رؤیاهای مارشالی یک رییس جمهور خیالی!
درست است که آقای دوستم همه عمر خود را در آرزوی دریافت این لقب فخیم و فاخر به سر برده است، اما مشکل اصلی به آقای عبدالله برمیگردد که حاضر است برای رسیدن به یک تکه نان و نوای سیاسی، سنگینترین هزینهها را بر مردم و تاریخ این سرزمین، تحمیل کند
سرانجام داکتر عبدالله به این نتیجه رسید که هیچ خوابگزاری، قادر به تعبیر رؤیای ریاست جمهوری وی نیست. به همین جهت، او در نهایت ناگزیر شد با عقبنشینی تاکتیکی (؟!) از موضع خوابآلود و خیالی خود مبنی بر ورود به ارگ و پوشیدن قبای گشاد ریاست جمهوری، بار دیگر سربهزیری سیاسی را به جان بخرد.
دولت همهشمول آقای عبدالله، مستعجلتر و موهنتر از آن بود که حتی با «بیت عنکبوت» مقایسه شود. از همان آغاز نیز مشخص بود که او با بحرانسازی، دندان طمعش را برای یک لقمه امتیاز سیاسی تیز کرده است.
اما از آنجا که کارنامه سیاسی آقای عبدالله، آکنده از بیثباتی و بیارادگی و انفعال و استیصال است، او خواب و خیال محال ریاست جمهوری را به ریاست موهوم شورای عالی مصالحه فروکاست داد، ولی الحق والانصاف توانایی و تردستی آقای عبدالله را در دلخوشی به القاب و عناوین و واژهها و اصطلاحات مندرآوردی پوشالی و پادرهوا باید ستود!
قرار است آقای عبدالله این بار قبای گشاد ریاست جمهوری را به پیراهن تنگی بفروشد که خود نامش را «صدارت اجرایی» گذاشته است. اصرار او بر پیشوند صدارت در این ترکیب خودساخته متوهمانه، ریشه در عطش عجیب او برای صدراعظم شدن دارد اگر خدای نخواسته به دالان و دهلیز ریاست جمهوری راه نیافت!
در عین حال، صدراعظم مصالحه ملی ما کمابیش به فکر همراهان وامانده و شکستخورده خود نیز بوده و کوشیده است کسانی مثل عبدالرشید دوستم نیز از خوان گسترده کرم ریاست جمهوری، تحفه طرفهای بردارد. برای همین، ایشان پیشنهاد کرده است که در کنار معاونت فرماندهی کل قوای مسلح، عنوان مارشالی افغانستان هم به آقای دوستم اعطا شود!
در ادبیات نظامی ـ سیاسی، مارشال به کسی گفته میشود که کار کارستانی برای نجات کشور از چنگ دشمنان و کشورهای متخاصم انجام داده باشد و پیروزی بزرگ و بیمانندی در کارنامه دفاع از سرزمین خود به یادگار گذاشته باشد. به همین دلیل، این لقب در هیچ کشوری آنقدر ارزان و فراوان نیست که به هر کسی داده شود.
در افغانستان تنها یک مارشال داشتیم که مرحوم مارشال محمدقسیم فهیم بود. ایشان با اجماع ملی و از سوی جبهه جهاد و مقاومت و به عنوان وارث راه و رویکرد قهرمان ملی افغانستان -آمر صاحب احمدشاه مسعود- مفتخر به دریافت این لقب شد، اما در مورد آقای دوستم نه چنین اجماعی وجود دارد و نه او کار درخشان و ماندگاری برای نجات افغانستان انجام داده است تا شایستگی دریافت لقب مارشالی را داشته باشد.
با نگاهی گذرا به وضعیت کنونی آقای دوستم و ماجراهای ماحول وی در شبرغان درمییابیم که نهتنها رتبه مارشالی در شأن و شخصیت وی نیست، بلکه یک عنوان کوچک نظامی نیز برای ایشان بسیار بزرگ است. هماکنون ولسوالیهای اطراف محل زندگی آقای دوستم در شبرغان، صحنه ترکتازی و جنون و جنایت طالبان است، اما این مدعی عنوان مارشالی، توانایی دفاع از مردم خود و بازگرداندن امنیت به مناطق وابسته به جغرافیای زیست خودش را ندارد، چه رسد به دفاع او از افغانستان و انحصار امتیاز پیروزی کشور بر دشمنان داخلی و خارجی و بازگشت آن به شرایط عادی عاری از جنگ و خشونت.
بگذریم از این که آقای دوستم در پنج سالی که معاون اول ریاست جمهوری بود، نهتنها نتوانست وزنه و وقار این سمت را برای خود حفظ کند، بلکه با پروندههای شرمآوری که برای خود ساخت، شایستگی رهبری یک مجموعه کوچک خانوادگی را هم در مورد خود زیر سؤال برد.
بنابراین، به نظر میرسد جای یک مشاور هوشمند و دانا در کنار آقای عبدالله خالی است که به او تفهیم کند رتبه مارشالی، چیزی نیست که از رهگذر زدوبندهای سیاسی به کسی اعطا شود.
درست است که آقای دوستم همه عمر خود را در آرزوی دریافت این لقب فخیم و فاخر به سر برده است، اما مشکل اصلی به آقای عبدالله برمیگردد که حاضر است برای رسیدن به یک تکه نان و نوای سیاسی، سنگینترین هزینهها را بر مردم و تاریخ این سرزمین، تحمیل کند.