روز جهانی آموزش؛ ۸۵۰ روز محرومیت دختران افغانستانی!
در این وضعیت، فراتر از چالشهای اقتصادی و اجتماعی که مسئله منع آموزش و تحصیل دختران در کشور ایجاد کرده/ میکند، زاویه دیگر این موضوع حیاتی مستقیماً دختران را متاثر ساخته و زندگی آنها را در تنگنا قرار داده است؛ زیرا نبود آموزش از یک جانب دختران را از رشد اجتماعی و فردی باز میدارد و از جانب دیگر به صورت سیستماتیک چالشهای امنیت روانی، فقر اقتصادی و افزایش چرخههای نقض حقوق بشری آنها را تشدید کرده است
۲۴ جنوری مطابق ۴ دلو روز جهانی آموزش است. این روز برای عطف توجه جوامع در کشورهای مختلف نسبت به امر آموزش و اهمیت این عرصه در رشد اقتصادی و فرهنگی و سیاسی کشورها به عنوان روز جهانی آموزش نامگذاری شده که با تاکید بر ضرورت آموزش دختران و پسران، دولتها و کشورها را وادار به سرمایه گذاری و توجه جدی در امر آموزش کند.
این روز جهانی در حالی فرا رسیده و از سوی سازمانهای حقوق بشری و ملل متحد برجسته میشود که امر آموزش به ویژه آموزش دختران در افغانستان با چالش جدی مواجه است. بیشتر از ۸۵۰ روز میشود که دختران بالاتر از صنف ششم در افغانستان از آموزش و تحصیل محروم هستند؛ زیرا به دلایلی که روشن نیست، از بیشتر از دو سال به این طرف آموزش و تحصیل دختران ممنوع اعلام شده است.
در این وضعیت، فراتر از چالشهای اقتصادی و اجتماعی که مسئله منع آموزش و تحصیل دختران در کشور ایجاد کرده/ میکند، زاویه دیگر این موضوع حیاتی مستقیماً دختران را متاثر ساخته و زندگی آنها را در تنگنا قرار اده است؛ زیرا نبود آموزش از یک جانب دختران را از رشد اجتماعی و فردی باز میدارد و از جانب دیگر به صورت سیستماتیک چالشهای امنیت روانی، فقر اقتصادی و افزایش چرخههای نقض حقوق بشری آنها را تشدید کرده است. ازدواجهای زیر سن به منظور تامین مالی خانوادهها که قربانی مستقیم آن دختران کمتر از ۱۸ سال هستند، یکی از پیامدهای منوع آموزش و تحصیل این طیف اجتماعی است که در دو سال پسین به شدت افزایش یافته است.
اما در دایرهای بزرگتر از حدود حقوق فردی و انسانی دختران که حق آموزش یکی از حقوق بنیادی آنها ست، موضوع منع آموزش، بر کل جامعه اثرات مخرب و منفی به جا میگذارد و اگر به زودی ممنوعیتها لغو نشود، عملاً کشور با ۵۰ درصد نفوس بیسواد، منفعل، سربار و عاری از هرگونه مهارت و تخصص مواجه میشود که تبعات آن برای نسلهای بعدی فاجعه بار خواهد بود.
همین اکنون نیز افغانستان با کمبود شدید کادرهای آموزش دیده در تمام عرصهها مواجه است؛ چیزی که به ویژه در بخشهای صحت، آموزش و پرورش و عرصه اقتصادی جامعه به شدت حس میشود.
اما پرسش اساسی این است که چرا آموزش دختران در کل کره زمین فقط در افغانستان ممنوع است و به عبارت دیگر، کدام مسئله فقهی، شرعی و اجتماعی سبب شده که دختران در این کشور به شدت فقیر نتوانند به مکتب و دانشگاه بروند و دست کم سواد یاد بگیرند. پاسخ به این پرسش ظاهراً ساده به نظر میرسد، ولی برعکس خیلی دشوار و پر از مسایل ریز دارای ابعاد بسیار پیدا و پنهان است که بررسی مضایق و دقایق آن وقت کافی و حوصله بسیار میطلبد و مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد شد. در این مقال به بعد اجتماعی منع آموزش دختران میپردازیم.
به نظر میرسد که یک بعد بسیار اثرگذار منع آموزش دختران در افغانستان، عامل اجتماعی است. افغانستان دارای اقوام، فرهنگها و زبانهای مختلف است و هر گوشه این کشور گستره یک فرهنگ منحصر به فرد است. در این تنوع فرهنگی و قومی، طبیعی است که رویکردها نسبت به جنس زن و آموزش این طیف بسیار متفاوت و جدا از هم باشد، اما حاکمان کنونی، با اعمال فرهنگ یک بخش جامعه بر کلیت آن، آموزش دختران را ممنوع قرار داده است. این عامل اجتماعی با آن که تمام کشور را متاثر میکند، ولی مبنای رضایت و خوشی بخشی را نیز که به طور سنتی پایگاه و پناهگاه حاکمیت است، تامین میکند.
اگر تمام ابعاد دیگر منع آموزش دختران واکاوی و شکافته شود، بدون شک عاملی اثرگذار تر از این بعد اجتماعی پیدا نخواهد شد؛ چرا که از دیدگاه مذهبی نیز منع آنچنانی در باب آموزش دختران وجود ندارد و نمیتوان با استناد به آن چنین اقدام کرد.
پس نتیجتاً نیاز است که برای لغو ممنوعیت آموزش دختران، زمینههای اجتماعی بررسی شود و در گستره آن حق طبیعی آموزش دختران اعاده گردد.