اجتماعزنانگزارش

“خیابان جای امنی برای من نیست! “


“کجا میری جگر بیا که برسانمت”، “اوف چه رفتاری داری بالا شو دیگه”، “چرا ایقه ناز می‌کنی”، “خانه‌تان کجاست که مادر خوده روان کنم”، “برو چندان شی هم نیستی که ایقه خوده سر ما می‌سازی”، “به خوبی خودت گفتم اگه نه به یک اشاره هزار تای ته قطار می‌کنم”، حرف‌هایی هستند که توسط عابران در کوچه و پس‌کوچه‌های کابل توسط مردان، به دختران گفته می‌شود و در مواردی هم اگر یک خانم تنها باشد منجر تماس جمسی نیز می‌گردد.
تمنا حیدری کارمند یکی از موسسات خارجی تجربه‌اش را از خیابان آزاری در کابل چنین نقل می‌کند: من همیشه در خیابان مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرم و در مواردی هم کوشش می‌کنم با عمل همانند و هم به خوبی برای‌شان توضیح بدهم که در این کارشان بسیار زشت است و باعث ناراحتی زنان می‌شود ولی در مواردی آقایان از آزار زبانی فراتر رفته و دست‌اندازی می‌کنند. چند روز پیش وقتی از دانشگاه بیرون شدم ساعت نزدیک هشت شب را نشان می‌داد، کوچه‌های کارته چهار خلوت بود. ترسیدم و تمام توانم را به کار بستم و به سرعت حرکت کردم که دستی را روی شانه‌ام احساس کردم، همین که صورتم را برگردانم مردی حدود ۵۰ ساله را دیدم که سوار بایسکل، دستش روی شانه من، زبانم بند شده بود و حتا تصور نمی‌کردم، مردی با این سن چنین کاری انجام دهد. چند ثانیه‌ گذشت تا به خود آمدم، شروع کردم به فریاد زدن و کمک خواستن، ولی آن مرد می‌خندید. می‌دانستم حوزه پولیس همین نزدیکی‌ها است، شاید کسی صدایم را بشنود و چنین هم شد. تا آمدن پولیس محکم دست او را گرفتم تا فرار نتواند. وقتی پولیس ماجرا را پرسید آن مرد همه چیز را انکار کرده و مرا متهم به فحشا نمود و پولیس هم از او طرفداری کرده مرا تهدید کرد که اگر پافشاری کنم مرا به حوزه خواهد برد. منم برای این‌که راهی جز پا پس کشیدن نداشتم بدون چون و چرا به راهم ادامه دادم تا وقتی به خانه برسم تمام راه را گریه کردم. شب تصمیم گرفتم دیگر به وظیفه و دانشگاه ادامه ندهم و چند روز را به بهانه مریضی خانه ماندم تا اینک‌ه بعد چند روز مدیر دفترمان به خانه آمده و مرا قانع کرد که خانه ماندن راه حل نیست و گفت سکوت من و دختران دیگر باعث جرات بیشتر آن‌ها می‌شود.
زهرا یگانه فعال حقوق زن و نویسنده کتاب کتاب روشنایی خاکستری از تجربه‌ا‌ش در مورد خیابان آزاری چنین می‌گوید:
“همیشه خیابان برای من و دختر شانزده ساله‌ام جای ناامنی بوده، کمتر اتفاق افتاده بیرون برویم و بدون ناراحتی به خانه برگردیم. یادم است وقتی دخترم ۱۲ ساله بود با برخورد زشت یک مرد مواجه شد و یک ماه کامل حاضر نبود که به بازار برود و همان روز هم خیلی گریه کرد. می‌گفت چرا ما زن‌ها اینقدر بدبخت هستیم که مرد به خودش اجازه می‌دهد این‌قدر آزارمان دهد. من بارها با این مشکل مواجه شدم و خیلی وقت‌ها مجبور به برخورد فیزیکی شدم. اما وقتی واکنش نشان دهیم، زن و مرد ما “زن/دختر” را مقصر می‌دانند. می‌گویند خودت مقصرهستی و بلافاصله به پوشش آدم گیر می‌دهند یا این‌که می‌گویند: “حالا آن مرد کاری انجام داد، تو نباید صدای خود را بلند کنی و این شرم است.”
زهرا از تجربیاتش می‌گوید: یکی از روزهای نهایت سیاه و زهرماری برایم بود، همین‌طور که از کورس برمی‌گشتم مردی میان‌سال و قوی هیکل بطرفم وحشیانه حمله آورد و قسمت‌های برجسته بدنم (سینه و باسن) را لمس کرد، چشمانم گویا هیچ جایی را نمی‌دید، دست و پایم قفل شده بود و نهایت خودم را ضعیف احساس کردم، به دیوار چنگ زدم و از زمین خیس و گل‌آلود سنگی را گرفتم و طرفش پرتاب کردم. دردی را دوا نمی‌کرد، زدم زیر گریه و فریاد. بالاخره رهایم کرد گویا آنروز زهر مار نوشیده بودم. تن و روحم زخم برداشته بود و لرزان لرزان خودم را به خانه رساندم، از آن‌طرف دیر به خانه رسیدم و دوباره مورد لت‌وکوب و شلاق پدر مرحومم قرار گرفتم وراز یک طرف هراس داشتم که با این اتفاقی که برایم افتاده مبادا خانواده‌ام مرا به جرم این‌که زن هستم و آبروی خانواده‌ام نرفته باشد مرا از دنیای فراآشپزخانه‌یی باز دارد طوری تظاهر کردم که هیچ اتفاقی نیفتاده است، لبم را با تارهای سکوت دوختم ولی شب و روز را با کابوس و داد وفریاد می‌گذراندم و چنین حوادث بارها تکرار شد. روزی مورد آزار و اذیت افراد موترسایکل سوار و روزی موتر سوار قرار گرفتم، کم کم و به جستجوی راه چاره‌یی گشتم.
خانم یگانه می‌گوید که به دنبال روزنه‌یی گشتم که بتوانم همه صدایم را بشنوند و درد من وهزاران زن دیگر را بفهمند. یکی از رسانه‌های محلی را یافتم و کارم را به عنوان خبرنگار شروع کردم. در ادامه‌اش به عنوان یک فعال مدنی نهایت پرشور و جسور عرض اندام کردم و اقداماتی در رابطه با خیابان آزاری در ولایتم صورت گرفت. با تمام ارگان‌های مربوطه صحبت کردم و گزارش و برنامه‌های رادیویی انجام دادم و تا امروز این مبارزه‌ام ادامه دارد.

