دوحه؛ آیینهی دِق / نه به آمریکا و غرب، آری به آشتی ملّی
نویسنده: حفیظالله رجبی
خبرگزاری دید: بهترین گزینه میتواند بازگشت گروه حاکم به مردم و آشتی ملی باشد. برگزاری نشستهای بین الافغانی با استفاده از ظرفیتهای داخلی و میانجیگرهای صادق منطقه ای برای تشکیل یک دولت مردمی بدون دخالت خارجی و از همه مهمتر بدون دخالت امریکا و غرب می توان گزینه مناسبی برای خروج افغانستان از جنگ و ناامنی به شمار رود.
نشست دوحه سوم که با حضور نمایندگان ویژه سی کشور جهان در امور افغانستان و هیات طا-لبان در پایتخت قطر برگزار شده بود پس از دو روز به پایان رسید. رزماری دی کارلو، معاون دبیرکل سازمان ملل، در کنفرانس پایانی این نشست گفت برگزاری نشست دوحه سوم هرگز به معنای عادی سازی روابط با طا-لبان و به رسمیت شناختن امارت اسلامی نیست.
وی تاکید کرد مادامیکه سیاست های سختگیرانه طا-لبان علیه زنان ادامه داشته باشد و زنان و دختران افغانستان که نیمی از جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند نتوانند به تحصیل و اشتغال دسترسی داشته باشند نمیتوان انتظار داشت جامعه بینالملل، طا-لبان را به رسمیت بشناسد.
معاون دبیرکل سازمانملل همچنین افزود؛ در نشست دوحه سوم در مورد لزوم تشکیل یک حکومت فراگیر و احترام به حقوق اقلیتها در افغانستان گفتگو شده است.
خانم رزماری دی کارلو گفت: مردم افغانستان میبایست در تصمیمات مهمی که در مورد کشورشان گرفته میشود نقش محوری را داشته باشند.
اظهارات اخیر معاون دبیرکل سازمان ملل اما بیشتر به یک طنز کلامی شبیه است تا گفتاری مبتنی بر شرایط میدانی افغانستان.
آنچه در نشست دوحه سوم اتفاق افتاد شباهت زیادی به مذاکرات صلح ماراتون وار گذشته دوحه میان امریکا و طا-لبان دارد.
براساس گزارشاتی که از مذاکرات گذشته صلح دوحه به بیرون درز کرده بود قرار بود یک دولت موقت متشکل از سران دولت پیشین و رهبران طا-لبان تاسیس گردد و در ادامه زمینه برگزاری انتخابات برای تعیین نوع سیستم سیاسی و زعیم کشور فراهم شود. در عمل اما چیزی کاملا متفاوت از آنچه گفته و شنیده میشد اتفاق افتاد. ایالات متحده امریکا از افغانستان خارج شد، دولت جمهوری پیشین سقوط کرد، طا-لبان یک بار دیگر بر افغانستان مسلط شدند، امریکا دارایی های افغانستان را مسدود نمود و مشکلات اقتصادی افغانستان و مردم مظلومش را از پای درآورد.
در مذاکرات گذشته صلح دوحه، دولت پیشین که مورد حمایت خود امریکا بود از مذاکرات کنار گذاشته شد و در پشت درهای بسته سرنوشت شومی برای افغانستان و مردمش رقم خورد. اینک و در نشست دوحه سوم نیز در حالی صحبت از فشار بر طا-لبان برای تشکیل یک دولت همه شمول می شود که نمایندگان نیروهای مخالف طا-لبان، نمایندگان جامعهمدنی و نمایندگان زنان که بخش بزرگی از جمعیت افغانستان را تشکیل میدهند به نشست دعوت نشدند و در عمل همه شمول بودن و مشروعیت نشست دوحه سوم زیر سوال رفته است.
از سویی هم همان طور که قربانی اصلی ماحصل مذاکرات گذشته صلح دوحه مردم افغانستان بود در نشست دوحه سوم نیز امریکا و غرب و سازمان ملل دارایی های بلوکه شده مردم افغانستان را آزاد نکردند تا مشکلات اقتصادی کشنده جاری مردم همچنان ادامه داشته باشد.
در مذاکرات صلح دوحه امریکا با طا-لبان که با دولت پیشین میجنگید، معامله کرد و با کنار زدن دولت از مذاکرات صلح مشروعیت آن را زیر سوال برد و سرانجام این پاشنه آشیل، تمام دستاوردهای بیست ساله افغانستان را بر باد داد. در نشست دوحه سوم نیز امریکا و غرب و سازمان ملل با دعوت نکردن از رهبران نیروهای ضد طا-لبان عملا نشان داد که هدف نهایی ایجاد دولت همه شمول و برقراری صلح وثبات در افغانستان نیست. شاید چیزی به گزاف نگفته باشیم اگر امریکا به جبهه مقاومت به عنوان یک نیروی بالقوه روی نیمکت نگاه کند و در صورت لزوم از آن برای تنبیه طا-لبان استفاده نماید.
همان طور که امریکا با استفاده از مذاکرات گذشته صلح دوحه فقط و فقط منافع ملی خود را در نظر گرفت و زمینه خروج نیروهایش از افغانستان را فراهم نمود، دولت پیشین را سقوط داد و مردم افغانستان را در فقر و ناامنی تنها گذاشت اینک و در چارچوب نشست دوحه سوم نیز ایالات متحده برای تامین منافع ملی خود با دو کارت طا-لبان و جبهه مقاومت بازی می کند، بازی با این دو کارت برای امریکا یک معامله دوسر سود است: امریکا در صورت لزوم با جبهه مقاومت طا-لبان را و با طا-لبان جبهه مقاومت را خواهد زد و در این میان مردم افغانستان جز تحمل قربانیها و رنج بی شمار بیشتر چارهی دیگری نخواهند داشت.
از سویی هم امریکا کارت سومی نیز در جیب دارد و آن دا/عش شاخه خراسان در افغانستان است که در صورت نیاز می تواند علیه هم طا-لبان و هم جبهه مقاومت تجهیز و تمویل و به میدان فرستاده شود.
در چنین شرایطی می توان گفت امریکا به طا-لبان نگاه ابزاری دارد و این گروه را هرگز برای حکومت داری مناسب نمی داند، همان طور که افغانستان و مردمش در برنامه های امریکا جایی ندارند.
با درنظرداشت این هم می توان پیش بینی کرد نشست دوحه هرچند دور که برگزار شود در نهایت به صلح و ثبات در افغانستان منجر نخواهد شد که اگر این طور بود جو بایدن، رئیس جمهور امریکا، در توجیه خروج نیروهای این کشور نمی گفت امریکا برای ملت سازی به افغانستان نیامده بود.
در چنین وضعیتی بهترین گزینه می تواند بازگشت گروه حاکم به مردم و آشتی ملی باشد. برگزاری نشستهای بین الافغانی با استفاده از ظرفیتهای داخلی و میانجیگرهای صادق منطقه ای برای تشکیل یک دولت مردمی بدون دخالت خارجی و از همه مهمتر بدون دخالت امریکا و غرب می توان گزینه مناسبی برای خروج افغانستان از جنگ و ناامنی به شمار رود. بسی جای تاسف است که امریکا و غرب به جای اینکه بهای آسیب هایش به افغانستان و مردمش را بپردازد در نبود یک اجماع ملی قوی از سوی افغانستانی ها همچنان به یکه تازی ها و ترسیم نقشه های شومش در افغانستان و از طریق افغانستان در منطقه ادامه می دهد.