در جاهايى كه اكثريت قاطع مردم بومى شيعه هستند، بايد والى و ولسوال و قاضى و علاقهداران از خود شيعه اعزام شوند، تا مردم به حكومت مركزى خوشبين گردند و از ظلم و اجحاف و تعصبات ناروا در امان بمانند.
علت نرسيدن كمکهاى مؤسسات خيريه بينالمللى به اين مناطق يكى، جنگهاى داخلى احمقانه و غير اسلامى پارهاى از افراد قدرت طلب بود و ديگر دشمنى غربىها با ايران كه هميشه شيعيان جهان را نيز شامل مىشد.
۳- فيلمهاى مستند حركت اسلامى كه در اوايل حكومت مجاهدين در تلويزيون كابل نمايش داده شد و به تقاضاى بينندگان نمايش آن تكرار شد، نمايانگر فعاليتهاى چشمگير حركت اسلامى در كابل و آزادىباميان مىباشد.
۴- دو جلد كتاب «عكسها سخن مىگويد» و يک جلد ديگر «عكسهاى شهداى حركت اسلامى» نمايانگر گوشههايى از جهاد شيعيان افغانى مىباشد.
۵- شمار زندانيان ما در زندان مخوف پل چرخى كه براى همه معلوم است، دليل ديگر بر وضعيت عمليات جهادى ما، در شهر كابل بوده است.
۶- به موشک بستن لويه جرگه نمايشى نجيب در روز روشن كه جمعى از گروهها آن را به نام خود اعلام كردند و دهها عمليات قهرمانانه ديگر مجاهدين با همت ما در كابل و ساير مناطق كشور بهترين سند گوياى جهاد حركت اسلامى مىباشد.
۷- مجله استقامت، فعاليتهاى نظامى حركت اسلامى را در مناطق مختلف در سينه تاريخ ثبتوضبط كرده است كه با توجه به ضعف امكانات و عدم كمکهاى خارجى به تشكيلات، نمايانگر اخلاص و تدين قهرمانان جهادى ما مىباشد.
۸- ما در كابل، هرات، قندهار، نيمروز، فراه، هلمند، زابل، ارزگان، غزنى، پكتيا، ميدان، باميان، غورات، لوگر، بلخ، سمنگان و … جبهانى داشتيم كه عمق فعاليتهاى جهادى ما را روشن مىسازد.
۹- حمله بر شخص ترهكى و كاروان او، توسط يكى از چريکهاى شهرى ما (طالب العلم شهيد شيخ جوادى يكاولنگى) در دوران قدرت كمونيستها، در كابل.
بنابراين شيعيان در متن جهاد كشور، با محروميت از كمکهاى زياد خارجى كه احزاب محترم ديگر از آنها برخوردار بودهاند، حضور داشتهاند و مستحقاند كه خواهان بسيطترين حقوق خود كه رسميت يافتن مذهبشان است باشند.
۱۰- در دوران حكومت مجاهدين كه احزاب متحارب به خاطر كسب قدرت بيشتر به قتل مردم و تخريب شهرها مشغول بودند، حركت اسلامى به اصلاح متخاصمين مشغول و از طريق راديو و تلويزيون بهترين خدمت فرهنگى و سياسى را براى مردم انجام مىداد و برادرى مسلمان شيعه و سنى را تحكيم مىبخشيد كه اثبات آن محتاج به دليل نيست، زيرا همهكس آن را مىداند.
دوم: حضور شيعه در دولت به اندازه كميت خود
در دورانهاى گذشته مردم شيعه به طور غالب، جز در مناصب بسيار پايين دولتى (كاتب، سركاتب و مأمور مثلاً) در پستهاى مهم نقش نداشتهاند و جرمشان شيعه بودنشان بوده است! اين تبعيض غيرمنصفانه داستانهاى زيادى دارد و ما به خاطر عدم تحريک احساسات شيعيان از بيان آن خوددارى مىكنيم.
به نظر ما لازم است مردم شيعه به خاطر وحدت ملى، ترقى كشور، اخوت اسلامى و ممانعت از مداخله خارجى به اندازه كميت خود وزير و سفير داشته و در همه امورات دولتى سهيم باشند.
ما خواهان تطبيق عدالت اجتماعى درباره همه اقوام كشور (ازبک، تاجيک، پشتون، هزاره و …) هستيم و آن را مطابق دستورات قرآن عامل ترقى و سعادت كشور و ملت خود مىدانيم و بدترين وحشت اين است كه لياقت افراد ناديده گرفته شود و تنها نژاد او موجب برترى و امتيازدهى گردد كه مصداق بارز خسران دنيا و آخرت ملت و حكومت است.
در اينكه شيعيان چند درصد نفوس كشور هستند، اختلافاتى وجود دارد كه گاهى به افراط و تفريط مىرسد، سبب اين اختلاف اين است كه ما {نه تنها} تاكنون احصائيه رسمى و قابل اعتمادى از شيعيان افغانستان نداريم، بلكه متأسفانه احصائيه علمى و فنى تاكنون نسبت به كل نفوس كشور صورت نگرفته است.
