دوئل مسکو و غرب در آسیای میانه؛ افغانستان در کجای معادله است؟
روسیه هرگز اجازه نمیدهد که رقبای غربیاش در آسیای میانه نفوذ داشته باشند، اما این موضوع میتواند به عنوان زنگ خطری برای افغانستان باشد؛ زیرا روسیه برای حفاظت از حوزه نفوذ خود افغانستان را مرز تعیین میکند و از این طرف غربیها نیز تلاش میکنند از افغانستان به عنوان تخته خیز استفاده کنند که در این دوئل، باز هم این کشور جنگ زده میدان رقابت میشود و در بحرانی که ناشی از تقابل قدرتهای متخاصم است، فرو میرود
آسیای میانه شامل چند کشور محصور در خشکی که گاه افغانستان نیز جزء آن به شمار میرود، از قرن نزدهم تا اواخر قرن بیستم جزو حیاط خلوت روسیه تزاری و سپس اتحاد جماهیر شوروی محسوب میشد. اما فروپاشی اتحاد شوروی پیشین و منزوی شدن روسیه در دهه نود میلادی، معادلات سیاسی این منطقه جهان را دچار تحولاتی ساخت که بدون شک اثرات ملموسی بر مهره چینی جهانی داشت و برای مدت سه دهه گمان بر این بود که نقش ثانوی حیاط خلوت بودن را پشت سر گذاشته و به عنوان یک منطقه هرچند غیر متحد اما مستقل در معادلات جهانی وارد میشود. این مظنه با لشکرکشی امریکا و ناتو به افغانستان که همکاری ازبیکستان را با ناتو در سرکوب حکومت اول طا-لبان به دنبال داشت، شدیداً تقویت شد. هرچند در آن دوره مسکو نیز تلاش کرد که با ناتو دوستانه رفتار کند، اما حضور ناتو در این منطقه در هر شکل و شمایل و همچنان تلاش این سازمان برای پیشروی در شرق اروپا، روسیه منزوی متاثر از فروپاشی شوروی را بار دیگر گوش به زنگ کرد که مراقب اطراف خود باشد.
روسیه هرچند همانند دوره اتحاد شوروی نیرومند نیست و با مشکلات اقتصادی دست و پنجه نرم میکند تا بتواند با رقبای ثروتمند غربی رقابت کند، اما روی دو نقطه در کره زمین به طور ملموسی حساس است- اروپای شرقی و آسیای میانه. البته حساسیت مسکو نسبت به این دو نقطه به طور سنتی قابل درک است، همانگونه که ایالات متحده روی کشورهای امریکای جنوبی حساسیت دارد و اجازه نمیدهد که قدرت دومی در آن نقطه نفوذ داشته باشد. این موضوع را زمانی بهتر میتوانیم درک کنیم که بحران موشکی کیوبا را مطالعه کرده باشیم؛ بحرانی که امریکا و شوروی را تا مرز آغاز یک جنگ هستهای تمام عیار به پیش برد.
وابسته بودن کشورهای آسیای میانه به روسیه از لحاظ اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و اجتماعی غیر قابل انکار است و این مسئله از آنجا ناشی میشود که پنج کشور آسیای مرکزی به مدت بیشتر از ۷۰ سال جزو خاک اتحاد شوروی با محوریت مسکو بودند و فرهنگ روسی در آنها استحاله شده است. از این رو مسکو در قبال آن از هیچ اقدامی فروگذار نمیکند همان طور که در اوکراین با حمله نظامی نشان داد و این موضوع نمایانگر آن است که اگر نیاز باشد، کشورهای آسیای مرکزی را نیز با زور نظامی منقاد خواهد کرد.
مسکو از رقبای غربی انتظار دارد که حق نفوذ آن را در اروپای شرقی و آسیای میانه احترام داشته باشند، اما از قراین بر میآید که ایالات متحده امریکا و اتحادیه اروپا چه در چارچوب ناتو و چه در حیطه سیاسی و اقتصادی حیاط خلوت روسیه را تصاحب کنند که این موضوع اصلاً به مذاق مسکو خوش نمیخورد.
سفرهای مقامهای امریکایی و اروپایی به کشورهای آسیای میانه، دعوت سران این کشورها به اتحادیه اروپا و اهدای مشوقهای اقتصادی از سوی غرب به این نقطه فقیر، نگرانیهای مسکو را تشدید کرده و در چند سال اخیر ظهور گروه داعش در افغانستان نیز به فهرست نگرانیهای مسکو افزوده شده است. در همین راستا است که اخیراً سرگئ لاوروف وزیر خارجه روسیه در دیدار با مقامهای کشورهای آسیای میانه عرف دیپلماتیک را کنار گذاشت و صریحاً اعلام کرد که اتحادیه اروپا تلاش میکند روسیه را از آسیای میانه براند، ولی موفق نخواهد شد.
روی همرفته، روسیه هرگز اجازه نمیدهد که رقبای غربیاش در آسیای میانه نفوذ داشته باشند، اما این موضوع میتواند به عنوان زنگ خطری برای افغانستان باشد؛ زیرا روسیه برای حفاظت از حوزه نفوذ خود افغانستان را مرز تعیین میکند و از این طرف غربیها نیز تلاش میکنند از افغانستان به عنوان تخته خیز استفاده کنند که در این دوئل، باز هم این کشور جنگ زده میدان رقابت میشود و در بحرانی که ناشی از تقابل قدرتهای متخاصم است، فرو میرود.
بنا بر این، افغانستان چارهای جز این ندارد که در این دوئل و تقابل در جستوجوی راهبردی باشد که نخست به ثبات سیاسی در داخل منجر شود و سپس بتواند موازنه و تعادل را در رقابتهای بزرگ اختیار کند.