دو انتخابات در همسایگی؛ افغانستان به مردمسالاری میرسد؟
اگر دو کشور همسایه ما که هردو پسوند اسلامی در نام شان دارند، مدعی پابندی به اصول اسلامی هستند و در این مورد تعصب بلندی نیز دارند، میتوانند با انتخابات کنار بیایند، افغانستان نیز باید برای عبور از وضعیت کنونی و رسیدن به اصل حاکمیت مردم، روی سازوکار دموکراتیک انتخابات سرمایه گذاری کند
در چند روز اخیر کشورهای پاکستان و ایران به عنوان دو همسایه افغانستان که به طور سنتی نفوذ زیادی بر سپهر سیاسی و اقتصادی و اجتماعی این کشور نیز دارند، شاهد برگزاری انتخابات پارلمانی بودند. مردم پاکستان به تاریخ ۸ فبروری( ۱۹ دلو) به پای صندوق رای رفتند تا سرنوشت دولت این کشور را مشخص کنند و شهروندان ایرانی نیز به تاریخ ۱۱ حوت رای خود را به صندوق ریختند.
در این جا به برایند و نتیجه انتخابات دو کشور کاری نداریم، زیرا موضوع خارج از بحث است و بر میگردد به اوضاع داخلی دو کشور، فارغ از موافقت یا مخالفت ناظر بیرونی. اما آنچه برگزاری انتخابات پارلمانی یا هر نوع انتخابات دیگر را در این دو کشور به عنوان یک سازوکار دموکراتیک و مردم سالار برای جوّ سیاسی و اجتماعی افغانستان برجسته میسازد، نفس برگزاری انتخابات و اتخاذ مشروعیت سیاسی از رای شهروندان در این دو کشور همسایه است که مستقیماً وضعیت داخلی افغانستان را متاثر میسازد؛ زیرا فراتر از هر کشور دیگری، این دو کشور با افغانستان مناسبات، روابط و داد و ستد ژرفتر دارند و افزون بر آن نام هر سه کشور نیز پسوند «اسلامی» دارد. هرچند مدل و ساختار نظام سیاسی با پسوند اسلامی میان سه کشور تفاوتهای ماهوی و بنیادی دارد، اما تشابهات نیز در این عرصه کم نیست.
اکنون پرسش اساسی این میتواند باشد که اگر در دو کشور همسایه که دارای بیش از سه هزار کیلومتر مرز مشترک با افغانستان هستند و هردو نیز نام اسلامی دارند، نفس برگزاری «انتخابات» به عنوان یک سازوکار مدرن میتواند مبنای مشروعیت بخشی به نظام یا دست کم بخشی از نظام باشد، در افغانستان نیز چنین سازوکاری پذیرفتنی و پیاده شدنی است؟
دست کم تجربه ایران ثابت میکند که انتخابات و رجوع به رای شهروندان تناقضی با نظام تئوکراتیک حاکم بر آن کشور ندارد و بیش از چهل سال است که چنین همزیستی ادامه یافته است.
افغانستان نیز ناگزیر است که به سازوکار انتخابات هم به عنوان یک پدیده تجربه شده موثر رجوع کند و هم یگانه راه رسیدن به ثبات پایدار و برگشت اصل حاکمیت به ملت، از انتخابات میگذرد؛ زیرا مطابق آنچه در جهان تجربه شده، انتخابات ضامن بقای عدالت اجتماعی، جلوگیری از انحصار قدرت و میل به استبداد است که بر پارادیمهای اجتماعی اثر میگذارد. آنچه این سازوکار را به عنوان یگانه عامل اعاده حاکمیت ملت مبدل میسازد، این مسئله ساده است که در جهان معاصر و عبور از عصر پیشامدرن، شکلگیری ملتهای مشخص با جغرافیا، هویت و گذشته مشترک و تولد نظام سیاسی بنا یافته بر قاعده ملت، مردم سالاری یا دموکراسی که برجسته ترین نمود آن انتخابات است، عملاً کسب مشروعیت از ملت یا به تعبیری شهروندان را عامل اساسی بقای نظامهای سیاسی ساخته است.
بنا بر این، اگر دو کشور همسایه ما که هردو پسوند اسلامی در نام شان دارند، مدعی پابندی به اصول اسلامی هستند و در این مورد تعصب بلندی نیز دارند، میتوانند با انتخابات کنار بیایند، افغانستان نیز باید برای عبور از وضعیت کنونی و رسیدن به اصل حاکمیت مردم، روی سازوکار دموکراتیک انتخابات سرمایه گذاری کند.