جهان در دام طالبان؛ اشتباهات راهبردی، منطقه را جهنم میسازد
طالبان جهان و منطقه را در دامی راهبردی گیر انداخته و احتمال بسیار بلندی وجود دارد که داعش از زیر پرچم طالبان متولد خواهد شد؛ پدیدهای که اگر کشورهای منطقه همین اکنون به آن توجه نکنند، جهنمی برپا خواهد کرد
چند روز پیش با یک طالب مستقر در ولایت سرپل حدود نیم ساعت تیلفونی صحبت کردم، او برای یک دوستم که در شبکههای اجتماعی خیلی فعال است، زنگ زده و تلاش داشت تا با خوش کلامی و شیرین بیانی، او را به «صراط مستقیم» هدایت کند، ولی بیشتر با من صحبت کرد و در باره «مجاهدین» و «امارت اسلامی» و رویاهای طالبان سخن گفت. او در خلال صحبت، ناخواسته موضوعی را بیان کرد که احتمالاً مُجاز به گفتن آن نیست. او گفت که تمام حکومتهای کشورهای اسلامی «کافر» هستند و مجاهدین پس از فتح کامل افغانستان آرام نمینشینند و برای تثبیت حکومت اسلامی در جهان به کشورهای همسایه نیز خواهند رفت.
این سخن ظاهراً چندان جالب و مهم نیست؛ زیرا هر فرد بنیادگرا به صورت طبیعی در پی ترویج ایدئولوژی خودش در جهان است، ولی چنین دیدگاهی آیا در میان طالبان که رهبران آن در دوحه از مسایل ملی و عدم تهدید کشورهای همسایه و جهان از خاک افغانستان سخن میگویند، خطرناک نیست؟ با توجه به این مسئله که تفاوت میان دیدگاهها و تفسیر و قرائت طالبان و گروه داعش از اسلام، به باریکی تار مو است.
بیم تعویض پرچم سفید گروه طالبان به پرچم سیاه گروه داعش همواره وجود دشته است؛ زیرا دو گروه تنها تفاوتی که دارند در داعیه ملی طالبان و جهانی داعش بوده است. اکنون پرسش و بیم اساسی این است که آیا طالبان در یک جهش کاربردی مبدل به داعش نخواهند شد، به نظر میرسد که چنین مسئلهای دور از ذهن نبوده و در شرف وقوع است.
بر بنیاد تجزیه و تحلیلهایی که اتاقهای فکر و کارشناسان جهانی در زمان اوج اقتدار داعش در عراق و سوریه استوار بر واقعیتهای دردناک داشتند، داعش بیشتر از این که سازمانی محدود به کشور و جغرافیای خاص و مردمی یک دست باشد، ایده و تفکری است که فرامرزی و فراملی که با تفسیر و قرائت خشن و بدوی از آموزههای دینی در پی احیای «خلافت» بوده و جهان را آنگونه میخواهد که در چهارده قرن قبل توسط خلفای صدر اسلام اداره میشد. این ایدئولوژی مرز و ملیت و افتراق فرهنگی نمیشناسد و همه را به سود آنچه خود مد نظر دارد، سرکوب میکند. تاکنون این مسئله تنها خط جدایی «داعش» از «طالب» بوده است، اما اکنون در حال رنگ باختن است؛ زیرا مسئله تصاحب قدرت که عامل اصلی نزاع و دشمنی طالب و داعش بود، رنگ میبازد و در اختیار داشتن جغرافیا طالبان را آماده میکند که از فاز گذشته وارد فاز جدید شده و پوست بیندازد. از جانب دیگر، عامل جنگ تعریف کننده حیات و ممات جنگجویانی است که عمر خود را در کنار اسلحه و ناامنی سپری کرده و باید همچنان تنور جنگ برای سیراب کردن عطش آنان شعلهور باشد.
به نظر میرسد که جهان و منطقه در دام تفاوت طالبان با داعش افتاده است، اشتباهی راهبردی که برایند آن جز ناامنی بیشتر و تشدید جنگ چیزی دیگر نخواهد بود؛ زیرا طالبان در حال پوست انداختن هستند و از زیر پوست آنان داعش متولد خواهد شد. در این مسئله هم ایالات متحده و پاکستان شدیداً دچار اشتباه شدهاند و هم روسیه و چین و برخی کشورهای دیگر که برای دفع داعش، طالب را حمایت میکنند. اگر به رفتار و کردار طالبان و داعش صرف نظر از تقابلها و تضادهای کوچکی که دارند، نگاه کنیم متوجه میشویم که در ذهنیت و عینیت تفاوتی نداشته و هردو مستعد دگردیسی به آن دیگر است.
طالبان و داعش هردو «شر» است، ولی کشورهای منطقه بر اساس داعیه درون مرزی طالبان در برابر «خلافتخواهی» از گروه طالبان حمایت میکنند، غافل از این که طالب چهره دیگر همان داعش است و در صورت استقرار در نوار مرزی شمال با آسیای میانه، فقط پرچمها تغییر میکند.
در این میان پاکستان نیز در لبه پرتگاه قرار میگیرد؛ زیرا اکنون دهها گروه تروریستی در خاک این کشور فعال است که از طالبان الگو گرفته و مبارزات مسلحانه را علیه اسلامآباد سازمان خواهند داد، همانگونه که چند هفته پیش شیخ رشید احمد وزیر داخله پاکستان به نحوی نگرانی کشورش را از طالبان پاکستانی ابراز کرد.
روسیه در خط نخست تهدیدات قرار دارد، این کشور نیز در دام طالبان افتاده است، زیرا مسکو گمان میکند که حمایت از طالبان در واقع علیه داعش مانع ایجاد میکند. مسکو احتمالاً این موضوع را نادیده گرفته که همین اکنون گروههای تندرو آسیای میانه و چچن در صف طالبان علیه دولت افغانستان میجنگند.
چین نیز با اطمینانی که از سوی پاکستان دریافت کرده، در برابر طالبان بیخیال است. این کشور میپندارد که طالبان به پاکستان وابسته هستند و منافع چین را به خطر نخواهند انداخت، ولی اشتباه راهبردی پکن این است که حسابی ویژه روی تروریزمی باز کرده که با تمام گروههای بنیادگرا در جهان ارتباط دارد و شکی نیست که «سینکیانگ» و ایغورها نیز با آن سرو سری دارند. بنا بر این، چین هم در دام طالبان گرفتار آمده است.
اکنون شمال افغانستان در تصرف طالبان است. گزارشهایی وجود دارد که «انصارالله» تاجیکستان در بدخشان افغانستان جا به جا شده و آماده عبور از رود آمو است. این گروه و امثال آن که برای دو دهه در کنار طالبان جنگیده، اکنون منتظر تقسیم غنایم و به دست آوردن سهم خود است، پس به راحتی نمیتوان روی جدایی طالبان از این گروهها حساب باز کرد.
در این وضعیت، طالبان جهان و منطقه را در دامی راهبردی گیر انداخته و احتمال بسیار بلندی وجود دارد که داعش از زیر پرچم طالبان متولد خواهد شد؛ پدیدهای که اگر کشورهای منطقه همین اکنون به آن توجه نکنند، جهنمی برپا خواهد کرد.