آخرین اخبارافغانستانتحلیل

درسی که باید از سقوط مزارشریف گرفت!


اشاره: آنچه باعث شد مزارشریف سقوط کند چه بود؟ چه عواملی باعث سقوط شهر مزارشریف به دست طالبان شد و چه چیزی را باید از گذشته سیاه و تاریخ آموخت تا دوباره گرفتار تکرار آن نشویم. در این مقاله کوشش کرده‌ایم دلیل سقوط شهر مزارشریف را در سال ۱۳۷۷ بررسی کنیم تا با تحلیل از این شکست عبرتی بگیریم برای امروز و آینده‌ای که منتظر ما است!
ملتی که تاریخ نمی‌خواند و نمی‌داند محکوم به باربار تکرار شدن آن است. گذشته چراغ آینده است و آنان که گذشته را می‌دانند: درسی برای امروز دارند تا از روی این درس هدف آینده خویش را برنامه‌ریزی کرده و به اجرا بگذارند. حادثه خونین هفده اسد برای همه مردم افغانستان و بخصوص مردم مزارشریف یادآور ددمنشی و قتل‌عام بسیار بی‌رحمانه توسط طالبان است. به تاريخ ۱۱/۵/۱۳۷۷ با سقوط شهر شبرغان توسط طالبان و در پی آن در تاريخ ۱۷/۵/۱۳۷۷ مزارشريف نیز به اشغال گروه طالبان درآمد و گروه طالبان بلافاصله اقدام به ممانعت از خروج خانواده‌های ساکن این ولایت كرده و از طرفی از ورود خبرنگاران و اعضای صليب سرخ جهانی جلوگيری كردند و به مدت يك‌ماه عمليات شديد نظامی را در شهر مزارشريف آغاز كردند كه طبق آمار رسمی سازمان عفو بين‌الملل و سازمان نظارت بر حقوق بشر هشت‌هزار نفر را قتل‌عام كردند؛ قربانيان از قوم‌های تاجیک، اوزبیک و اغلب از قوم هزاره بودند كه در خانه‌ها و خيابان‌های شهر مزارشريف و دشت‌های اطراف شهر توسط نيروهای طالبان كشته شدند و عده زيادی به اسارت گرفته شدند. حادثه خونین ۱۷ اسد سال ۱۳۷۷ را می‌توان در عین‌ حال تکرار دوره عبدالرحمانی(در هزارستان) عنوان کرد؛ عبدالرحمن بر مبنای سیاست‌های شؤنیستی، قبیلوی، خاندانی و فردی با فرمان رسمی و فتوای ملاهای درباری خود جهت نابودی مردم هزارستان و به خصوص قلب مقاوم آن ارزگان اعلام «جهاد» عمومی را نمود و از همه‌ی مردم افغانستان خواست تا در نسل‌کشی و نابودی مردم هزاره شرکت جویند. همان بود که از سراسر کشور و به خصوص از جنوب و شرق کشور به نقل از سراج التواریخ به تعداد ۷۹ قبیله پشتون ساده‌اندیش در جنگ علیه مردم هزارستان و به ویژه بر ضد مردم ارزگان شرکت نمودند. اکثریت مردم توسط مهاجمین دولتی و قومی‌اش کشته، فراری و اسیر شدند. هم‌چنان زنان، دختران و پسران‌شان به اسارت رفتند و زمین‌های هزاره بین لشکریان عبدالرحمن تقسیم شدند. پس از عصر خونین عبدالرحمن خانی، همین سیاست شئونیستی و ضد انسانی توسط طالبان بالای اقوام تاجیک، اوزبیک، ترکمن و به خصوص بالای هزاره بار دیگر به صورت نهایت ننگین و خونبار در ۱۷ اسد سال ۱۳۷۷«تکرار» شد.
آن‌چه باعث شد مزارشریف سقوط کند چه بود؟ چه عواملی باعث سقوط شهر مزارشریف به دست طالبان شد و چه چیزی را باید از گذشته سیاه و تاریخ آموخت تا دوباره گرفتار تکرار آن نشویم. در سطرهای پایین کوشش کرده‌ایم دلیل سقوط شهر مزارشریف را در سال ۱۳۷۷ بررسی کنیم تا با تحلیل از این شکست عبرتی بگیریم برای امروز و آینده‌ای که منتظر ما است.
دلایل سقوط شهر مزارشریف
۱٫ تنظیم‌های جهادی فعال که برعلیه طالبان موضع داشتند به صورت هماهنگ عمل نمی‌کرند و حتی بایکدیگر درگیر نیز بودند و در نقاط مختلف فرماندهان حزب‌های مختلف به درگیری با یک‌دیگر می‌پرداختند.
۲٫ عده‌ زیادی از فرماندهان‌ حزب‌های جهادی با مردم رفتار درست نداشتند و در بسیاری از مواقع به مردم آزار و اذیت می‌رساندند و این درحالی بود که طالبان با شعار حاکمیت قانون در پناه دین اسلام ذهنیت مردم را برای پذیرش این گروه آماده می‌کردند.
۳٫ همکاری عده‌ای از فرماندهان احزاب جهادی با طالبان که در جبهه‌های نخست قرار داشتند از دیگر علل سقوط شهر مزارشریف بود؛ چنان‌که طالبان با همکاری همین خُرده‌فرماندهان از غرب مزارشریف و از مسیر کودبرق وارد شهر شدند.
۴٫ نیروهایی از داخل شهر قبلا با طالبان قرارداد بسته بودند و جنگ را از داخل شهر آغاز کردند. و عملا مقاومت مردم را در برابر طالبان را پراکنده کرده و از درون مقاومت مردم برعلیه طالبان را تضعیف کردند.
۵٫ سرمایه‌گذاری بیش از حد طالبان و متمرکز شدن بر یک منطقه خاص با تمام نیرو و حمله بر آن منطقه به صورت گسترده و حساب شده.
پلی میان گذشته و امروز
با در نظر گرفتن این نکات کوشش می‌کنیم از تجربه‌های گذشته تاریخی پلی بزنیم برای امروز تا دوباره دچار آن گذشته تاریک نشویم:
شرایط امروز مزارشریف فرق بسیاری با سال ۱۳۷۷ ندارد. امروز نیز مزارشریف از چندین سو در محاصره طالب و پدیده شومی به نام داعش قرار گرفته است. سقوط میرزاولنگ در غرب شهر سرپل که خط مقاومی بود در برابر طالبان، یکی از این حلقه‌های محاصره است، ناامنی در فاریاب و بغلان از دیگر حلقه‌های این محاصره هستند.

