سرور دانش، معاون دوم ریاستجمهوری در اجلاس سیاسی- مشورتی حزب وحدت اسلامی افغانستان، بر اتحاد و همدلی مردم تاکید کرده و گفت که تعیین سرنوشت برای یک آینده با ثبات و پایدار، اکنون در گرو تصمیمات و عملکرد امروز ما قرار دارد.
وی همچنان افزود: ما با عمل امروز خود می توانیم روند ملت سازی را مانند هر کشور دیگر به سمت ملت واحد شدن و احیای یک هویت کلان ملی و زندگی جمعی صلح آمیز و عزتمندانه سوق بدهیم و یا بازهم اشتباهات گذشته را تکرار کنیم و اقوام و گروه های اجتماعی را به جان هم بیندازیم و جزایر متعدد قدرت و قومیت و دشمن همدیگر بسازیم؟
آقای دانش صحبتهایش را در چند مبحث مهم ادامه داد:
۱ـ ما تنها با نظامسازی و دولتسازی میتوانیم به هدف برسیم
بدون شک هدف و آرمان اصلی همه مردم افغانستان تامین عدالت است ولی باید گفت که عدالت هم در صورتی می تواند معنای واقعی خود را داشته باشد که برای «همه» باشد. عدالت تنها برای گروه خاصی و در حالی که گروه های دیگر محروم از عدالت باشند، در حقیقت عدالت نیست، بلکه یک نوع ظلم و تبعیض آشکار است. بنا بر این ما در افغانستان عدالت را برای همه می خواهیم و این هدف در صورتی تحقق می یابد که ما به نظام سازی و دولت سازی بپردازیم. عدالت را فرد و شخص تأمین نمی تواند. ما تنها با چهره ها هرچند چهره های برجسته و ممتاز هم باشند، به هدف نمی رسیم و به تعبیر شهید وحدت ملی استاد مزاری ما نباید عاشق قیافه کسی باشیم. ما با نظام سازی و دولت سازی می توانیم به عدالت برسیم. ما باید دولتی داشته باشیم مبتنی بر ارزش های ملی و اسلامی و متکی بر دموکراسی و مردم سالاری و کثرت گرایی سیاسی، فرهنگی و مذهبی؛ دولتی متعهد به حاکمیت قانون و رعایت حقوق بشر و حقوق برابر شهروندی؛ دولتی تکنوکرات و بی طرف در قضایا و منازعات داخلی و غیر جانبدار در مسایل قومی، زبانی، سمتی و مذهبی.
۲ـ ما از طریق جنگ و خشونت به هدف نمیرسیم
جنگ، خشونت و تندروی به هر رنگ و شکل و با هر ماهیت و هویت فکری و سیاسی ای که باشد، نمی تواند در دنیای امروز پیروزی یک قوم یا یک گروه سیاسی را تضمین کند. برای همه اقوام مخصوصا برای مردم هزاره هر نوع افراط و تندروی قومی و یا مذهبی و زبانی و مخصوصا جنگ و خشونت یک زهر کشنده و عامل تباهی و ویرانی است. راهبرد ما باید یک راهبرد مختلط سیاسی، مدنی و فرهنگی باشد، نه جنگ و تندروی. ما باید با یک تعامل مثبت با همه اقوام و توأم با احترام متقابل عمل کنیم. به همین جهت ما در شرایط فعلی کشور از هر قدمی که از جانب هر گروهی، به سوی صلح برداشته می شود، استقبال می کنیم، مشروط بر این که واقعا از جنگ و وابستگی به بیگانه و گروه های تروریستی، دست بردارد و چارچوب کلی قانون اساسی فعلی و دستاوردهای ۱۵ ساله نظام سیاسی کنونی کشور را بپذیرد. در این رابطه چارچوب موافقتنامه حکومت با حزب اسلامی می تواند یک الگوی مناسب و قابل تطبیق برای همه موارد و حالات دیگر باشد.
