حمله ایران به اسراییل؛ واشنگتن پشت متحدش را نیز خالی کرد!
با توجه به قدرت موشکی و پهپادی ایران که از قضای متکی به هیچ شریک خارجی نیز نیست و کاملاً بومی میباشد، ایالات متحده به خوبی درک میکند که هرگونه رویارویی مستقیم اسراییل با ایران در واقع منافع اقتصادی و راهبردی امریکا را در منطقه اگر نگوییم به کلی نابود، در خوشبینانه ترین حالت با خطر جدی مواجه میسازد، بماند این که اسراییل با خطر نابودی کامل مواجه خواهد شد
بامداد روز یکشنبه نیروهای مسلح ایران حملات گسترده هوایی در پاسخ به حمله هوایی رژیم اسراییل بر بخش کنسولی سفارت این کشور در دمشق انجامد داد. حمله هوایی ایران بر خاک اسراییل با استفاده از موشکهای کروز، بالستیک و پهپاد انجام شده و از سوی مقامهای کشوری و لشکری ایران موفقانه خوانده شد.
پاسخ ایران به حملات اسراییل علیه منافع تهران در منطقه در حالی داده شده که از چند روز به این طرف و پس از این که مقامهای بلندپایه ایرانی از انتقام شدید و پیشمان کننده به اسراییل، راس قدرت امریکا جو بایدن، همواره بر حمایت همه جانبه از رژیم اسراییل در برابر ایران سخن میگفت.
اما پس از انجام حمله ایران، بایدن در تماس تیلفونی به بنامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم اسراییل تصریح کرده که ایالات متحده در حملات تلافی جویانه اسراییل علیه ایران اشتراک نخواهد کرد.
صراحت و تعجیل بایدن در این خصوص ناشی از دو مسئله بسیار ساده است: ناتوانی و بیاعتباری این ابر قدرت پوشالی در مواجهه با قضایا و چالشهای جهانی. اما این صراحت و عجله جو بایدن نشانه این مسئله نیز است که نمیتوان در بزنگاههای مهم روی واشنگتن حساب باز کرد، چه ایالات متحده در مواقع و مقاطع مختلف تاریخی در گذشته و اکنون نشان داده همواره میتواند پشت کند و دوستانش را رها سازد.
هرچند بیاعتباری امریکا پس از خروج آنچنانی از افغانستان و فروختن نظام مورد حمایتش به طا-لبان موضوعی نیست که از دیده جهانیان پنهان بماند و در سه سال گذشته همواره سبب مضحکه در جهان بوده است، اما تسلسل رخدادها در خاور میانه و شرق اروپا به صورتی ادامه یافت که وجهه کاغذی امریکا بیش از پیش مچاله شود. این ابر قدرت کذایی از گذشتهها نشان داده که هرگاه منافع خود را در موضوعی دخیل نداند یا در خطر ببیند، به سادگی «دوستانش» را رها میکند و این فرمول حتی در مورد اسراییل مهره بسیار مهمش در خاورمیانه نیز صادق است.
شکست و رسوایی امریکا در ویتنام، با حمله شوروی به افغانستان و فروپاشی اردوگاه کمونستی، پایان جنگ سرد و فرو رفتن روسیه در لاک مشکلات اقتصادی داخلی خودش ترمیم شد، اما شکست واشنگتن در افغانستان مسئلهای است که با هیچ تردستی و شعبده بازی قابل ترمیم نیست؛ زیرا نه روسیه آن قدرت سرخورده و نیمه جان دهه ۹۰ میلادی است، نه چین درگیر گرسنگی فراگیر پیش از رشد اقتصادی است و نه کشورهای منطقه همانند ایران دوره جنگ با عراق فاقد توان دفاعی بازدارنده. اکنون با توجه به قدرت موشکی و پهپادی ایران که از قضای متکی به هیچ شریک خارجی نیز نیست و کاملاً بومی میباشد، ایالات متحده به خوبی درک میکند که هرگونه رویارویی مستقیم اسراییل با ایران در واقع منافع اقتصادی و راهبردی امریکا را در منطقه اگر نگوییم به کلی نابود، در خوشبینانه ترین حالت با خطر جدی مواجه میسازد، بماند این که اسراییل با خطر نابودی کامل مواجه خواهد شد.
بنا بر این، حمله موشکی و پهپادی ایران به رژیم اسراییل، همانند محکی عمل کرد و نشان داد که وزن کدام طرف چقدر است. این حمله به خوبی برملا کرد که کماکان نمیتوان بر امریکا اعتماد کرد و در مواقع حساس به آن دلبست. این موضوع از آن جا اهمیت مضاعف دارد که واشنگتن از چهل سال به این طرف عداوت عمیق با تهران دارد و اگر در این مقطع در کنار متحد بسیار نزدیکش نایستد، مطمئناً نشانه ضعف اقتصادی، نظامی و هژمونیک آن است.