جهانی که ۱۱ سپتمبر به وجود آورد؛ افول امریکای ابرقدرت
دو دهه پس از ۱۱ سپتمبر، آن میراث بادسری و غرور هنوز بر فراز واشنگتن است، بوی متعفنی که دولتهای متعدد تلاش کردند آن را از بین ببرند، اما نتوانستند
پسایند حملات ۱۱ سپتمبر ۲۰۰۱، نشاندهنده اوج لحظه خاص امریکا در صحنه جهان بود. اینجا ایالات متحده بود، نه فقط یک قهرمان پیروز جنگ سرد، بلکه یک ابرقدرت زخمی «تک قطبی» که آماده اجرای عدالت در مقیاس جهانی بود. دشمن، نه یک قدرت هژمونیک رقیب، بلکه یک مفهوم بیشکل «ترور» بود که رهبران امریکا آن را با افراطگرایان اسلامگرا و رژیمهای خودکامه مخالف مرتبط میدانست. نتیجه آن هجوم پرهزینه به افغانستان و عراق، گسترش وسیع حکومت امنیتی امریکا و آگاهی جدید جهانی از محدودیتهای قدرت امریکا بود، نه توانمندی آن.
جهانی که ۹/۱۱ سپتمبر به وجود آورد
دولت جورج دبلیو بوش در شکوفایی کامل ماموریت خود پس از ۱۱ سپتمبر، نگرانیهای فزاینده برخی متحدان اروپایی در مورد اشغال عراق و توبیخ مقامات ارشد در سازمان ملل متحد را برطرف کرد. یکی از مقامات ناشناس کاخ سفید که گفته میشود «کارل روو» استراتژیست جمهوریخواه است، به مجله نیویارک تایمز در ۲۰۰۴ گفته بود: «ما اکنون یک امپراتوری هستیم و وقتی عمل میکنیم، واقعیت خود را میسازیم. ما بازیگران تاریخ هستیم … و شما، همه شما، فقط میمانید تا آنچه ما انجام دادیم را مطالعه کنید».
دو دهه پس از ۱۱ سپتمبر، آن میراث بادسری و غرور هنوز بر فراز واشنگتن است، بوی متعفنی که دولتهای متعدد تلاش کردند آن را از بین ببرند، اما نتوانستند. صرف نظر از آشفتگی خروج ماه گذشته ایالات متحده از افغانستان، نظرسنجیها نشان میدهد که اکثریت قریب به اتفاق مردم امریکا از خروج نظامیان پشتیبانی میکنند.
جنگ عراق، جایگاه امریکا را در جهان تضعیف کرد. در سپتمبر ۲۰۰۲، نلسون ماندلا رییس جمهور سابق افریقای جنوبی یکجانبهگرایی «متکبرانه» دولت بوش را تقبیح کرد. وی گفت: «ما از هر کشوری، فرقی نمیکند یک ابرقدرت باشد یا یک کشور کوچک، که از ملل متحد خارج میشود و به یک کشور مستقل حمله میکند، واقعاً وحشتزدهایم».
استیون کوک، یکی از اعضای ارشد شورای روابط خارجی در مورد عراق میگوید: «حمله و عواقب آشفته، خشونتآمیز و بیثباتکننده آن، تصور اینکه حضور ایالات متحده ضروری و یک نیرو برای دموکراسی است، را از بین برد. اگر حملهای به عراق صورت نمیگرفت، اسطوره استثنایی ایالات متحده در داخل و خارج برای مدت طولانیتری بین نخبگان باقی میماند».
اما به نظر میرسد که ایالات متحده خود را برای رویارویی دیگری آماده کرده است. دولت بایدن در تلاش است محور استراتژیک خود را به سمت آسیا – جایی که چین در حال ظهور است – بچرخاند. تحلیلگران بیشماری، هزینهها و تمرکز دو دهه گذشته ضدتروریزم را نوعی حواسپرتی بیهوده نسبت به چالشهای واقعی قرن ۲۱ مطرح کردهاند.
ناکامیهای امریکا در خاورمیانه باعث تقویت روایت معروفی مبنی بر افول اجتنابناپذیر ایالات متحده در صحنه جهانی در پکن شده است. یون سان، یکی از اعضای ارشد مرکز استیمسون، مینویسد: «چین توانست از فرصت و وقت خود استفاده کرده و قدرت خود را تقویت کند. توازن قدرت بین ایالات متحده و چین به احتمال زیاد، بدون حادثه ۱۱ سپتمبر، در یک جهت تکامل مییافت. با این حال، منابع، تمرکز و زمان ایالات متحده در جنگ علیه تروریزم، مطمئناً این تغییر را تسریع کرد».
این تغییر به شدت بر نسل سیاستگذاران امریکایی تأثیر میگذارد. «بن رودز» مشاور سابق اوباما مینویسد: «از نظر نفوذ جئوپولیتیک، [حزب کمونیست چین] از جنگ علیه تروریزم، بیشترین بهره را برده است».