اکثر تحولات سیاسی با پشت پردههای فربهتر از ظاهر شان قابل تعریفاند.
سیاست با نگفتههای خویش، در عمل با ما حرف میزند و بازیگران دنیای سیاست همیشه آنچه مینمایند، نیستند.
تحلیلگران موفق سیاسی نیز آنهاییاند که واقعیت مسایل را نگفته میدانند .
پشت سر یک رخ داد سیاسی صدها و هزاران راز پنهان و ظاهراً خاموش خفته است .
رعیت وقتی به این رمز و رازها پی میبرند که تبعات آن دست و دامنشان را میگیرد .
یکی از رازآلودترین رخدادهای سیاسی یک و نیم دهه اخیر، به نظرم اجرایی شدن طرح صلح حکومت با حکمتیار است و بازگشت دوباره ایشان پس از بیست سال خفا و خاموشی !
حکمتیار از سرشناسترین چهره های جنجالی چهل سال پسین افغانستان است که جز ادعای زعامت کشور چیزی در مخیله سیاسیاش نمی گنجد و برای این خیال تاوانهای بسیاری داده و قربانیهای بسیاری گرفته است .
پس از فرو پاشی حکومت کمونیستی کابل در دهه هفتاد هجری بدشانسیهای حکمتیار آغاز شد و تا امروز تداوم یافت و حالا در موجودیت فضای سیاسی کاملاً متفاوت با آن روزگار، شرایط، فرصت جدیدی را برای او هموار کرده است .
حساسیتها و خوشبینیهای افراطی نسبت به حضور دوباره او در عرصه داخلی، در برابر هم ایستادهاند و موضع بیرونیها هنوز چیزی واضح از خوشبینی و حمایت و یا بدبینی و حساسیت به دست نمیدهند .
اما با شناختی که از روان شناسی حکمتیار وجود دارد این نکته را میرساند که بدون دلگرمی از یک چراغ سبز خارجی پا به میدان نگذاشته باشد .
مولفههای درشت ایدئولوژیک، قومی و حمایت خارجی، همزمان در کنار و مقابل او صف بستهاند، با تفاوت اینکه از هیچکدام این مولفهها چهرهی درشت و سرشناس ، درحد و مستوای حکمتیار نمایندگی نمیکند، رهبران نخستین رفتهاند و متباقی در منجلاب بیبرنامهگی و افتراق دست و پا میزنند .
طالبان همینگونهاند، احزاب سیاسی و جهادی رقیب همینگونهاند و تکنوکراتها به اصطلاح، بدون حمایت غرب اصلاً قابل مقایسه نیستند و حتی حکمتیار درصدد یارگیری از جمع این طیفها نیز میباشند.
حکمتیار و حزب اسلامی متعلق به او هرچند روزگار سختی را پشت سرنهادهاند اما به خوبی از خلای رهبری و برنامه در سطح نیروهای رقیب و در سطح کل نظام آگاهاند و با درنظرداشت این فاکتور، عزم تجدید سازمان دارند و به تثبیت جایگاه خویش خواهند پرداخت .
مسایل مربوط به ارزشهای جدید که گاها رسانهها و گاهاً فعالان حقوق بشر در برابر رفتارها و گفتارهای آقای حکمتیار قرار میدهند ، به مرور یا حل خواهند شد و یا هم به واسطه خود قانون مهار خواهند شد .
دید غربیها به افغانستان پس از باز شدن صفحه جدید رقابت شان با روسیه و ایران، به افغانستان امنیتی ست تا ارزشی ، بنابرین احتمال میدهم که امریکاییها در تفاهم با پاکستان و عربستان سعودی، درصدد آزمایش حکمتیار در لابراتوار افغانستان به نفع منافع خویش باشند و اگر این حدس درست باشد، کار برای حکمتیار هم سخت سخت میشود و هم آسان،. منتها بستگی به این دارد که او چگونه میتواند اجماع داخلی را به نفع خویش بسیج کند؟ آیا این توانایی در او باتوجه به کش و قوسهای رابطهاش با جناحهای مختلف جهادی و غیرجهادی وجود دارد یا خیر؟
در صورت توافق سه کشور فوق به آنچه که گفتم، انشعاب کلانی در گروه طالبان به نفع حکمتیار رخ خواهد داد .
حالا هرچه باشد، یک بازیگر با انگیزه و تازهنفس به جمع بازیگران دیگر افزوده شده است و درصورتی که قاعده بازی مراعات نشود، فضای سیاسی را دو قطبی و چند قطبی خواهد کرد و کشور را به سمت حتی تجزیه پیش خواهد برد و اگر به همین شکل و سیاق پیش برویم حد اقل میتوان گفت که بدیل غنی حکمتیار باشد و یا حداقل بازیگران غیرجهادی به نفع جریانهای جهادی در بازیهای بعد، کمرنگ خواهند شد و یا کلاً صحنه را خالی خواهند کرد .
برنا صالحي- خبرگزاری دید