است. آن اصل این است: خودت گلیمت را از آب بکش.
در کابل نیز در بیست سال گذشته، حکومتها مردم را در برابر تروریست، مافیا، آدمربا، مسلح غیرمسئول، زورگو و مفسدان به حال خود رها کرده بود؛ نهادی به حمایت از مردم نمیشتابید و کسی برای حل معضلات دامنگیر کابلیان عجلهای نداشت. در واکنش به چنین وضعیتی، فرهنگی که در کابل رایج شده بود، چاکری داوطلبانه بود. چاکری داوطلبانه، یعنی اینکه مردم به خاطر مصئونیت جان و مال شان گاهی چاپلوسی فلان زورگو را میکردند و گاهی به فلان مافیا پول میبرداختند. و این چیزی است که معاون اول ریاست جمهوری در گزارش بیست و ششمین جلسه شش و نیم صبح نیز بدان تصریح کرده است.
برای مقابله با چنین وضعیت، نیاز به دولتسازی بود. دولتسازی، یعنی تقویت نهادهای حکومتی، مبارزه باخودسری و هرج مرج و شکستن قفس هنجارها. این برنامه را اکنون تیم شش و نیم صبح در کابل به عهده دارد و گزارشهای جلسات نشان میدهد که تقریباَ موفقیتهایی نیز داشته است، اما برای موفقیت کامل نیاز به اعتمادسازی در میان مردم و دولت و جلب همکاری جامعه مدنی دارد. یک مانع عمده فراروی اعتمادسازی، ترس مردم از ایجاد لویاتان مستبد و مقتدر و تشکیل حکومت پولیسی است که آزادیهای مدنی را محدود کرده و به بهانههای مختلف مخالفان سیاسی خود را سرکوب کند. و این هراس بیموردی نیست؛ زیرا تجارب تاریخی نشان داده که در زیر چتر حکومتهای مستبد نیز مردم وضعیت بهتر از وضعیت بیحکومتی ندارند. در زیر چتر حکومت استبدادی چین، مردم قحطی کشیدند، در دوره امین در افغانستان هزاران تن به بهانههای مختلف در پولیگون پلچرخی اعدام گردیدند و در روسیه استالین دیگراندیشان به اردوگاههای کار اجباری در سایبریا فرستادند.
آنچه مردم را نسبت به برنامههای دولتسازی اصحاب تیم شش و نیم بیباور ساخته است، تهدیدهای گاه و بیگاه معاون اول ریاست جمهوری به کامنتگذاران و مخالفان سیاسیاش و بیتوجهی این تیم به آراء و نظریات مردم میباشد. آنهایی که گزارشهای شش و نیم صبح را دنبال میکنند، حتما خواندهاند که معاون اول ریاست جمهوری دیدگاهنویسان مخالف را به یادداشت کامنتهای شان برای «روز مبادا» تهدید کرده است. مردم حق دارند این تهدیدها را جدی بگیرند؛ زیرا پیشینه برخورد معاونیت اول ریاست جمهوری با مخالفان سیاسیاش در شبکههای اجتماعی نشان میدهد که ممکن است پرونده کسی با یک ابراز نظر در فیسبوک به دادستانی و دادگاه فرستاده شود.
در باب بیتوجهی این تیم به افکار عامه کافی است که به سرنوشت سینماپارک اشاره کنیم. در باب تخریب سینماپارک اکثریت قاطع فرهنگیان موضع مخالف گرفتند، اما تیم شش و نیم نه تنها به آراء و نظریات آنها گوش نسپرد، بلکه هیاهویش خواند و بس.
در میان مردم افغانستان یک غریزه دموکراتیک قوی از دوره جنگهای داخلی باقی مانده و در این بیست سال اخیر نیز تشدید شده است. این غریزه، مردم را تحریک خواهد کرد تا تن به اقتدار ندهند و فراروی دولتسازان مشکل ایجاد کنند. یک بخش عمده از مخالفتهایی که در شبکههای اجتماعی با این تیم صورت میگیرد، ریشه در همین غریزه و همین نگرانی دارد. این غریزه دموکراتیک، غریزه بدی هم نیست. باری جفرسون با اشاره به غریزه دموکراتیکی که جنگ با بریتانیا در میان امریکاییها به وجود آورد، گفته بود: کاش هر بیست سال چنین شورشی اتفاق بیفتد.
راه حل این است که اصحاب جلسه شش و نیم این غریزه را نیز به رسمیت بشناسند و در پهلوی تقویت حکومت، به تقویت جامعه نیز توجه کنند. تقویت جامعه با تهدید مخالفان سیاسی و دستکم گرفتن افکار عامه ممکن نیست. باید به حقوق و آزادیهای مردم احترام گذاشت. از بطن تقویت جامعه و حکومت، هردو است که دولت باثبات شکل میگیرد.
در ایالات متحده امریکا نیز وقتی فدرالیستهای مثل مدیسون توانستند حکومت مرکزی را تقویت کنند که حقوق مردم را به رسمیت شناختند.