۳ـ ما در تقابل با حکومت به هدف نمیرسیم
ما با هر حکومتی در افغانستان با هر نوع افکار و برنامه ای که باشد، مخصوصا حکومت های مشروع و منتخب، باید همکاری کنیم. انزوای سیاسی و دور بودن از حکومت و یا تقابل با حکومت، به هر دلیلی که باشد، به ضرر مردم ما است، چنانکه در گذشته ها به ضرر ما تمام شده است. ما باید در درون حکومت بوده و در سیاست و دولتداری به صورت فعال، مسئولانه و مسلکی برخورد کنیم، تجربه بیاموزیم و در پیشبرد و مدیریت چرخ حکومت سهم بگیریم نه این که برخورد منفعل و نظارهگرانه داشته و خود را در حاشیه و دیگران را صاحب و مالک متن بپنداریم. البته دولتداری خود یک نوع سیاست ورزی و مبارزه سیاسی است و همواره پیچ و خم ها و مشکلات و دشواری های خود را دارد و گاهی هم به مقتضای شرایط سیاسی می توان به عنوان یک اپوزیسیون حکومت عمل کرد، هرچند که اپوزیسیون بودن هم برای هزاره ها هیچ سود سیاسی ندارد. بنا بر این در هیچ حالت نباید در تضاد و خصومت با حکومت قرار گرفت و باید با وجود مشکلات، خود را در متن رویدادها و در تعامل با حکومت و سایر اقوام و گروه های سیاسی، مالک این سرزمین و شریک در سرنوشت و غم و شادی دیگران بدانیم.
حکومت کنونی یعنی حکومت وحدت ملی هم با تمام مشکلاتی که پیشاروی دارد و علی رغم انتقادات بجا و یا نابجایی که برخی از رهبران و گروه های سیاسی دارند، یک حکومت منتخب و مشروع افغانستان است که در عرصه های حکومتداری، انکشافی، خدمات عمومی و در سیاست خارجی خود، بسیار منظم، مسلکی و قانونمند حرکت کرده است و همین فعلا در سال جاری برای بامیان و ولایات همجوار آن تنها در سکتور سرک سازی نزدیک به ۴۰۰ میلیون دالر بودجه داریم و در کنار پروژه های دیگر، آغاز کار پروژه سرک یکه ولنگ- دره صوف با بودجه ۲۰۴ میلیون دالر در روزهای نزدیک آینده افتتاح می شود. با توجه به آنچه گفته شد ما در صورت همکاری و تعامل با حکومت، به صورت بهتر می توانیم هم به به عدالت و هم به ثبات و توسعه دست پیدا کنیم.
۴ـ هیچگاه با هیچ قومی علیه قوم دیگر متحد نمیشویم
تجربیات تاریخ نشان داده که هیچ قومی و هیچ گروهی نتوانسته و نمی تواند برای همیشه با قوم دیگر متحد سیاسی و طبیعی باقی بماند و همچنین هیچ قومی و هیچ گروهی نتوانسته و نمی تواند با قومی و یا گروهی برای همیشه در تضاد و دشمنی باقی بماند. بر اساس این دو اصل تجربه شده تاریخی، مردم هزاره با هیچ قومی علیه هیچ قومی دیگر متحد نمی شود و هیچ قومی را دشمن خود نمی داند، بلکه متحد همه اقوام افغانستان است و در غم و شادی همگان خود را شریک می داند و در تأمین منافع و مصالح ملی، سرنوشت دیگران را سرنوشت خود و سرنوشت خود را هم، سرنوشت دیگران تلقی می کند و به همه به همان اندازه احترام قایل هستیم که به ما احترام قایل باشند.
۵٫ ما از تیوری بیگانهستیزی پیروی نمیکنیم
ما با هیچ بیگانه و کشور خارجی صرفاً به عنوان خارجی بودن، ستیز یا خصومت نداریم. در دنیای امروز تئوری بیگانه ستیزی محلی از اعراب ندارد. هر کشور و دولتی که با دولت افغانستان کمک و همکاری کند و به مردم افغانستان احترام داشته باشد و علیه افغانستان توطئه نکند، دوست ما است. معیار اصلی، منافع ملی ما و احترام به استقلال و تمامیت ارضی و ارزش های ملی و دینی ما است. بر همین اساس جامعه بین المللی و کشورهای دور و نزدیک دیگری که امروز در جنگ علیه تروریزم در کنار مردم افغانستان ایستاد شدند، مورد احترام و متحد ما هستند.
