جنگ خانوادگی «نور» با «ظلمت» تروریزم در کشور
مهمترین ویژگی رهبران راستین، از خودگذری و ایثارگری برای مردم و مادروطن است. آنان ورقبرگردانهای تاریخ پرشکوه مبارزات برحق مردم در برابر ستم و سیاهی و انجماد فکری هستند و این مأموریت آرمانی و آسمانی را با به قربانگاه آوردن فرزندان خود به انجام میرسانند
عطامحمد نور با سه فرزند جوانش به جنگ با طالبان در بلخ رفته است. این اقدام، ممکن است از سوی کسانی به مثابه یک حرکت نمادین تلقی شود، اما رُویه و سُویه دیگری هم دارد و آن این است که تنها رهبران راستین جهادی هستند که یار و یاور روزهای سخت مردم در برابر ددمنشی دشمنان خواهند بود.
پیشرویهای اخیر طالبان مخصوصاً در ولایات شمالی، سونامی سقوط ولسوالیها را برای عدهای مهارناپذیر ساخته بود. خود طالبان نیز متوهمانه در سکر پیروزیهای پی در پی بودند و تصور میکردند با پارهای پیشروی صورتگرفته در شمال، فاتحه افغانستان خوانده است و دیگر کسی جلودار آنان نخواهد بود، اما در چند روزه پسین که رادمردی و رشادت فرزندان دلیر مادروطن و مقاومت مردانه نیروهای دفاعی و امنیتی کشور، تلفات سنگینی بر این گروه وارد کرد، هم تعدادی از ولسوالیهای سقوطکرده بازپس گرفته شد و هم سدی عظیم از مقاومت مردمی در برابر موج هجوم طالبان ایجاد گردید و این نبود جز به مدد مشارکت مستقیم رهبرانی مانند عطامحمد نور در میدان جنگ و حضور اثرگذار در خط مقدم نبرد.
در بیست سال گذشته که هم خارجیها و هم نیروهای داخلی وابسته به آنان، سعی کردند از میزان نفوذ رهبران جهادی در میان مردم بکاهند و آنان را در حاشیه معادلات سیاسی و امنیتی کشور قرار دهند، تصور میشد دیگر امکانی برای بازگشت آنان به صحنه مبارزات میهنپرستانه وجود ندارد، اما وقتی ورق برگشت و نیروهای امریکایی و بینالمللی در اقدامی غیر مسئولانه، تصمیم به ترک افغانستان گرفتند و راه خود را از مردم همواره قربانی تروریزم کور ما جدا کردند، هول و هراس بازگشت جنود جهل، خواب را از چشمان مردم ربود و آرامش را از قلبهای نگران آنان بیرون راند، اما بازهم کسانی در برابر این بلای بیمناک سینه سپر کردند که در چهار دهه گذشته، میداندار دفاع از این سرزمین و پرچمدار پیروزی در برابر متجاوزان و زیادهخواهان بیگانه بودهاند.
این آزمونی دشوار برای همه مردم و مخصوصاً برای رهبران پرشکوهترین حرکتهای آزادیخواهانه افغانستان است؛ کسانی که بازهم در پی بیرون آمدن سربلند از این آزمون دشوار هستند و برای این کار، به صورت خانوادگی و با به میدان آوردن فرزندان جوان خود، بنای امتحان دادن در پیشگاه خدا و تاریخاند.
مهمترین ویژگی رهبران راستین، از خودگذری و ایثارگری برای مردم و مادروطن است. آنان ورقبرگردانهای تاریخ پرشکوه مبارزات برحق مردم در برابر ستم و سیاهی و انجماد فکری هستند و این مأموریت آرمانی و آسمانی را با به قربانگاه آوردن فرزندان خود به انجام میرسانند. به بیان دیگر رهبران راستین، کسانی هستند که از خون و جان مردم هزینه نمیکنند، بلکه اولین هزینه را از خود میپردازند.
بدینگونه است که همه معادلات تروریستی کشورهای حامی تروریزم در افغانستان به هم میخورد و نقشههای شوم و شیطانی شان برای تسلط بر مقدرات کشور، نقش بر آب میشود.
آنچه اکنون در قالب خیزشهای مردمی و تحت عنوان مقاومت دوم، در حال شکلگیری و توسعه و توانافزایی است، چیز غریبی نیست، آزمودهای است که بار دیگر تکرار میشود و پیامدها و پیآوردهایش نیز از هماکنون، آشکار و آفتابی است. این حرکت ملی و فراگیر به نتیجهای خواهد انجامید که مراد و مطلوب مردم و رهبران راستین آنان است: پیروزی بر سپاه سیاهی.
با وجود این، از پارهای پیامدهای احتمالی منفی این خیزش پرخروش نیز نباید چشم پوشید و این مهمتر از چشم دوختن به فتوحات میدانی برای آزادسازی مناطق اشغالشده است؛ امر مهمی که مسئولیت رهبران را چندبرابر میکند و بار دین شان را در مقابل مردم و تاریخ آینده کشور، سنگینتر.
آن مهم، پیشگیری از رخنه رخوت در صفوف مردان ایستاده در برابر دشمن از طریق فروملیسازی قیام ملی و دمیدن در تنور تنشهای قومی و برجستهسازی بارزههای فرودست انحصارگرایی و تنگاندیشی سمتی و زبانی و نظایر آن است. بنابراین رهبران پیشگام و پیشران قیام سراسری مردمی در برابر مزدوران وابسته به پاکستان، همزمان با رهبری نیروهای جنگنده و مبارز، باید در حوزه مدیریت تبلیغاتی، سیاسی و فرهنگی این قیام مقدس نیز با کیاست و درایت رفتار و از فروغلتیدن این فرصت تاریخی به باتلاق قومی نیز پیشگیری کنند.