حمله بر قلب تپندۀ كابل!
چنديست كه گروه تروريستي داعش حملات خود را در افغانستان بر اينجا متمركز كرده است. نه مسجد از نزد شان جا مانده و نه خيابان؛ همهجا را هدف نظامي براي خود تعيين كردهاند.
غرب كابل را باري در يكي از نوشتههايم «مجتمع فرهنگي افغانستان» ناميده بودم. جايي كه ميزبان بزرگترين كتابفروشيها، بهترين دانشگاههاي خصوصي، كافهها و انجمنهاي ادبي كشور است. جغرافيايي كه مردمانش «شهوت دانش» دارند و شوق آموختن.
دو سال پيش وقتي به غرب كابل ميرفتم، بوي مدرنيته فرهنگي/نرمافزاري را در آنجا استشمام ميكردم. ماشينهاي لوكس، مراكز تجارتي بزرگ، سوپرماركيتها و بلندمنزلهاي مفشن كمتر داشت، جادههايش هم اسفالت شده نبود، اما جوانهاي تحصيلكرده و معتقد به ارزشهاي مدرن به وفور يافت ميشدند. جوانهايي كه كتاب ميخواندند، كتاب مينوشتند، مكتب ميرفتند، سيمينارهاي علمي و تحقيقي برگزار ميكردند.
اگر شهرنو و شيرپور و وزير اكبر خان مناطق اشرافنشيني بودند كه صاحبان ثروت و قدرت در آنجا سكونت داشتند، غرب كابل اما در پي خلق نوع ديگري از اشرافيت بود: اشرافيت علمي و فرهنگي. غرب كابل داشت به خانه دكتران فلسفه و جامعهشناسي و ادبيات تبديل ميشد… و سرانجام اينكه غرب كابل، دريچه اميد افغانستان براي يك آينده بهتر بود.
… با اينهمه، اما چنديست كه گروه تروريستي داعش حملات خود را در افغانستان بر اينجا متمركز كرده است. نه مسجد از نزد شان جا مانده و نه خيابان؛ همهجا را هدف نظامي براي خود تعيين كردهاند. گاهي بر يك راهپيمايي مدني حمله ميكنند و گاهي بر نمازگزاران. گاهي عزاداران حسيني را به شهادت ميرسانند و گاهي اعضاي جنبش روشنايي را.
حمله بر غرب كابل، حمله بر قلب تپندهي ماست. حمله بر روزنهي اميد ماست. حمله بر همهي ماست.
من خود را با خانوادههاي داغديده قربانيان رويداد امروز غمشريك ميدانم و براي شان تسليت ميگويم!
عبدالشهيد ثاقب