دو گزینه در نتیجه مذاکرات صلح رقم خواهد خورد
اگر امریکا اراده قوی کند، این احتمال بالا میرود که بعد از ماه جوزا یک اداره موقت یا انتقالی به وجود بیاورد. اگر چنین شود، هیچکس پهلوی رییس دولت وحدت ملی ایستاد نخواهد شد.
یکی این که روند قطر به یک دستاورد نسبی برسد و بحث تشکیل دولت موقت یا انتقالی شاید به رهبری خلیلزاد یا کرزی مطرح شود. در این صورت شاید با فشار امریکا اشرف غنی وادار به کناره گیری پس از ماه جوزا گردد. وانگهی دولت موقت یا انتقالی وظیفه خواهد داشت تا ظرف دو سال زمینه را برای ویرایش قانون اساسی و ساختار نظام فراهم آورده و با طالبان بر سر تقسیم قدرت به موافقه نهایی برسد و احتمالاً در صورت موفقیت، یک پروتکل با طالبان به امضا خواهد رسید. این در صورتی است که امریکا، پاکستان و عربستان در زمینه ایجاد دولت موقت یا انتقالی به تفاهم رسیده باشند.
گزینه دوم این خواهد بود که دولت کنونی تا برگزاری انتخابات که شاید تا سال آینده به تاخیر خواهد افتاد، بر سر قدرت بماند. پس از انتخابات بخواهیم یا نخواهیم یک دولت ایتلافی به میان خواهد آمد و کسی که امریکا بخواهد، در راس آن قرار خواهد گرفت. دولتی که در فردای انتخابات سر کار میآید، وظیفه خواهد داشت تا زمینه ویرایش قانون اساسی و ساختار نظام و تشکیل دولت ایتلافی با طالبان را فراهم بیاورد.
دردمندانه حاکمیت کنونی در چهار سال گذشته فرصتهای زیادی را در این زمینه از دست داد. حالا دیگر قانون اساسی نو با در نظرداشت خواست طالبان تدوین خواهد گردید. دشواری در این است که در قانون اساسی و ساختار نظام کنونی برای طالبان جای نیست.
از سوی دیگر خرابی مناسبات امریکا با روسیه، چین و ایران و حتا ترکیه، هر گونه چشمانداز صلح را بسیار تیره و تار ساخته است. بارها گفتهایم، تا کشور بار دیگر بیطرف نشود، جنگ با گذشت هر روز باشدت بیشتری ادامه خواهد یافت.
از سوی دیگر، فشار پاکستان بر امریکا به خاطر دریافت سهم بیشتر در کاست قدرت در افغانستان به گونه فزاینده بیشتر میشود. دشواری در این است که بلندپروازی پاکستان شامل کنترول بر چند ولایت افغانستان هم میشود.
تمایل خلیلزاد و کرزی برای نشستن بر اورنگ شاهی ارگ و تا جایی هم ناخشنودی برخی از سیاستمداران از اشرف غنی و زیاده خواهیهای طالبان هم کار را بیش از پیش پیچیده ساخته است.
اگر محمد اشرف غنی همین اکنون هم در اندیشه دستیابی به یک اجماع سیاسی سرتاسری و چیدمان یک تیم نیرومند ملی برآید، شاید بتواند کاری کند. در غیر آن باید در اندیشه کوچکشی از ارگ باشد.
مهم این است که باید یک اجماع گسترده سیاسی را با اشتراک همه نیروهای ملی و دمکرات و روشنفکر به میان بیاورد و به انحصارگرایی و انزوا و تجرید پایان ببخشد.
دردمندانه، به هر دلیلی که است هیچ نشان از این گونه گرایش دیده نمیشود.
اگر امریکا اراده قوی کند، این احتمال بالا میرود که بعد از ماه جوزا یک اداره موقت یا انتقالی به وجود بیاورد.
اگر چنین شود، هیچکس پهلوی رییس دولت وحدت ملی ایستاد نخواهد شد.
در غیرآن حتا اگر انتخابات برگزار شود، شانس او در نبود حمایت امریکا بسیار پایین خواهد بود. در انتخابات گذشته خلیلزاد که در دولت امریکا مسئول امور افغانستان است، برای او لابیگری کرد. اکنون دیگر این چتر حمایتی وجود ندارد.
مشکل در این است که اشرف غنی نه تیم درست دارد و نه مشاوران درست. عدهای گرد او جمع شدهاند که از سیاست به دور هستند و با بله، قربانگویی و چاپلوسی او را از درک واقعیات کشور به دور نگه داشتهاند و نمیگذارند گزارشهای واقعی از وضعیت امر به گوش او برسد. خودش هم چندان به شنیدن مشوره علاقه ندارد و در این توهم بسر میبرد که ایام به کام است و همه چیز تحت مدیریت. در حالی که چنین نیست و شیرازه امور به شدت شاریده و از هم گسیخته است.
من فرا رسیدن چنین روزها و این گونه اوضاع را از پیش میدانستم و از چند سال پیش پیوسته هشدار میدادم. دردمندانه در ارگ گوش شنوا پیدا نشد.
اما چاره نیست. سرنوشت ما به دست خود ما نیست. ببینیم که کاخ سفید چه میکند؟
اما هر چه کنند، تاکشور به مشی سنتی بیطرفی مثبت و فعال بر نگردد و قانون اساسی و ساختار نظام به گونه بنیادی ویرایش نگردد، نه تنها گامی در راستای دستیابی به صلح برداشته نخواهد شد، بل که جنگ با پویایی بیشتر دامنه خواهد یافت.
تا جایی که من میبینم، اوضاع به سرعت به سوی دامنهیابی جنگ خونبار فرسایشی خانمانسوز و تباهکن پیش میرود.