تقابل دین و سیاست
سیاست و حکومت در اسلام دارای ماهیت ذاتی نیست؛ بلکه یک امر عارضی است. بدین معنا که پیامبر اسلام بر اساس ویژگی های اخلاقی و اجتماعی خود، به عنوان امین عام و زعیم سیاسی برگزیده شد، نه به خاطر یک ماموریت الهی که هدف اصلی آن تشکیل حکومت باشد.
بخش دوم
سوال و شبهه دوم:
آیا پیامبراسلام موظف به تشکیل حکومت وکسب قدرت سیاسی بود؟
دانشمندان حقوق براین باورند که اشخاص دارای دو نوع شخصیت هستند.
۱- شخصیت حقیقی، شامل خصوصیات و ویژگیهای اکتسابی اشخاص باشد.
۲- شخصیت حقوقی که امتیازی است به وسیله حکمی به یک شخصیت واگذارمیگردد، چنانچه یک شخصیت براساس حکم مافوق به عنوان وزیر و رییس تعیین میگردد.
بنابر بعضی آرا، پیامبراسلام مؤظف به ایجاد حکومت وکسب قدرت سیاسی نبود بلکه شأن و منزلت اجتماعی شان مثل امانت داری، عدالت، جوانمردی وسایر خصلتهای والای انسانی باعث شد تا مورد اجماع و وفاق عموم جامعه قرار گرفته و به عنوان پیشوا و مولای جامعه ازطرف مردم برگزیده شوند، چنانچه خلیفه چهارم هم براساس همان خصلتها و ویژگیها بعد از یک دوره فترت دراثر اصرار و فشارعموم جامعه مجبور به پذیرش خلافت شد. لذا، سیاست و حکومت در اسلام دارای ماهیت ذاتی نیست؛ بلکه یک امر عارضی است. بدین معنا که پیامبر اسلام بر اساس ویژگی های اخلاقی و اجتماعی خود، به عنوان امین عام و زعیم سیاسی برگزیده شد، نه به خاطر یک ماموریت الهی که هدف اصلی ان تشکیل حکومت باشد، چنانچه پیامبر اسلام فرمودند: «إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاقِ». یعنی من برای تکامل بخشیدن اخلاق معبوث شدم.
لذا پیامبراسلام مؤظف به اعلام ترویج و هدایت جامعه به وسیله اخلاق و تقوا شده است که اگراین دو بنا، سنگ تهداب جامعه و حکومت قرارگیرد سیرتکامل قطعی، جهانی و پایدارخواهد شد چنانچه عدم این دوفضیلت عامل انحطاط، اختلاف و انحراف جوامع شده است.
پس ماهیت مسئولیت عالمان دین به عنوان «ورثهالانبیا» فهم دین، تبلیغ و تبیین دین و عمل به احکام دینی جهت هدایت و تکامل اخلاق بشر به عنوان سنگ تهداب حکومت و سیاست درجامعه است؛ چنانچه حاکمان قدرت وسیاست بادیدن ظاهر قدسی پیامبر و شنیدن سنت حسنه پیامبر با طیب خاطربه دین وآئین او گرویده میشدند.
لذا ماهیت و مسؤلیت پیامبراسلام و عالمان دین خلافت اللهی در روی زمین است، نه خلافت وحاکمیت سیاسی درجامعه.
سوال وشبهه سوم:- رابطه دین با سیاست و حکومت.
اگرچه رابطه دین و سیاست، رابطه تنگاتنگ ونزدیک است، چراکه با دین میتوان سیاست وحکومت را اصلاح وهدایت کرد، اما با سیاست وحکومت نمیتوان دین راجهت داده وبه عنوان ابزارحکومتی استفاده کرد و به همین دلیل اکثر مراجع دینی هدیه ومعاش گرفتن ازحکومت وسیاست را جواز نداده وآن را مذموم میپندارند.
لذا سیاسی شدن اسلام و اسلام سیاسی قبل از آنکه حقیقت دین باشد، نوعی واکنش و عکسالعمل مسلمانان و عالمان «الازهر» مصر «جنبش اخوان المسلمین»، در مقابل شکست خلافت ترکان عثمانی بود.
آنها بر این باوربودند که خلافت عثمانی، تداوم و نماد خلافت خلفای راشدین در اسلام است و شکست آن باعث شکست حیثیت و غرور جهان اسلام میباشد. لذا اخوان المسلمین و علمای الاذهر مصر در انتقام از انگلیس، فرانسه، و همکاری اعراب با آنها اسلام سیاسی را به منظور احیای خلافت اسلامی در جهان اسلام مخصوصا در بین افکار جوانان مطرح کردند.
سقوط خلافت ترکان عثمانی باعث شد تا دونوع قرائت از اسلام در بین جوانان جوامع اسلامی شکل گیرد.
- قرائت اسلام سیاسی به هدف احیای خلافت اسلامی به وسیله اخوان المسلمین درمصر و شاخههای آن درشبه قاره به وسیله ابوالاعلا مودودی و در ایران توسط شهید نواب صفوی یکی از رهبران جنبش فدایان اسلام که از شاخه های اخوان المسلمین تلقی می شد، مطرح شد.
۲. قرائت سکولاریستی یعنی جدایی حوزه دین ازسیاست، به وسیله مصطفی کمال اتاترک در بین روشنفکران جوامع اسلامی مطرح شد، این دو نوع قرائت ازدین باعث شد تا رابطه دین با سیاست از موضوعات حاد در محافل علمی وسیاسی جوانان مسلمان دراقصی نقاط عالم قرارگیرد. چهرهها و جریاناتی که به جدایی دین از سیاست باورمند بود به عنوان بیدین و مزدوران غرب خطاب میشدند و چهرهها و جریاناتی که به همگونی دین وسیاست باورمند بودند به عنوان چهرهها وجریانات متدین و مدافع اسلام ومسلمین خطاب میشدند.
درچنین فضایی، انجمن جوانان مسلمان درمصرکه مقدمه جنبش اخوانالمسلمین بود به وسیله امام حسنالبنا درمصر با هدف دفاع از احیای خلافت و دفاع از فلسطین و قبله اول مسلمین اعلام موجودیت کرد.
سید قطب به عنوان تئوریسن جنبش اخوانالمسلمین که در ابتدا یک شخصیت میانه رو ومعتدل بود، اما بعد ازشکنجه سبوعانه در زندان درمقابل جمال عبدالناصر وغربیها به یک چهره بنیادگرای تندرو مبدل شد.
وی به عنوان تئوریسن اخوانالمسلمین در تفسیر «فی ضلال القرآن» و کتاب «معالم فیالطریق» یعنی نشانه هایی را که مانیفست جنبشهای اسلامی تلقی میشد وضعیت جهان اسلام راهمانند صدراسلام به دو بخش تقسم کرد.
ادامه دارد…..