چنان‌که در اصل اول نگاشته شد، حزب‌های فعال در سال ۱۳۷۷ به صورت هماهنگ حرکت نمی‌کردند و حتی با یکدیگر درگیری نیز داشتند، اما آن‌چه امروز مایه امیدواری است اتحاد سه حزب؛ جمعیت، وحدت و جنبش در زیر عنوان ائتلاف برای نجات افغانستان است، که درگذشته نقطه مشترکری برای فرماندهی و هماهنگی نداشتند. اما دو نقطه نگران‌کننده در این مرحله وجود دارد؛ اولی، مانا بودن این ائتلاف و دومی، عدم حمایت حکومت مرکزی از ائتلاف مذکور و این در حالی است که ائتلاف حتی حکومت مرکزی را در ناامن‌ساختن شمال کشور سهیم می‌داند.
اصل دومی که باعث سقوط مزارشریف شد عدم خوش‌رفتاری فرماندهان احزاب جهادی با مردم بود و حتی اذیت و آزار مردم، هرچند امروز به طور مستقیم و قابل ملاحظه شاهد چنین اعمالی از این فرماندهان نیستیم، اما جاگزین آن را می‌توان فساد در ادارات دولتی و بخصوص در محکمه‌ها که مسئولیت اجرای قانون را به طور مستقیم برعهده دارند، عنوان کرد. و این خود همانند گذشته مردم را به دولت بدبین کرده و از دولت دور می‌کند. هستند بعضی از باشندگان اطراف ولایات که از جهت شنیده نشدن شکایت‌های‌شان توسط دولت، به دادگاه‌های طالبان مراجعه می‌کنند.
در اصل سوم چنان که ذکر شد، یکی از دلیل‌های اصلی سقوط شهر مزارشریف همکاری بعضی از فرماندهان جهادی با طالبان بود. که امروز به صورت‌گسترده‌تر و حرفه‌ای‌تر به عنوان «ستون پنجم» مطرح است. این ستون از درون دولت و با بودجه دولت برای مخالفان و دشمنان مردم افغانستان کمک و تجهیزات می‌رساند.
اصل چهارمی که باعث سقوط شهرمزار شریف شد، نیروهایی بودند که از درون شهر با طالبان قرداد بسته بودند. امروزه نیز این نیروها وجود دارند و حتی در مقام‌های کلیدی دولت حضور یافته‌اند و حتی بعضی از سرشناخته‌ترین آن‌ها که داری افکاری جزم‌اندیشانه و واپس‌گرایانه هستند، کوشش می‌شود تا از طریق دولت مرکزی یا ستون پنجم وارد بدنه ساختاری شهرمزارشریف و دولت شوند.
در اصل پنجم؛ چنان‌که خواندیم آن‌چه باعث سقوط شهر مزارشریف شد، سرمایه‌گزاری انسانی و تجهیزاتی طالبان به صورت گسترده در یک منطقه و تمرکز حملات بالای منطقه مذکور بود. چنان‌که روز گذشته شاهد همین تاکتیک طالبان در منطقه استراتیژیک «میرزاولنگ» بودیم؛ طالبان نتوانسته بودند در طول دو- سه سال گذشته این منطقه را تحت تصروف خود درآورند، اما با استفاده از همین تاکتیک یعنی تمرکز و سرمایه‌گذاری نیروهای گسترده توانستند این منطقه را تحت تصروف خود در آورده و همانند ۱۷ اسد سال ۱۳۷۷ در مزارشریف؛ مردم بی‌گناه میرزاولنگ را قتل‌عام کرده و حتی بر کودکان و زنان نیز رحم نکردند.
تاریخ به ما یاد می‌دهد تا از گذشته عبرت بگیریم و نگذاریم فاجعه بار دیگر اتفاق بیُفتد… مردم شمال و رهبران این مردم باید از همیشه بیشتر از تاریخ درس گرفته و اتحاد خود را در برابر طالبان و داعش حفظ کنند در غیر این صورت؛ با بی‌توجه بودن در قبال فاجعه سرپل و ناامنی در دیگر مناطق شمال باعث می‌شوند، بار دیگر مردم بی‌گناه شمال اعم از شیعه و سنی، هزاره و تاجیک و اوزبیک روزهای تلخ گذشته را متحمل شده و زیر تیغ بی‌رحمانه داعش و طالب قرار بگیرند.
مهدی سرباز- خبرگزاری دید

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا