روند صلح؛ از هژمونی مسکو در آسیای میانه تا بازی شطرنج افغانستان
نقدی که بر این سیاست مسکو میرود، اینست که در این اواخر مشاهده میشود که روسها بیشتر به تلاشهای دیپلماتیک موازی علاقه دارند که توسط مسکو برای حمایت از منافع خودشان رهبری شود. در حالیکه این امر میتواند روند مذاکرات صلح را بطی و یا خدشهدار نماید.
صد سال از روابط دیپلماتیک بین افغانستان و روسیه میگذرد. کشورهایی که برای نخستینبار استقلال و حق حاکمیت یکدیگر را به رسمیت شناختند. امان الله خان شاه وقت افغانستان در سال ۱۹۱۹ اسامیِ را برای ولادیمیر لنین، بنیانگذار دولت اتحاد جماهیر شوروی فرستاد و خواستار برقراری مناسبات دوستانه شد. این درخواست از سوی لنین پذیرفته شد و از آن پس روابط میان دولت روسیه و افغانستان بهعنوان یک کشور مستقل آغاز شد که تاکنون ادامه دارد.
تجاوز به افغانستان و معادلات بعد از آن
چهل سال قبل از امروز در ششم جدی ۱۳۵۸، قشون سرخ اتحاد جماهیر شوروی سابق وارد افغانستان شدند. و حدود یک دهه با افغانها جنگیدند، اما سرانجام در نتیجه مقاومت سرسخت افغانها، مجبور شدند این کشور را ترک کنند. با این حال نام افغانستان همواره تداعیکننده خاطرهای تلخ در اذهان روسها است که در ادبیات سیاسی روسیه از آن تحت عنوان «سندروم افغان» یاد میشود.
باورها بر این است که روسها تا سالها پس از خاتمه جنگ در دوره شوروی مایل به پرداختن به این کشور نبودند، اما تهدیدات ناشی از افغانستان، مسکو را ناخواسته وادار به ورود به موضوعات مرتبط با این کشور کرده است. این اجبار از میانه دهه ۱۹۹۰ با ظهور طالبان و جدی شدن خطر سرایت افراطگرایی اسلامی به آسیای مرکزی و سپس روسیه بیشازپیش احساس شد. هرچند در دهه ۲۰۰۰ با ورود نیروهای امریکا و ناتو به افغانستان توسعه جریانهای افراطگرا تا حدودی مهار شد، اما حضور نیروهای غربی خود تهدیدی برای روسیه محسوب میشد که باید به آن میپرداخت.
مسکو و نقش فعال در منطقه و فرامنطقه
بی مهابا باید گفت که پوتین توانست نقش روسیه را بعد فروپاشی شوروی تاثیر گذار کند و جایگاه ابرقدرتیاش را باز یابد. بسترسازیهایی را که غرب برای حضور گروههای تروریستی در شمال افغانستان انجام داد، میتواند/ میتوانست زنگ خطری برای روسیه باشد، از سویی هم با هلاکت ابوبکرالبغدادی رهبر گروه تروریستی داعش، اکنون یک ترکمن جاگزین او شده است و این میتواند سبب حضور فعال تروریستان در کشورهای همانند ترکیه و ترکمنستان گردد، اما روسیه بهخوبی توانسته حضور نظامی خود را تقویت و در برابر هرنوع تهدیدات ایستادگی نماید.
در پی کودتا و شورشی که در جمهوری خودمختار کریمه واقع در جنوب اوکراین اتفاق افتاد، بالاخره در ۱۶ مارچ ۲۰۱۴ یک همهپرسی توسط دولت کریمه از شهروندانش برای پیوستن به روسیه برگزار شد و ۸۱ درصد واجدان شرایط در این انتخابات شرکت کردند و ۹۶.۷۷٪ به پیوستن این شبه جزیره به روسیه رأی مثبت دادند که در نتیجه ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه در روز ۱۸ مارچ رسماً سند پیوست کریمه به روسیه را امضا کرد و کریمه را جزء جدایی ناپذیر روسیه خواند که این موضوع نقش روسیه را برجستهتر میسازد و گواه اینست که مسکو توانسته جایگاه سابق خود را اندک-اندک احیا کند.
سفرهای اخیر پوتین به عربستان سعودی و امارات نیز حاکی از نقش فعال روسیه در منطقه و فرامنطقه است. در سالهای اخیر مسکو توانسته است با بهرهگیری از صادرات نفت و گاز، نه تنها اقتصاد خود را بهبود بخشد، بلکه به تدریج با افزایش منابع قدرت خواستار نقشآفرینی بیشتر در معادلات منطقهای و جهانی شود.
