درنگی در بازداشت جاسوسهای چینی در کابل
انتشار گزارش بازداشت ده جاسوس چینی در کابل، چندان که انتظار میرفت، جدی گرفته نشد. به نظر میرسد آنچه این رویداد را کماهمیت ساخت، انکار امرالله صالح، معاون اول ریاست جمهوری و مأمور رسیدگی به این پرونده از سوی آقای غنی، از چینی بودن افراد بازداشتشده بود.
واگذاری مسئولیت تحقیق در این پرونده به آقای صالح، ناشی از پیشینه او در کار امنیت و استخبارات و آگاهی وی از چندوچون کنشگریهای عوامل استخباراتی بیگانه است، اما پس از آن که کابل خواستار عذرخواهی پکن شد، آقای صالح هم تابعیت چینی آن ده نفر را انکار کرد و گفت آنان اعضای گروه طالبان هستند!
در این نوشته، سعی میشود اهداف فعالیت استخباراتی چین و گسیل نیروی جاسوس به کابل، بازنمایی شود. در کنار آن به زمینههای پشت پرده رویکرد به ظاهر جدید چین در قبال افغانستان پرداخته خواهد شد.
آنچه در بادی امر نسبت به اقدامات جاسوسی چین در افغانستان به نظر میرسد، در سه محور قابل تحلیل است:
- مهار اویغورها
اویغورها اقلیت مسلمان ترکزبان ایالت سین کیانگ چینی هستند که در فهرست سازمانهای تروریستی پکن قرار دارند. چین متهم به بازداشت انبوه، سرکوب مذهبی و عقیمسازی اجباری اویغورها و سایر مسلمانان چینی است و به همین دلیل، برخی مقامات این کشور، مورد تحریم امریکا قرار گرفتهاند.
آنچه موجب نگرانی چین از فعالیتهای این گروه شده است، پیوستن آن به جریانهای تروریستی فعال در افغانستان است. اما آنچه فعالیتهای استخباراتی چین را برای امنیت و منافع ملی افغانستان نگرانکننده میسازد، برقراری ارتباط عوامل جاسوسی پکن با گروه طالبان، شبکه حقانی و داعش است. این نگرانی به ویژه از آنجا تقویت میشود که ممکن است سرنخ بسیاری از حملات پیچیده تروریستی، عملیات انتحاری، ترورهای هدفمند، بمبگذاریها، ماینگذاریهای مقناطیسی و حملات سنگین تهاجمی گذشته را به جاسوسهایی از چین برساند که در کنار طالبان و شبکه حقانی قرار داشتهاند. این گمانه از آنجا مطرح میشود که تروریستهای آماتور و فاقد آموزش نظامی طالبان و شبکه حقانی به عنوان بازوی نظامی این گروه، توانایی طراحی و اجرای اینهمه عملیات پیچیده تروریستی را ندارند.
بنابراین، بسنده کردن به عذرخواهی دولت چین از افغانستان، آنهم به دنبال بازداشت ده جاسوس همراه با مقادیر قابل توجه مواد انفجاری، جنگافزار و ماده بیهوشی، اتفاقی است که تنها در افغانستان روی میدهد و نشاندهنده فرودستی مقامات و نهادهای دولتی در دفاع از امنیت ملی کشور است. - رقابت با امریکا
رقابت چین و امریکا در سطوح و لایههای گسترده تجاری ـ سیاسی به اوج خود رسیده و در چهار سال گذشته، این دونالد ترامپ، رییس جمهور امریکا بود که با وضع تعرفههای سنگین بر کالاهای چینی، تحریم برخی مقامات پکن و دامن زدن به جنگ بیپایان تجاری، این رویارویی را بیش از گذشته تشدید کرد؛ اگرچه نفس ورود امریکا به افغانستان، خود به تنهایی زنگ خطری جدی برای منافع چین بود و از آن زمان، رویکرد پکن نیز به ویژه با گسیل نیروهای استخباراتی در قبال افغانستان تغییر کرد. بر پایه این واقعیتهای میدانی، چین عمیقاً در تلاش است دامنه فعالیتهای خود را با هدف خنثاسازی طرحهای راهبردی امریکا در افغانستان، توسعه ببخشد و اعزام نیروهای کارآزموده حزب کمونیست برای همدستی با جریانهای تروریستی و ایدهپردازیهای کارشناسانه در جهت افزایش میزان مؤثریت و قدرت تخریب عملیات تروریستی آنان، بخشی از اقدامات پکن برای رویارویی غیر مستقیم با امریکا در زمین افغانستان است، این وضعیت، بیش از آنکه برای امریکا نگرانکننده و زیانبار باشد، برای افغانستان خطرناک و زیانبار و در تعارض مستقیم با منافع ملی و امنیت ملی کشور قرار دارد و ایجاب میکند، دولت به جای مماشات و مدارا و اکتفا به عذرخواهی، از موضعی اقتدارگرایانه و بسیار جدی با آن برخورد کند و اجازه ندهد قلمروش به صحنه رقابتهای سهمگین و غیر قابل کنترول قدرتهای جهانی و منطقهای تبدیل شود. - حذف هند از معادلات افغانستان
در برابر چین، هند دومین غول اقتصادی آسیا و دشمن مشترک چین و پاکستان است. چین با هند اختلافات عمیق ارضی و مرزی دارد و امسال نیز چندین بار هردو قدرت هستهای و پرجمعیت آسیا، بارها تا مرز جنگی تمامعیار پیش رفتند. بنابراین، هند یکی از مهمترین حلقههای وصل پکن و اسلامآباد برای همسویی علیه منافع ملی، حوزه نفوذ منطقهای و اثرگذاری دهلی نو به ویژه بر تحولات و معادلات سیاسی افغانستان به شمار میرود و هر دو کشور را برای همپیمانی در برابر هند و البته در زمین حاصلخیز افغانستان برای منافع دیگران، در کنار یکدیگر قرار میدهد.
Shokohmand, [30.12.20 17:24]بر پایه این دادهکاوی، یکی از محورهای مهم مأموریت جاسوسهای چینی در افغانستان، همدستی با گروههای تروریستی مورد حمایت اسلامآباد برای براندازی دولت کابل به عنوان دولتی با روابط گسترده راهبردی با دهلی نو میتواند باشد؛ چیزی که تنها با همکاری و بسترسازی سازمان جاسوسی پاکستان محقق میشود و ضریب امکان مانور استخباراتی پکن در افغانستان را تا چندین برابر افزایش میدهد.
به واقع، آنچه از سوی پکن در قبال افغانستان روی دست گرفته شده است، اجرای نسخه پاکستان از نفوذ و مداخله در افغانستان، اما در لایه و لفافهای از دوگانهرفتاری بسیار پیچیده است و آنچنان که مشخص است تا زمان برآورده شدن اهداف سهگانه فوق، همچنان ادامه خواهد یافت. بنابراین، دولت افغانستان بایستی با در پیشگیری سیاستهای مدون و برنامههای بنیادی راهبردی، به جای دل خوش کردن به عذرخواهی پکن، تدبیری اساسی برای خنثاسازی طرحهای براندازانه دوگانه چین ـ پاکستان روی دست گیرد.