در کشور بحرانزده و ناتوان و آسیبپذیری مثل افغانستان، هیچ چیز به اندازه دودستگی و ناهمسویی و ناهمصدایی رهبران و سیاستمداران، این کشور را در آستانه نابودی مطلق قرار نمیدهد؛ چیزی که شوربختانه و سوگوارانه امروز شاهد آنیم
به دنبال انتشار نامه آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه امریکا به آقای اشرف غنی، سیاستگران داخلی نیز دچار سردرگمی عجیب و دستپاچگی شگفتانگیز شدهاند.
این نامه که بیرون از همه هنجارها و عرف دیپلماتیک، با لحن آمرانه و تحکمآمیز و با ادبیات استعماری قرن هجدهمی نوشته شده و برخلاف معیارهای همپیمانی استراتژیک کابل ـ واشنگتن است، در صفوف سیاسیون افغانستان نیز شکاف و شقاق ایجاد کرده و دستهای را در معرض تردیدهای وحشتناک سیاسی قرار داده است. به گونهای که برخی دچار حیرت شدهاند که اردوگاه جمهوریت را برگزینند یا راه گشودهشده توسط خلیلزاد و پاکستان و اخیراً بلینکن را در پیش بگیرند.
کسانی از «کاستیهای جمهوریت در افغانستان» دم میزنند و خیال میکنند با تشکیل حکومت موقت، این کاستیها هم برطرف میشود، اما اینگونه نیست. حکومت موقت فروپاشی است، نه اصلاح ساختاری جمهوریت و برطرفسازی معایب و کاستیهای آن. در حکومت موقت تنها چیزی که روی دست مردم میماند یک کشور ویران و فروپاشیده با جزایر جمعناپذیر قدرتهای بسیار و بیشمار موازی و خونریزیهای بیپایان و تکرار فجایع شرمآور و غیر انسانی دهه هفتاد خورشیدی است.
فروکاست جمهوریت در یک فرد و تقلیل آن به شخصی مثل اشرف غنی نیز از همین توهم ناشی میشود. به زعم آنان وقتی رییس جمهور در صف دفاع از جمهوریت میایستد، معنا و مبنایی جز تلاش برای بقای خود در قدرت ندارد، اما واقعیت امر، چیز دیگری است. واقعیت امر این است که آقای غنی، جمهوریت نیست، اما اگر بتواند نیروها و نهادهای موجود را در اقدامی همافزایانه ملی و در چارچوب مدیریت کاربردی بحران، در کنار یکدیگر تجمیع کند، نماد جمهوریت خواهد بود.
جمهوریت یعنی ساختار سیاسی ـ امنیتیی که بر مبنای قانون اساسی شکل گرفته و مهمترین مسئولیتش دفاع از تمامیت ارضی، منافع ملی و تأمین مطالبات مشروع و موجه مردم است. ممکن است قانون اساسی ما مشکل داشته باشد یا در کارنامه مدیران ارشد کشور، موارد غیر قابل قبولی از رفتار مغایر قانون را بتوان شناسایی کرد، اما این بدان معنا نیست که راه غلبه بر مشکلات، تعویض و تغییر ساختار است.
در کشور بحرانزده و ناتوان و آسیبپذیری مثل افغانستان، هیچ چیز به اندازه دودستگی و ناهمسویی و ناهمصدایی رهبران و سیاستمداران، این کشور را در آستانه نابودی مطلق قرار نمیدهد؛ چیزی که شوربختانه و سوگوارانه امروز شاهد آنیم. سیاستگران سوداندیش و سوداگری که حاضرند برای رسیدن به منافع و مطامع سخیف و سستبنیان خود، به همه دستاوردهای این ملک چوب حراج بزنند و آن را به ثمن بخس به کسانی ببخشند که مأموریتی جز نابودی افغانستان ندارند.
این جماعت از یاد بردهاند که هرآنچه از ساختارها و نهادهای سیاسی، امنیتی و قضایی در کشور وجود دارد، اولاً نتیجه دهها سال مبارزه و مجاهدت و پرداخت هزینههای جبرانناپذیر انسانی و زیرساختی مردم افغانستان و ثانیاً تنها دارایی غیر قابل معامله یکایک شهروندان کشور است و پشت کردن به جمهوریت و استقبال از حکومت موقت یا هر طرح توطئهآمیز دیگر به معنای خیانت آشکار و آفتابی به مردم و سرزمین افغانستان است.
بنابراین، در حالی که میتوان بر سر فرد یا افراد مناقشه کرد، نمیتوان بر سر ساختار و اصل نظام که متعلق به هیچ فرد یا افراد یا حتی قوم و تباری نیست، بلکه ملک طِلق مردم افغانستان است، نمیتوان محاجه و معامله کرد.
بر پایه همین حقیقت انکارناپذیر است که دفاع از جمهوریت، متضمن دفاع از تاریخ دیروز و امروز افغانستان است و کسانی که با تن دادن به صلح تحمیلی و تمثیلی بیگانگان، چوب حراج به مهمترین منافع ملی و سرمایههای بنیادین افغانستان میزنند، مزدوران دستپروده اجانب و دشمنان قسمخورده این سرزمین هستند که راه را برای سلطه دشمنان افغانستان بر این سرزمین زخمی و خونین، هموار میکنند.