نقش روسیه در منطقه و مهار تهدیدهای امریکا
مسکو حوزه آسیای میانه و شمال افغانستان را حیات خطوط و عمق استراتژیک خود میداند و در قبال این موضوع موفق جلوه کرده است. انتقال جنگ به شمال و فعالتر شدن گروههای تروریستی در شمال و شمالشرق افغانستان با هدف ناامن سازی کشورهای آسیای میانه بوده و روسیه هم از برجسته کردن حضور گروهای تروریستی، بهخصوص داعش و جنبش اسلامی تاجیکستان توانست حضور نظامی و امنیتی خودش را در کشورهای هم مرز با افغانستان تقویت کند.
روسها بیشتر بر این عقیدهاند که هدف عملیات امریکا و ناتو در افغانستان نه برای مقابله با تروریزم، بلکه حتی تحریک تروریزم برای بهرهبرداری سیاسی و نظامی و اعمال فشار مستقیم و غیرمستقیم بر همسایگان افغانستان از جمله چین، هند، پاکستان، ایران، آسیای مرکزی و روسیه است. از نگاه آنان امریکا هنوز نیز میتواند از افغانستان برای اعمال فشار بر روسیه استفاده نماید. این باور دور از حقیقت نیست، زیرا حمله ۱۱ سپتمبر امریکا به افغانستان بهبهانه مبارزه با تروریزم، بیشتر جنبه امپریالیستی داشت و تلاش کرد که قدرت نظامی خود را برای مهار قدرتگیری رقیب جهانیاش (روسیه) در افغانستان و آسیای میانه محکم نماید.
Zaher shokoohmand, [05.11.19 14:11] روسیه و افغانستان بار دیگر به دوستان هم تبدیل شدهاند و دشمنی گذشته و خاطرات تلخ یک دهه اشغال این کشور جنوب آسیا توسط شوری را پشت سر گذاشتهاند. این دو کشور امروزه روابط خوب دارند و آنها چند سال قبل حتی موافقتنامه امنیتی امضا کردند.
یکی از دیپلماتهای افغانستان در روسیه میگوید، پس از آنکه روابط روسیه با غرب به دنبال درگیری اوکراین به سردی گرایید، مسکو تصمیم گرفت در افغانستان فعال شود و نقشش را توسعه بدهد. با آنکه روسیه در نزدیک به دو دهه اخیر روابط خوبی با افغانستان داشته و همکاریهای زیادی را در عرصههای مختلف نظامی، فرهنگی، اقتصادی و… کرده، اما آنچنانی که باید در صحنه ظاهر میشد، نشد. دلیل این امر را میتوان در افزایش تهدیدات تروریستی در افغانستان جستجو کرد. در گذشتهها روابط بین روسیه و طالبان تیره بود و نگاه «دشمنی» به هم داشتند، ولی با بگومگوهای حضور داعش در افغانستان، از آنجایی که روسیه دولت اسلامی را یک تهدید کلانتر به منافع خود میدید، به این دلیل است که آنها دشمن سابق شان، طالبان را بهعنوان مانعی در برابر نفوذ رو به رشد داعش، در آغوش گرفت. با این اوصاف همکاریهای روسیه با افغانستان بیشتر در جهت جلوگیری از تهدیدات علیه مسکو بوده تا در برابر امریکا قد علم کرده باشد. با این وضعیت نماینده ویژه روسیه برای افغانستان امریکا را عامل ناامنی افغانستان میداند و میگوید که سیاستهای نادرست واشنگتن باعث شده که ناامنی در افغانستان اوج بگیرد.در عین حال او تاکید کرد که مشارکت روسیه برای حل مسائل بحرانی افغانستان میتواند موثر باشد.
نقش روسیه در مذاکرات صلح افغانستان
در همین حال، اگر به گفتوگوهای صلح نظری بیندازیم، مقامات روسی بارها گفتهاند که تنها حکومت افغانستان اختیار رهبری گفتوگوهای صلح با ستیزهجویان طالب را دارد. ضمیرکابلوف نماینده ویژه رییس جمهور روسیه برای افغانستان چندی قبل گفته بود که بدون گفتوگو با طالبان صلح در افغانستان نمیآید.
کابلوف میافزاید:«ما میدانیم که بدون گفتوگو با طالبان صلح در افغانستان نمیآید. از همین لحاظ ما نیاز داریم که از آنان دعوت کنیم و گفتوگو کنیم. ما نمیتوانیم این را با رفتن به مخفیگاهها انجام بدهیم. بنابراین ما آنان را به پایتختمان میآوریم تا این فرصت را به وجود آوریم.»
با این حال، اما نقدی که بر این سیاست مسکو میرود، اینست که در این اواخر مشاهده میشود که روسها بیشتر به تلاشهای دیپلماتیک موازی علاقه دارند که توسط مسکو برای حمایت از منافع خودشان رهبری شود. در حالیکه این امر میتواند روند مذاکرات صلح را بطی و یا خدشهدار نماید.