آقای دانش در ادامه اولویتهایی را برشمرد که باید آن را در شرایط فعلی در نظر گرفت:
الف- اولویتهای عمومی:
۱ـ آزادی بیان و جامعه چند صدایی:
آزادی نعمت بزرگی است. آزادی یک آرمان و یک ارزشی است که مردم ما برای به دست آوردن آن، مدت های مدیدی را انتظار کشیده و فداکاری ها و قربانی های زیادی تقدیم کرده است. امروز هیچ یک از ما چه به عنوان اشخاص و چه به عنوان احزاب کوشش نکنیم که سد آزادی افراد جامعه خود شویم. به آزادی بیان و آزادی اندیشه احترام بگذاریم هرچند به ضرر و زیان فردی ما تمام شود. جامعه تک صدایی و استبدادی یک جامعه بسته، خشک و غیر قابل تحمل و در واقع یک زندان بزرگی است که مانع ابتکار، خلاقیت و پیشرفت می شود. مردم هزاره باید آزاد گذاشته شوند و جامعه کثرت گرا و چندصدایی باشد و با مدارا و تحمل صداهای همدیگر را بشنوند و به تعبیر قرآن مصداق «یستمعون القول فیتبعون احسنه» باشند.
۲ـ اجتناب از خود زنی:
در عین احترام به آزادی بیان و داشتن جامعه چند صدایی، خودزنی های داخلی باید متوقف شود. خودزنی غیر از نقد و انتقاد و چندصدا داشتن است. ما در عین این که اندیشه ها و دیدگاه های متفاوت و حتی متضاد داشته باشیم اما احترام همدیگر و رعایت و حفظ حقوق همدیگر را هم باید داشته باشیم و اگر چنین نباشد، آزادی هم ارزش واقعی خود را از دست می دهد و تبدیل به یک هرج و مرج اجتماعی می شود و روابط اجتماعی هم به بی بندوباری و خشونت و مناسبات غیر انسانی تبدیل خواهد شد.
۳ـ تشویق جوانان برای تحصیلات عالی:
تحصیلات عالی و دست یافتن به مدارج بلند علمی و تربیه کدرهای مسلکی متخصص، مهم ترین عنصر پیشرفت و تضمین کننده همه کامیابی ها و توانمندی ها در جامعه است. زیرا دانایی توانایی است و نادانی بارزترین مصداق ناتوانی. ناتوان ترین و ضعیف ترین مردم روی زمین مردمی هستند که از دانایی بهره ای ندارند. بدین جهت نه تنها جوانان را برای کسب دانایی تشویق کنیم بلکه زمینه های خوبتر و بهتر تحصیلات عالی آنان را در رشته های مختلف مورد نیاز باید فراهم کنیم.
۴ـ تقویت بنیه اقتصادی و مالی جامعه:
بعد از عنصر دانایی و تخصص و تحصیلات عالی، مهم ترین عنصر دیگر اقتدار، قدرت اقتصادی و برخورداری از نعمت ثروت است. در این رابطه باید تجار و کسبه ما تشویق شوند و افراد متخصص و با تجربه در این زمینه برنامه ریزی کنند و با کارآفرینی، زمینه اشتغال و فراهم آوردن یک زندگی مرفه اقتصادی را فراهم سازند و در رشد و پیشرفت کشور هم سهم بگیرند.
ب- چارچوب فعالیتهای سیاسی:
در کنار اصولی که ذکر شد، تعیین یک چارچوب برای فعالیت های سیاسی نیز یک ضرورت است. ما در کنار سایر فعالیت ها شدیدا نیاز داریم به یک دیپلماسی قوی و به وجود سیاستمداران زیرک و احزاب نیرومند. اما در این عرصه نیز اگر از یک چارچوب مشترک استفاده نکنیم چنانکه تجربیات چهاردهه اخیر نشان داد، تعدد احزاب سیاسی ممکن است به تعارضات بی هوده و حتی برخوردهای ویرانگر داخلی منجر شود.
در این رابطه حرکت سیاسی شهید مزاری و یارانش می تواند یک الگوی بسیار مناسب برای فعالیت های احزاب ما باشد.
به نظر این جانب در این رابطه ما باید سه طرح را به عنوان یک چارچوب مشترک برای احزاب سیاسی خود در نظر بگیریم:
نخست، ایجاد و حفظ هماهنگی در مسایل عمومی و خط سرخ دانستن منافع عمومی مردم و تعهد محکم برای عبور نکردن از این خط سرخ. در این طرح چون یک چتر تشکیلاتی سیاسی وجود ندارد، ضمانت اجرا هم ندارد و غالبا در حد شعار باقی می ماند چنانکه تا کنون چنین شده است، اما به هر حال این حداقل کاری است که باید کرد.
