رخدادهای طبیعی و ناتوانی یک شبهدولت!
با گذشت بیشتر از ۴۸ ساعت از وقوع فاجعه، از رسیدن کمک قطع امید کرده و خود به تدفین اجساد، جستجوی ناپدید شدگان و آوار برداری میپردازند، با سرمای شبانه، نبود سرپناه، نبود آب آشامیدنی و نبود غذا دست و پنجه نرم میکنند. این مسئله به خوبی نشان میدهد که وقتی مدیریت و کفایت لازم نباشد، یک رخداد طبیعی مبدل به فاجعهای تمام عیار میشود که جان صدها تن را میگیرد
سیلابهای مدهش اخیر در برخی ولایات کشور از جمله هرات، غور، بغلان، تخار و بدخشان خسارات هنگفت جانی و مالی برجای گذاشت. این سیلابهای موسمی دست کم در ولایت بغلان جان بیش از ۳۰۰ تن را گرفته و صدها خانه را کاملاً ویران کرده است. وضعیت در ولسوالیهای بغلان مرکزی و برکه به حدی خراب است که نگرانی سازمانهای بینالمللی کمک کننده را برانگیخته است. مردم آسیب دیده از سیلاب سرپناه ندارند، راههای مواصلاتی به نقاط سیل زده تخریب شده و این موضوع، روند کمک رسانی بینالمللی را در این نقاط با مشکلات زیادی مواجه ساخته است. منابع مردمی و نهادهای بینالمللی کمک رسان میگویند که افزون بر آمار منتشر شده از شمار قربانیان، دهها تن دیر ناپدید هستند و احتمال بلند رفتن آمار بسیار زیاد است.
سازمان ملل متحد و سازمان همکاری اسلامی از کشورهای جهان خواستهاند که برای سیلاب زدگان در افغانستان کمک کنند. برخی کشورهای منطقه مانند ایران نیز برای کمک به این آسیب دیدگان ابراز آمادگی کردهاند.
ولی آنچه در چنین حالات اضطراری بیشتر متبارز میشود، ابعاد قابل کنترول فاجعه طبیعی و ناتوانی شبهدولتی است که اگر مدیریت و کفایت لازم را میداشت، فاجعه قابل پیش بینی سیلاب در این میزان تلفات برجای نمیگذاشت.
سیلاب مثل زمینلرزه غیر قابل پیشبینی نیست، تقریباً وقت مشخص دارد و با اتخاذ تمهیدات بسیار ابتدایی میتوان دست کم ابعاد خسارات را تقلیل داد.
معمولاً سیلابها در موسم بهار در اثر بارندگیهای آنی فصلی از ارتفاعات به درهها و زمینهای پست سرازیر میشود، بارندگیهای موسمی بهاری شناخته شده است، وضعیت آب و هوا قابل پیشبینی است و اگر این مسایل در کنار هم گذاشته شود، با قاطعیت میتوان گفت که فاجعه کنونی نه ناشی از بزرگی ابعاد سیل که برخاسته از عدم مدیریت و نا توانی حکام است؛ زیرا مدیریت بحران پس از حادثه طبیعی نشان داده که آنها هیچ آمادگی و تدبیری برای رسیدگی به آسیب دیدگان نداشتند. این موضوع از آنجا نیز دانستی است که سخنگوی حاکمان کنونی پس از این فاجعه طبیعی، ابعاد آن را کنترول ناپذیر دانسته و از مردم خواست که با امکانات دست داشته خود به کمک آسیب دیدگان بشتابند. ولی زمانی پرسش این است که وقتی حاکمان مسلط بر تمام امکانات از رسیدگی به مردم آسیب دیده در مانده هستند، مردم عامه چطور میتوانند همکاری کنند. بدون شک پیکار بدون برنامه، بدون امکانات و توام با سوءظن از سوی حاکمان مسئلهای است که راه به جایی نخواهد برد؛ چون کمک به مناطق آسیب دیده در گام نخست مدیریت و کفایت میخواهد که کمتر شاهد آن بودهایم. گام دوم مدیریت بحران جستجوی طرق جلوگیری از آسیب بیشتر و حمایت از آسیب دیدگان است که در این عرصه نیز گزارشها حاکی از اوضاع خراب مردم آسیب دیده است.
منابع خبری از بغلان گزارش دادهاند که بازماندگان سیلابهای مدهش در ولسوالیهای برکه و بغلان مرکزی این ولایت، با گذشت بیشتر از ۴۸ ساعت از وقوع فاجعه، از رسیدن کمک قطع امید کرده و خود به تدفین اجساد، جستجوی ناپدید شدگان و آوار برداری میپردازند، با سرمای شبانه، نبود سرپناه، نبود آب آشامیدنی و نبود غذا دست و پنجه نرم میکنند. این مسئله به خوبی نشان میدهد که وقتی مدیریت و کفایت لازم نباشد، یک رخداد طبیعی مبدل به فاجعهای تمام عیار میشود که جان صدها تن را میگیرد.