کشور روسیه یکی از همسایههای نیک افغانستان است که میتواند نقش ارزنده و سازندهای را در پروسه صلح افغانستان به دست اجرا بگذارد، زیرا همانگونه که قبلاً نیز یادآور شدیم، تشدید تروریزم در افغانستان، تهدید جدی برای کشورهای منطقه از جمله روسیه است و مطمئناً اگر صلح در افغانستان برقرار گردد، اکثر مشکلات و ناامنیهایی که امروز روسیه با آن دست و پنجه نرم میکند، حل خواهد شد. و از آنجایی که مسکو با طالبان روابط خوبی دارد، نیاز است که این کشور در معادله صلح افغانستان نه نقش رهبری، بلکه نقش میانجی و تسهیل کننده را بازی کند.
قابل یادآوریست تا زمانی که ما به یک اجماع منطقهای نرسیم و قدرتهای همانند روسیه و دیگر کشورهای منطقه در مورد صلح و امنیت افغانستان به یک توافق نرسند و از سویی هم، حکومت و دستگاه سیاست خارجی افغانستان این ابتکار عمل را نداشته باشد که بتواند تعریف درستی از منافع ملی افغانستان و منافع کشورهای منطقه در رابطه به مسائل منطقه بهخصوص افغانستان ارائه دهد، مشکل افغانستان حل نخواهد شد. زیرا در حال حاضر قدرتهای جهانی بهخصوص امریکا که در افغانستان حضور دارد، بیشتر به دنبال منافع خودش است که این منافع بیشتر از حوزه ناامن کردن این کشور تأمین میشود. از این رو حکومت آینده افغانستان باید تعاملات بیشتری را در پیوند به صلح با کشورهای منطقه داشته باشد و در کنار آن باید تدبیری را به خرج دهد که از جنگهای نیابتی در افغانستان جلوگیری شود . در اینجا سیاست خارجی افغانستان طوری مهندسی شود که هیچ کشور احساس نکند که کشور دیگری جغرافیای افغانستان را علیه منافع آن کشور استفاده میکند.
در همین حال، با نگاهی به کشورهای آسیای میانه از جمله ازبیکستان، ترکمنستان و تاجیکستان که مرز مشترک نیز با افغانستان دارند و نقش آنان در قضایای افغانستان، دریافت میشود که هر کدام تلاش دارد تا پیرامون موارد مختلف نقشهایی داشته باشد.
جمهوری ازبیکستان که رابطه دیرینهای با طالبان داشته و در ۱۷ ماه اسد امسال ملا عبدالغنی برادر، رییس دفتر سیاسی گروه طالبان در قطر در سفری به ازبکستان با عبدالعزیز کاملوف، وزیر امور خارجه و عصمت ایرگاشف، نماینده ویژه رییس جمهور این کشور دیدار کرد که نشان میدهد این کشور به نوعی با استفاده از روابط دیرینهاش با طالبان در تلاش است تا به روند صلح در افغانستان سرعت ببخشد تا حضور فعالی را در منطقه بهنمایش بگذارد. بعد از درگذشت اسلام کریموف و روی کار آمدن شوکت میرضیایف، این کشور با احیای روابطش با جهان خارج در حال باز شدن برای سرمایهگذاری خارجی است.
در همین حال، کشور ترکمنستان که یکی از صادر کنندگان بزرگ گاز و برق در منطقه محسوب میشود، سالهای پس از دهه نود تلاشهای زیادی به خرج داده تا در مسایل اقتصادی در افغانستان سهم فعال اجرا نماید، زیرا افغانستان با ثبات بهخاطر موقعیت جئوپلیتیکی که دارد، برای ترکمنستان و کشورهای آسیای میانه از اهمیت بالایی برخوردار است. از سویی هم، پروژه «تاپی» احداث خط لوله گاز ترکمنستان به پاکستان و هند از طریق افغانستان برای این کشور مهم است و این اصل فقط از ناحیه افغانستان باثبات تأمین میگردد. در کنار آن کشور تاجیکستان نقش منفعلی را در قضایای افغانستان دارد و اما این کشور نیز در تلاش است تا در صحنه حاضر شود و تأثیرگذاریهایی را پیرامون موضوعات مختلف داشته باشد.
در یک بررسی کلی میتوان گفت که کشورهای آسیای میانه از آنجایی که به آبهای آزاد راه ندارند و یکی از مسیر هایی که برای توسعه تجارت این کشورها به جنوب آسیا و دیگر نقاط جهان نیاز دارد، مسیر افغانستان است. اما برای رسیدن به این هدف، آنان به یک افغانستان باثبات و امن نیاز دارند.
انتظار میرود که کشورهای شرق و غرب برای برقراری صلح در افغانستان بهگونه همهشمول تلاش کنند و تسهیل کننده این روند باشند تا مردم و حکومت افغانستان بتوانند از راه بینالافغانی خشونتها را از بین ببرند.