دوم، ایجاد ائتلاف های سیاسی در میان گروه های سیاسی ای که افکار و مواضع مشترک دارند، مانند شورای ائتلاف هشتگانه در زمان جهاد.
سوم، اتحاد و ادغام تشکیلاتی بین حد اکثر ممکن نیروها و احزاب سیاسی، مشابه تجربه تشکیل حزب وحدت در دوره شهید مزاری.
اما باید اضافه کرد که متناسب با شرایط جدید و مقتضیات زمان حاضر و با توجه به ضرورت حفظ چندصدایی جامعه، ما باید از رایج ترین و مؤثرترین مدل حزبی دنیا استفاده کنیم. آنچه امروز در آمریکا، فرانسه، انگلستان، آلمان، هندوستان و کشورهای دیگر نتیجه خوب داده، سیستم دو حزبی و یا سه حزبی است. باید همه جریان ها و گروه های سیاسی جامعه هزاره و شیعه، در حول دو یا سه محور فکری- سیاسی گردهم آیند و دو یا سه حزب قدرتمند سیاسی را ایجاد نمایند تا هم حد اکثر هماهنگی و همکاری بین حد اکثر نیروهای سیاسی شکل بگیرد و هم در عین حال زمینه برای حضور چند صدا و چند اندیشه متفاوت در یک فضای رقابتی آزاد فراهم شود و هم از تعدد بیجا و غیر مؤثر و ظهور احزاب بسیار ضعیف و کوچک جلوگیری گردد.
در پرتو آنچه گفتیم می خواهم در این رابطه نکته مهم دیگری را نیز مطرح کنم و آن این است که از یک سال پیش بدین سو در جامعه ما حرکتی پدید آمد به نام جنبش روشنایی که در ابتدا با یک هدف بسیار ستودنی، حمایت و پشتیبانی همه شخصیت ها و نیروهای سیاسی را با خود همراه داشت اما به دلایلی، این حرکت با چالش هایی مواجه شد و تعدادی از جوانان غیور و صادق ما طعمه حملات تروریستی قرار گرفتند و مظلومانه به شهادت رسیدند که با اغتنام از این فرصت یکبار دیگر به روان پاک این شهدای مظلوم درود می فرستم و به خانواده ها و بستگان آنان تسلیت می گویم. این رویداد باعث شد که خودزنی ها و رقابت های منفی و حتی توهین ها و دشنام ها به آدرس شخصیت ها و احزاب سیاسی ما آغاز شود و فضای نامناسبی از بی اعتمادی ها و نامهری ها پدید آید. اما به هر حال علی رغم همه اهانت ها و دشنام هایی که از برخی افراد ناآگاه شنیده ام، باید بگویم که هواداران واقعی جنبش روشنایی و شهدای این جنبش و خانواده های آنان، برادران و فرزندان و همکاران همه ما بودند و هستند. ما به آنان احترام داریم. ما دارای هدف و آرمان مشترک و همگی رهروان راه عدالتخواهی هستیم. پیام من به همه این دوستان این است که بیایید از خودزنی های بیشتر دست برداریم، معقول و منطقی بیندیشیم و با تدبیر و عقلانیت حرکت کنیم. راه خدمت و مبارزه سیاسی برای همگان باز است و هیچ کسی مانع کسی دیگر شده نمی تواند.
سوم- در محور حزبی:
حزب وحدت اسلامی افغانستان به عنوان یک میراث بزرگ سیاسی جنبش عدالتخواهی کشور و با توجه به سوابق و قربانی های بی شماری که در راه تحقق آرمان های مردم تقدیم کرد مخصوصا با توجه به شخصیت بی بدیل استاد شهید مزاری به عنوان رهبر این حزب که در راه تحقق اهداف آن جان خود را قربانی ساخت، یکی از احزاب بسیار قدرتمند و با نفوذ افغانستان و همواره – چه در دوره شهید مزاری و چه در دوره رهبری کنونی حزب جناب استاد خلیلی- یکی از ارکان اصلی تصمیم گیری های سیاسی در سه دهه اخیر بوده است.