گلثوم زهرا یکی دیگر از دختران می‌گوید: امروز دختری هستم که آزار و اذیت جسمی و روحی در دنیای خانواده و اجتماع فلج‌ام نمی‌کند چون به مبارزه برخاسته‌ام و چشم امید هزاران دختر دیگر این سرزمین شده‌ام.
رها ابراهیمی یکی دیگر از دختران می‌گوید: ساعت ۵ عصر بود. نزدیک غروب دلم خیلی می‌خواست بروم دور و بر قصر دارالامان قدم بزنم. صد دل و نا دل با ترس و هراس از خیابان‌آزاری و نگاه‌های عجیب و غریب همیشه‌گی مردان کنار جاده؛ کیف پول و موبایلم را برداشتم بیرون شدم.
ساعت نزدیک پنج بود که در چند قدمی قصر رسیدم. با خودم به ملکه ثریا و شاه امان الله خان فکر می‌کردم. به آزادی‌ها، پیشرفت‌ها و خوبی‌هایی که در مورد دوران شاه امان الله و ملکه ثریا شنیده بودم. غرق در همین فکر به قصر رسیدم. روی سبزه نشستم. با خودم حرف می‌زدم و در عین حال ترس از آزار و اذیت درهمه افکارم وجود داشت. آن‌گونه که باید از این غروب لذت می‌بردم، نشد. چشمم به سرخی غروب و زیبایی آن افتاد. غرق در افکارم بیاد آوردم که سال ۲۰۱۵ به کشور تایلند سفر کرده بودم و آن موقع چقدر عاشق طلوع و غروب بودم. برای من کشور زیبا با مردم خوش برخورد بود. وقتی سلام می‌کردند لبخند می‌زدند. از تمام آن غروب و طلوع‌هایی که در آن‌جا بودم به اندازه کافی لذت برده بودم. جاده‌ها و فروشگاه‌های نزدیک اقامتگاهم و خیلی جاهای دوری را گشتم. یادم می‌آید یکی از شب‌ها نزدیک ساعت ۱۲ بامداد به اقامتگاهم برگشتم و هنوز از قدم زدن و لذت بردن از آن همه آزادی خسته نشده بودم. در همین افکار بودم که یهو دستی به پشتم خورد. فکر کردم سگ یا پشکی از آن‌جا عبور کرده و دم اش بمن خورد. کمی تکان خوردم دیدم پسر نوجوانی در حال دویدن است. فهمیدم دست او بود که بر پشت من خورد. هنوز در خیالات بودم و شوکه، چیزی نگفتم. فقط نگاه‌های تندی به او کردم. بی‌خیال همه چیز شروع کردم به عکاسی. این‌بار به یکباره‌گی دیدم همان پسر با دو نفر دیگر جلوی لنز کمره‌ام ظاهر شدند و گفتند: ” اگر امشب مهمان ما شوی دیگه خواروزار و بی‌کس نیستی.” یکی دیگر از همین پسران گفت: ” فاحشه را خو کس به خانه‌اش راه نمی‌دهد اما چون تو جوان هستی و یک کمره هم داری شاید که جنس دیگری باشی.” تلاش می کردم به هیچ یک از این حرف‌ها گوش نکنم. در تلاش بودم به پوسته پلیس نزدیک شوم. نزدیک و نزدیک‌تر شدم. گرچند من همیشه از پلیس‌ها هم می‌ترسم و کمتر به آنها اعتماد می‌کنم. اما این‌بار خودم را به آن‌ها نزدیک‌تر کردم و با اشاره فهماندم که این پسرها بمن مزاحمت می‌کنند. در عین حال به این پسرها گفتم که مزاحمت نکنید ورنه عکس‌های‌تان را گرفته و شکایت می‌کنم. یکی از آن‌ها گفت: ” بریم که کد خبرنگارک‌های زن ده غم می‌مانیم.” دو دوستش حرف او را تایید کردند و پا به فرار گذاشتند. من تا توانستم از آن‌ها عکس گرفتم. تصمیم داشتم آن عکس‌ها و داستان این خیابان‌آزاری را که آرامش من و امثال مرا به هم می‌زند به نشر برسانم. اما هرگز این کار را نکردم. اما بعد از آن باجرات‌تر با قضایا برخورد کردم. همیشه امید بر این دارم که روزی خیابان سهم مشترک هر دختر و پسری باشد که از آن می‌گذرد.
