روح واحد فاسد راست افراطی نامتساهل ترامپ و نتانیاهو
ترامپ و نتانیاهو هردو با اتهامات فساد مواجهاند. بیبی اتهام فساد و رشوه خواری دارد، ترامپ هم هرچند از پرونده دخالت روسیه در انتخابات تبرئه شده است، اما هنوز تحقیقات درباره او ادامه دارد. ترامپ با اتهامات جنسی و همچنین با اتهامات مالی که برخی همکارانش به آن اعتراف کردهاند هم مواجه است.
من همیشه درگیر مسائل امریکا و اسراییل بودهام و تا به حال در مورد امریکا و اسراییل آنقدر نگران نبودهام. ترامپ و نتانیاهو مشکلات جهان را فرصتی برای تثبیت موقعیتشان میبینند. آنها ذاتاً یک نفر هستند و ملتشان را با تهدیدهای مشابهی مواجه میکنند. هردوی آنها مردانی هستند که شرم ندارند، توسط بخشهایی حمایت میشوند که استخواندار نیستند و توسط رسانههای بزرگ حمایت نمیشوند. هردو توسط مدیر عامل کازینو لاس وگاس، شلدون آدلسون حمایت مالی میشوند. هردوی آنها با انگیزههای جمهوریخواهانه از اسراییل حمایت میکنند و به دنبال جلب حمایت دمکراتها نیستند. آنها میتوانند در روز روشن به یک آدم بیگناه شلیک کنند در حالی که حامیانشان بگویند:«خودِ قربانی باعث این اتفاق شده است.» در نتیجه هر دوی آنها آزادند از خط قرمزهایی عبور کنند که اسلافشان هرگز اجازه نداشتند. به این دلیل است که به نظر میرسد در ۴ سال آینده نتانیاهو و ۶ سالِ آینده ترامپ، امریکا و اسراییل نمونه جامعه دمکرات؛ دارای تساهل و دستگاه قضایی و رسانههای مستقل نخواهند بود. در عوض هر دو کشور درس عبرتی خواهند بود که هنجارها و نهادهای موجود چقدر در اجرای دمکراسی کارایی دارند! اینکه این نهادها چطور به راحتی میتوانند توسط رهبرانی که هر دروغی میگویند، به هر رقیبی تهمت میزنند و برای ورود افراطیها به قدرت چراغ سبز نشان میدهند، نابود شوند. بعد از انتخابات، اولین اقدام نتانیاهو معامله با همکاران بالقوه است. اکثر آنها راست افراطی و طرفدار توسعه شهرکهای اشغالی هستند. به نظر میرسد این متحدان به خلاص شدن نتانیاهو از اتهاماتش در دادگاه اسراییل کمک خواهند کرد و در عوض نتانیاهو به پیشروی در کرانه باختری و ضمیمه کردن شهرکها به اسراییل ادامه میدهد. ترامپ هم به نوعی (شاید با «طرح صلح» ادعایی خود) در همین مسیر گام بر میدارد. مطمئناً این یک «معامله کثیف» است. اما دیگر چه انتظاری میتوان داشت؟ شباهت ترامپ و نتانیاهو الان بسیار عمیق و گسترده است. نتانیاهو بر خلاف نخستوزیران قبلی اسراییل، از احزاب نژاد پرست و ضد عرب استقبال کرد. همچینن او با کمک سفیر ترامپ در اسراییل در حال پاک کردن «خط سبزی» است که اسراییل را از کرانه باختری و ۲.۵ میلیون شهروند آن جدا میکند. این مسئله احتمال تاسیس یک دولتِ دو ملیتی که در آن یهودیها از تمام حقوق بهره مندند و فسلطینیها به رسمیت شناخته نمیشوند، را افزایش میدهد. ضمناً ترامپ امریکا را به یک «جمهوری موزی» (کشوری با سیاست ناپایدار که توسط گروه کوچک فاسد اداره میشود) تبدیل کرده است. رییس جمهور امریکا مقامات سیاسی و اداری را که از اجرای دستورات عجیب او سرباز میزنند اخراج میکند. این دستورات اغلب غیر قانونی هستند و اکثراً مربوط به ورود مهاجران به امریکا یا درخواست پناهندگی مکزیکیها است. ترامپ ترجیح میدهد کابینه را با «سرپرست» اداره کند، او وزیران را اخراج میکند و وزیر جدیدی جایگزین آنها نمیکند؛ چرا که سرپرستها در مقابل تصمیمات ترامپ، آسیب پذیرترند و ۱۰ هزار دروغی که او از ابتدای دولتش گفته را راحتتر میپذیرند! نتانیاهو، اما ترجیح میدهد همه پستها را شخصاً در اختیار داشته باشد؛ همانطور که در دوره قبلی نخستوزیری، هم نخستوزیر بود هم وزیر دفاع، هم وزیر امور خارجه و هم وزیر بهداشت! هیچکدام از این دو دوستان نزدیک ندارند. یک فرق اساسی بین آنها این است که نتانیاهو خیلی باهوش و اهل مطالعه است. او در مدیریت روابط با همسایهها و کشورهای بزرگ مثل امریکا و روسیه و هند و چین با تدبیر است. ترامپ هم باهوش است، اما احتمالاً سالهاست کتابی نخوانده. او اطلاعاتش را از فاکسنیوز و رسانههای راستگرا میگیرد و بیشتر از اینکه او پوتین را بازی دهد از او بازی خورده است. ترامپ و نتانیاهو هردو با اتهامات فساد مواجهاند. بیبی اتهام فساد و رشوه خواری دارد، ترامپ هم هرچند از پرونده دخالت روسیه در انتخابات تبرئه شده است، اما هنوز تحقیقات درباره او ادامه دارد. ترامپ با اتهامات جنسی و همچنین با اتهامات مالی که برخی همکارانش به آن اعتراف کردهاند هم مواجه است. هیچ کدام از این دو، علاقهای به رهبری تمام مردم کشورشان ندارند. آنها تصمیم گرفتند به جای این که مردم را متحد کنند آنها را از هم دور کنند. بیبی و ترامپ با ایجاد ترس از خارجیها و ایجاد مرزهای مذهبی و فرهنگی تنها به دنبال جذب ۵۰.۱ درصد آرا هستند. استراتژی بیبی «شیطانی نشان دادن» اعرابِ اسراییل است و ترامپ میخواهد مسلمانان، مهاجران و مکزیکیها را بد جلوه دهد.