اما از نگاه تشکیلات و سازماندهی داخلی، متأسفانه باید گفت که در سالیان اخیر، آنچنان که انتظار مردم ما بود، نتوانسته از تحرک، پویایی و توسعه لازم سیاسی و فکری برخوردار شود و حتی در دوره شهید مزاری نیز در این حزب به عنوان یک تشکیلات سیاسی و نظامی، کاستی هایی وجود داشت و از آرزوهای شهید مزاری نیز این بود که فرصتی فراهم شود و روزی فرا رسد که این حزب به یک حزب سیاسی به مفهوم مدرن آن تبدیل شده و دارای یک تشکیلات سیاسی نیرومند شود و اکنون وقت آن فرا رسیده که جناب استاد خلیلی به عنوان رهبر حزب و شما فعالین و دلسوزان این حزب تصمیم بگیرید و حزب را از نو فعال ساخته و مطابق با مقتضیات عصر و نیازهای کشور و مردم، تشکیلات آن را احیا کنید و اگر چنین نشود، هم فرصت ها را و هم نیروها را از دست داده و از نگاه تشکیلاتی وضعیت بدتری را شاهد خواهیم بود.
بدون شک نیازها و ضرورت ها را شما بهتر از من درک می کنید و صلاحیت کامل هم با رهبری حزب است که تا چه حد در این شرایط حساس سیاسی، می تواند در این رابطه تصامیم جدی و مؤثر اتخاذ نماید. من با اغتنام از فرصت و بدون این که وارد جزئیات شوم، علاوه بر خطوط کلی ای که پیشتر در مناسبات برون و درون قومی یاد کردم، در نحوه فعالیت تشکیلاتی و حزبی، چند موضوع محوری و کلیدی را از باب یادآوری مطرح می کنم:
۱٫ حزب باید بازسازی شود. کنگره حزبی به اسرع وقت ممکن دایر و اساسنامه آن بازنگری گردد.
۲٫ حزب باید نخبه گرا باشد. نخبگان همه گروه های اجتماعی مخصوصا علما، استادان، تحصیل کردگان و نیروهای متخصص، کاردان و اهل اندیشه در حزب جذب شوند.
۳٫ حزب باید تشکیلات محور باشد، نه شخص محور، تا بتواند با خرد جمعی و مشوره عمومی، از تخصص و ابتکارات همه عناصر خود استفاده کند.
۴٫ حزب باید به فعالیت های فکری و فرهنگی بها قایل شود و اندیشه خلق کند و برای اندیشمندان، استادان دانشگاه و حوزه، نهادهای علمی و فرهنگی و همه اهل قلم و اندیشه جایگاه خاص تعریف کند.
۵٫ حزب باید تابع منطق اعتدال و عقلانیت باشد، نه احساسات و عواطف زودگذر.
۶٫ حزب باید در همه زمینه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در هر دو عرصه ملی و بین المللی، دارای پالیسی، استراتژی و خطوط اساسی مدون باشد.
۷٫ در حزب باید به نسل اول جهاد و فرماندهان مجاهدین و به کسانی که در روزهای سخت جهاد و مقاومت، در کوه پایه های کشور و در پایگاه ها و جبهات مبارزه و جهاد، با شکم گرسنه و با تحمل همه سختی ها و دشواری ها، فدارکاری کردند، به هر ترتیب و شیوه ممکن ارج گذاشته شود.
۸٫ حزب باید از حالت مصرفی بودن بیرون شود و برای تأمین نیازهای مالی حزب، فعالیت اقتصادی قانونی و سرمایه گذاری و نظام مالی منظم تعریف شود و اعضای حزب باید در چوکات یک برنامه حزبی منظم، در امور مالی و خودگردانی حزب سهم بگیرند. بسیار جای تأسف است که یک حزبی با سابقه چند دهه فعالیت و به عنوان یک شخصیت حقوقی و حکمی، هیچ نوع منبع مالی پایدار و هیچ نوع امکانات ثابت و یا محل دفتر و تأسیسات نداشته باشد. از سوی دیگر منصفانه نیست که همه بار سنگین مالی حزب بر دوش اشخاص خاصی مخصوصا بر دوش رهبری حزب تحمیل شود. بنا بر این در کنار سایر اولویت ها، تقویت بنیه مالی حزب نیز از اقدامات حیاتی برای فعال ساختن حزب است.