با یک دنیا ترس خاطرات این عصر تابستانی را با کوله‌باری از آرزوها به اتاقم بردم. دل‌خور بودم از خودم، از پسران این سرزمین که اذیت‌ام می‌کنند و از خودم که هیچ یکی از این پسران را اذیت نکردم. با این همه با خودم گفتم “مگر تایلند چی کاری کرده که وقتی در جاده‌های آن قدم می‌زدم، زنان بدون چادر با تابستانی‌ترین لباس‌ها کنار مردان در مزدحم‌ترین شهرها قدم می‌زدند، بازار به خرید می‌رفتند، و اما هنوز هیچ مردی را نمی‌دیدم که به آن‌ها نگاه کنند و یا بدن آن‌ها را لمس کنند؟” واقعا آن‌جا چه چیز متفاوت‌تر از این‌جا بود که مردان و زنان با احتیاط از کنار هم رد می‌شدند، دست هیچ مردی به باسن دختری، نمی‌خورد، و چشم مردی به یقه دختری نمی‌افتاد، و هیچ مردی را نشنیدم که بگوید، “چیقه مقبول هستی” یا “کاش امشب مهمان ما می‌شدی.”
در این حال بعضی از آقایان بدین باور هستن که زنان حجاب اسلامی را مراعات نمی‌کنند و مستحق چنین سزایی هستند.
شریف دکاندار است او را در حالی دیدم که یکی از دختران خرد سن مکتب را با الفاظ زشت مورد آزار و اذیت قرار می‌داد. از او در مورد عملش پرسیدم گفت دختران فعلی هیچ شباهت به دختر ندارد و به همین دلیل به خودش جرات می‌دهد تا دختران را آزار و اذیت کند و از این کارش اصلا هم پشیمان نیست. لباس‌هایی که این دختران بر تن می‌کنند با فرهنگ اسلامی در تضاد است و باعث به خطر افتادن فرهنگ اسلامی می‌شود و مستحق جزا هستند.
خیابان‌آزاری تنها به آدم‌های بی‌سواد و بیکاری خلاصه نمی‌شود مواردی وجود دارد که آدم‌هایی با کت و شلوار، افرادی با لباس نظامی نیز دست به خیابان‌آزاری می‌‎زنند.

گفته می‌شود خیابان‌آزاری نسبت به گذشته بیشتر شده، این در حالی‌ست که سال گذشته مجلس نمایندگان افغانستان قانونی را تحت عنوان “منع آزار و اذیت زنان و اطفال” تصویب کرد که در این قانون از خیابان‌آزاری به عنوان جرم یاد شده و کسی که مرتکب آن شود از ۵ الی ۱۰ هزار افغانی جریمه نقدی می‌شود و اگر عمل‌ش را تکرار کند زندانی خواهد شد.
آزار و اذیتی که قانون از آن به عنوان جرم تعریف می‌کند عبارت از آزار کلامی، غیرکلامی، تماس بدنی، خواست نامشروع و یا هر عملی است که موجب صدمۀ روانی، جسمانی و توهین به کرامت انسانی زنان شود.

فاطمه فیضی-خبرگزاری دید

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا