اکنون که وضعیت سیاسی، امنیتی و اقتصادی کشور، روزهای سخت و دردسرسازی را پشت سر میگذارد، این سوال، ذهن بسیاریها را به خود مشغول کرده که سرانجام حکومت وحدت ملی، این کشتیِ افتاده در خون، چه خواهد شد؟ پرداختن به این سوال، بیشتر زمانی مطرح شد که حکومت فعلی، نتوانست مسوولیتها و مکلفیتهای اصلی و اساسیاش را به گونهی درست و قانونی انجام بدهد و بحران دامنگیر کشور شد.
بررسی وضعیت کنونی حکومت نیز، تا حدی ما را به پرداختن پاسخ به این پرسش یاری میرساند. وضعیتی که هر روز بدتر از دیروز رقم میخورد و گهوبیگاه از مردم بیگناه و نیروهای امنیتی، قربانی میگیرد. هماکنون، در بسیاری از ولایتهای افغانستان، جنگ ادامه دارد و دهها ولسوالی زیر اداره شورشیان مسلح قرار گرفته است. گروههای جرمی، در بسا نقاط کشور حضور فعال دارند و از مردم باج میگیرند.
در این سوی دیگر، اختلافاتدرون حکومتی نیز بیش از هر زمانی اوج گرفته و هریکی در صدد تخریب دیگریاند و یا هم بر شاخ نشسته بن میبُرند.
اختلافات در دورن حکومت تا حدی است که تا حال نیز برخی از کرسیهای دولتی از سوی مسوولین سرپرست اداره میشود و حتی در مواردی نیز هست که سِمتها پادرهوا ماندهاند( مانند سمت معاونیت اول ریاستجمهوری)
کشمکشها و جنجالهای میانحکومتی تا حدی آفتابی و آشکارا جریان دارد که هماینک رییسجمهور و معاون نخستاش از هم فاصله گرفتهاند و شبها کابوس یکدیگر را میبینند. جنرال دوستم، اینروزها حیات زمستانیاش را سپری میکند و در تلاش است تار عنکبوتی را که به دور و برش کشیده شده است، پاره کند.
احمدضیا مسعود که در گرماگرم کمپاینهای انتخاباتی آقای غنی، از او به عنوان« ضلع چهارمِ» مربع قدرت در افغانستان نام برده میِشد، پس از قضیهی برکناریاش از سوی رییسجمهور، بشدت ناراحت است و حتی در پی تشکیل آنچه که خودش« حکومت موقت» نامیده، نیز تلاش میورزد.
حامد کرزی، رییسجمهور پیشین کشور نیز از مدتها به اینسو، در پی براندازی این بنای سستبنیاد راه افتاده است. او که روزی و روزگاری، بدون اجازه حامیان غربیاش حتی آب هم نمینوشید، از مدتی بدینسو تب قدرتطلبیاش به شکل بیرویه بالا گرفته و هرازگاهی چه به حساب حمایت از طالب و چه هم به بهانهی به رسمیتنشناختن خط دیورند، سر بلند میکند. از سوی دیگر، تغییر جهت سیاسی کرزی از امریکا به سمت روسیه نیز مسئلهای دغدغه برانگیزی است که در محیط سیاسی- اجتماعی افغانستان انتقاداتی را به همراه داشته است؛ چه اینکه وی با توسل به روسیه و شماری از کشورهای منطقوی، در صدد بازیافت جایگاه پیشینیاش در در کشور است.
از سوی دیگر، در این اواخر، برخی رویدادهای سنگین و مرگبار، از کابل گرفته تا بلخ، نارضایتیهای مردمی را از روند حکومتداری، افزایش داده و برخی از گروههای سیاسی نیز با پیشامد این اوضاع نگرانکننده، حکومت را به ناتوانی و ضعف متهم کردند و فشار وارد میکنند. بسیاری از احزاب سیاسی نیز وضعیت موجود را برای مردم، طاقتفرسا و دشوار ارزیابی میکنند و نهادهای مدنی- فرهنگی نیز در گوشه و کنار کشور با پرپایی تجمعات اعتراضی نارضایتی شان را از حکومت ابراز داشتهاند.
دیده میِشود که حکومت فعلی، نه پشتوانهی مردمی دارد و نه هم پایهی محکم خارجی و چونان بنایی است که در دمِ یک سیل دمادم قرار دارد، که فروپاشی آن نیز یک امر محتمل است. اما از آنجایی که نه مردم را یارای برخاستن است و نه هم حامیان غربیاش به سادهگی تن به ایجاد حکومت جدید میدهند، بناً به نظر میرسد که حکومت وحدت ملی، مسیر کاریاش را همینگونه به صورت نیمهجان ادامه خواهد داد، تا دیده شود که خود میمیرد یا یک ضربهی مهلک آن را از پای خواهد انداخت!
فرهاد احمدی- خبرگزاری دید