هردو، احزاب متبوعشان را حول محور خودشان بازسازی کردهاند و هردو فکر میکنند تا زمانی که بتوانند ترس ایجاد کنند و به جدایی فرهنگی دامن بزنند میتوانند در قدرت بمانند. آنها در این راه هنجارها و ارزشها را قربانی میکنند. آنها سعی میکنند از تهدیدات موجود در کشورشان دستاورد سیاسی کسب کنند. در حال حاضر، بیبی به دردسر افتاده و مجبور شده برای مقابله با اتهامات دست به معامله بزند و با احزاب تندرو ایتلاف کند که هیچ کس با آنها ایتلاف نمیکرد. ترامپ هم در امریکا با نژادپرستان سفید پوست دست همکاری داده است. نام نتانیاهو به عنوان کسی که اختلاف «اسراییلی و یهودی» را به حداکثر رساند در تاریخ ثبت خواهد شد. این مسئله باعث انتقادات بسیاری از طرف برخی یهودیان شده است. پرسش منتقدان این است که آیا سرزمین اشغالی تنها دولتی برای یهودیان است یا برای تمام شهروندان؟ ترامپ هم با مسئله مشابهی مواجه است. هرچند او به طور آشکار اعتراف نمیکند، اما تلویحاً مشخص است که برای او، تنها مسیحی- یهودیانِ سفیدپوست، امریکایی هستند، مسلمانان قطعاً امریکایی نیستند و مهاجرین رنگین پوست بلاتکلیفاند. نهایتاً ترامپ و بیبی تنها یک چیز را ستایش میکنند: «قدرت عریان» و از پیشروی در این راه باکی ندارند. نتانیاهو به این نتیجه رسیده است که اگر اسراییل از نظر نظامی، اقتصادی و تکنالوجی قوی باشد، دنیا درهایش را به روی اسراییل خواهد گشود و فسطینیها در حاشیه قرار میگیرند. عربها پشت درهای بسته با اسراییل معامله میکنند. چین، هند و روسیه از اسراییل نرم افزار میخرند. بیبی به این نتیجه رسیده است که یهودیانِ امریکایِ لیبرال، ثروتمند نیستند، نسل آنها به زودی به واسطه ازدواج با غیریهودیان از بین میرود و یهودیان ارتودوکس و مسیحیان اوانجلیک آنقدر قدرتمند میشوند که منافع اسراییل را در واشنگتن پیگیری کنند. ترامپ وسواس شدیدی به قدرت عریان دارد. ناسزای مورد علاقه او واژه «ضعیف» است. او با یک قانون زندگی میکند:«هرچقدر هم که اعمالت احمقانه و دروغهایت بزرگ باشد، هرگز عذرخواهی نکن. فقط محکم بایست، هر کسی مقابلت باشد در نهایت راهش را کج میکند.» اما این ترفتدها، تا کجا، کار ترامپ و نتانیاهو را راه میاندازند؟ ترامپ با «ملی گرایی رقابتی» خود در حال تغییر دادن کل منطق سیاست خارجی امریکا از جنگ جهانی دوم تاکنون است. ترامپ، نهادهای بینالمللی مثل بانک جهانی، ناتو، صندوق بینالمللی پول، سازمان ملل و… که بعد از جنگ جهانی دوم به وجود آمدهاند را تنها ابزاری در دست کشورهای کوچک میداند که با استفاده از آنها امریکا را غارت کنند یا از اسراییل انتقاد کنند. ترامپ از ته دل میخواهد اتحادیه اروپا فرو بپاشد. چرا که فکر میکند اگر امریکا با هر کشوری به صورت دو جانبه مذاکره کند، قادر خواهد بود بر سایر کشورها توافق تجاری نابرابر تحمیل کند. پس شکی وجود ندارد در ۴ سالِ آینده نتانیاهو و ۶ سال آینده ترامپ، امریکا و اسراییل تغییری نمیکنند. بلکه این دو جهان را تغییر میدهند، آنهم تغییری که در مسیر بهتر شدن دنیا نخواهد بود