افغانستان کشوری است که به عنوان کشور حایل بین دو ابر قدرت زمان یعنی انگلستان و روسیه شکل گرفت و مرزبندی مشخصشده بین دو قدرت استعماری وقت را رقم زد.
انگلستان در جنوب و روسیه در شمال افغانستان جای گرفتند، اما بعد از جنگ جهانی دوم و ظهور ابرقدرتی چون ایالات متحده امریکا، معادلات بینالمللی دگرگون شد. امریکا توانست با تثبیت جایگاه خود در سطح منطقه و جهان، گوی سبقت را از انگلیسیها برباید و بر جایگاه این قدرت جهانی تکیه بزند و انگلستان بعد از انقلاب هندوستان مجبور به ترک منطقه شد.
آنچه باقی ماند هندوستانی بود که تازه به استقلال دست پیدا کرده بود و از ثبات سیاسی درونی برخوردار نبود و این امر زمینه را برای ظهور کشوری دیگر در داخل این منطقه جغرافیایی مهیا ساخت.
ظهور کشور پاکستان مشکلات فراوانی را برای هندوستان و افغانستان به وجود آورد. مسئله کشمیر و خط دیورند افغانستان نیز با بیان مسئلهای به نام “حقوق پشتونهای آنسوی خط دیورند” (در زمان داوود خان) موضوعی به نام پشتونستان را در صدر سیاست خارجی خود گنجانید و خشم پاکستانیها را بر انگیخت که موجب شد پاکستانیها در مقابل افغانستان موضعگیریهای شدیدی را اتخاذ کنند.
افغانستان در سال ۱۹۴۹رسماً خط دیورند را ملغی اعلام کرد و از سازمان ملل و توسط رای اقوام دو طرف سرحد، خواهان حل این مسئله شد، ولی حکومت پاکستان خواستار به رسمیتشناختن این خط از طرف حکومت افغانستان شد. تاریخ به خوبی گواه است که مشکلات افغانستان زمانی اوج گرفت که پاکستان از هندوستان جدا شد و جنجال بزرگی به نام دیورند به وجود آمد.
ثبات و امنیت در افغانستان رابطه مستقیم با همکاری پاکستان دارد؛ اما چرا مراودات بین این دو کشور از همان ابتدای تولد کشور پاکستان، خصمانه رقم خورد؟
یکی از اساسیترین مشکلاتی که در بستر این اختلافات به وجود آمد، مسئله خط دیورند و داعیه پشتونستان است. یکی از مهمترین مسایل تاریخی که در واقع میتوان از آن به عنوان محور تشنجات بین افغانستان و پاکستان در نیم قرن اخیر یاد کرد: پیمان دیورند است که این موضوع حتی تبدیل به یک مسئله حاد بینالمللی نیز شده است.
این خط در زمان عبدالرحمن خان در نوامبر سال ۱۸۹۳ با نماینده هند بریتانوی به نام «مارتیمر دیورند» به امضا رسید که امروزه این خط به نام خط دیورند شهرت یافته است . به موجب این معاهده، عبدالرحمن خان از ادعای افغانستان بر مناطق سواتباجور، چترال، وزیرستان و چمن صرف نظر کرد.
اما با به وجود آمدن کشور پاکستان، حکومت وقت افغانستان این خط را به رسمیت نشناخت و تا امروزه مشاهده میشود که این خط مشکلات فراوانی را برای هر دو کشور به وجود آورده است. زمزمههایی که امروزه به گوش میرسد حاکی از آن است که گروهی در داخل افغانستان طرفدار این امر شدهاند که باید خط دیورند از سوی دولت افغانستان به رسمیت شناخته شود.
اظهارات اخیر عبداللطیف پدرام یکی از نمایندگان مجلس، در مورد به رسمیتشناختن خط دیورند، واکنشهای تندی را به دنبال داشته است که از او به عنوان خاین و جاسوس پاکستان یاد شده است .
طوریکه حتی برخی از سناتوران این اظهارات را نفاقافکنانه می خوانند. اما آنچه در این مسئله مهم به نظر میرسد، این است که چگونه میتوان بر این مشکل فایق آمد؟ از طرفی سندی در دست است که نشان میدهد نماینده وقت افغانستان با این خط موافقت کرده و این معاهده را به امضا رسانده است، از طرفی دیگر، در دو سوی این سرحد، اقوامی زندگی میکنند که پیوند نزدیک فامیلی دارند و به گفته یکی از همین افراد “این خط از روی سینه آنها گذشته است.” آنچه اینجا مورد توجه قرار میگیرد یا باید به صورت جدی مورد توجه قرار گیرد، منافع ملی کلان کشور است که باید هر نوع رفتار سیاسی در قالب آن شکل گیرد.
محمد تقی حسینی- خبرگزاری دید