سوم: تعديل نظام ادارى
سومين خواست شيعيان تجديد و تعديل نظام ادارى ظالمانه داوود خانى است كه در ساختار ولسوالىها و ولايات، به كار گرفته شده است. مثلاً ولسوالىهاى ولايات مشرقى و بعضى جاهاى ديگر از چندهزار انسان معدود تشكيل شده ولى ولسوالىهاى ولايات ديگر از چند برابر نفوس ولسوالىهاى مشرقى و … به وجود آمده است كه بدين وسيله خواستهاند حق مردم شيعه و حتى حق اقوام سنى غير پشتون را ضايع كنند!! زيرا هر ولسوالى حوزه رأىگيرى نمايندگان شوراى ملى بوده و مىباشد. به عبارت ديگر گاهى از طرف یکصدهزار شيعه مثلاً، يا سنى غير پشتون يک نماينده به مجلس شوراى ملى راه پيدا كرده، ولى در مناطق پشتون نشين گاهى از طرف بيست هزار نفر مثلاً يك نفر نماينده در مجلس حضور يافته است كه عواقب بد اين كار براى صاحبنظران به خوبى آشكار است.
مدعاى ما اين است كه براى تشكيل ولسوالىها و ولايات معيار معقول و ميزان واحدى در تمام كشور مدنظر گرفته شود و اين نوع تبعيضها، از فضاى كشور براى هميشه رانده شود. ما گمان نمىكنيم هيچ عاقلى در صحت اين خواست و حتى ضرورت آن ترديدى به خود راه دهد. در بعضى از مناطق وقتى فردى در زمستان برفى، كه راههاى آنجا مسدود مىگردد، مىخواست از ولسوالى به مركز ولايت خود برود، بايد اول با هزار مصيبت راههاى دور و برفى را طى كرده به كابل برود و از آنجا به قندهار و از قندهار به مركز ولايت خود برسد. اين سفر از نظر مصرف و ضياع وقت و اذيت بدنى چه مشكلاتى را به وجود مىآورد؟ تنها خدا مىداند و خود آن مردم ستمديده!
چهارم: تقرّر كارمندان شيعه در مناطق شيعهنشين
در جاهايى كه اكثريت قاطع مردم بومى شيعه هستند، بايد والى و ولسوال و قاضى و علاقهداران از خود شيعه اعزام شوند، تا مردم به حكومت مركزى خوشبين گردند و از ظلم و اجحاف و تعصبات ناروا در امان بمانند.
بدبختانه گاهى در مناطق مركزى افرادى به عنوان حاكم و قاضىموظف شدهاند كه جان و مال و ناموس شيعه و هزاره را حلال مىدانستهاند! و تلخى عملكرد اين افراد هنوز در كام مردم باقيست كه گاهى نقل آنها سرگرمى مجالس آن مردم است و ما روى نزاكتهايى از بيان آن قصهها ولو به طور نمونه خوددارى مىكنيم و در عوض از خداوند تعالى برادرى شيعه و سنى و همكارى آنان را براى ترقى و اعتلاى كشور و ملت خواهانيم. پذيرفتن اين خواست هيچ مشكل اجتماعى و قانونى ندارد، بلكه برطرفكننده پارهاى از مشكلات و نفوذ بيشتر حكومت مركزى خواهد بود.
پنجم: ثبت عقايد و احكام فقهى شيعيان در كتب درسى مكاتب و ليسهها
همانگونه كه متعلمين اهل سنت عقايد و احكام خود را تا حدودى در مدارس ابتدايى و متوسطه ياد مىگيرند، متعلمين شيعه نيز عقايد و احكام خود را در آنجا بياموزند. البته در بسيارى از موارد نظرات سنيان و شيعيان به حمدالله تفاوتى ندارد، ولى مىشود دو جزوه درباره موضوعات دينى و مذهبى تأليف و طبع كرد؛ يكى براى متعلمين اهل سنت و ديگرى براى متعلمين شيعه و به همين اقدام بسيط مشكل حل مىشود. اين كار يک فايده مهم ديگرى هم دارد كه برادران اهل سنت ما به عقايد و فقه شيعه آشنايى خوبى پيدا مىكنند و زمينه براى برادرى و همكارى اجتماعى بهتر فراهم مىگردد و دسيسههاى دشمنان اتحاد مسلمانان درباره اتهامات مذاهب اسلامى به عقايد خرافى نظريات كفرآميز بىاثر مىشود و همه جوانان شيعه و سنى همديگر را بهتر درک مىكنند.
متأسفانه معلومات يک عده از برادران سنى ما، درباره شيعه و تشيع از نوشتههاى مستشرقين مغرض و نويسندگان جاسوس خارجى مىباشد كه باعث بدبينىهاى فراوانى بين دو برادر مسلمان گرديده است.
صفحه یاسر محسنی
ادامه دارد….