رویای ترکیه از حضور در افغانستان؛ مدیریت تنش با غرب و مهار چین در منطقه!
به نظر میرسد حزب حاکم در ترکیه با ایجاد روابط بهتر با طالبان و حضور در افغانستان، میخواهد جبهه آزادیخواهی مسلمانان و ترکهای ترکستان شرقی را قوی تر ساخته تا از یکسو توانسته باشد به هدف غایی حمایت از ترکها دست یابد و از سوی دیگر رقابت امریکا علیه چین را به نفع واشنگتن تسهیل سازد
اعجازالحق عتید- کارشناس ارشد روابط بین الملل
تسلط دوباره طالبان بر افغانستان باعث جلب افکار محافل سیاسی و رسانهها در سطح جهان شده است. پس از خروج کامل نیروهای ناتو از افغانستان کشورهای چندی با ادامه روابط با حکومت آینده طالبان علاقمندی نشان دادهاند. ترکیه یکی از بازیگران کلیدی است که در آستانه خروج نیروهای خارجی از افغانستان، انتظار به عهده گرفتن مسئولیت امنیت میدان هوایی کابل را داشت که با مخالفت طالبان مواجه شد. اما اکنون علیالرغم رد کردن این تصمیم، طالبان از ترکیه درخواست نمودهاند تا این کشور را در عرصه مسائل لوجستیکی و تخنیکی میدان هوایی کابل، همکاری نماید.
رد و بدل شدن این همه مواضع میان طالبان و ترکیه باعث ایجاد پرسش هایی در مورد انگیزه های انقره شده است. با وجود تشدید بحران سیاسی در افغانستان و تعلیق سفارتخانه های اکثر کشورها، چه عواملی باعث اصرار انقره بر حضور در افغانستان و به ویژه در میدان هوایی بین المللی کابل که یگانه راه ارتباطی فزیکی با جهان خارج است، شده است؟ برای پاسخ این پرسش چهار دلیل عمده را میتوان مورد بررسی قرار داد.
ظاهراً یکی از انگیزههای اصلی تداوم حضور ترکیه در افغانستان اینست تا انقره بتواند به صورت عموم ابزارهای مؤثر قدرت و مذاکره را جهت افزایش توانمندیاش در سطح منطقه و جهان به دست آورد و به صورت خاص توانسته باشد روابط تنش آمیز خود با واشنگتن و اتحادیه اروپا را ترمیم نماید.
در سال های اخیر، روابط ترکیه با ایالات متحده از یک سو و با اتحادیه اروپا از سوی دیگر شاهد تنشهای روزافزون بوده است. در پی کودتای نظامی نافرجام ۲۰۱۶ علیه رجب طیب اردوغان، سیاست خارجی ترکیه در منطقه بیشتر گرایش مداخله جویانه داشته است. اتهام دست داشتن واشنگتن در کودتای نظامی علیه اردوغان که رهبری آن به شبکه فتحالله گولن مقیم در امریکا نسبت داده میشود باعث تنش میان دو کشور گردید و حمایت امریکا از کردهای جدایی طلب در مرز ترکیه و سوریه نیز بر متشنج شدن روابط دو کشور افزوده است. مجموع عوامل فوق باعث شد تا انقره در عوض سیاست خارجی سنتی وابستگی به متحدین غربی، سیاست خارجی مستقل تر و عمل گرایانه تری را پیش گیرد.
به عنوان مثال، در سال ۲۰۱۹ ترکیه برخلاف پروتکل های امنیتی پیمان ناتو، با خریدن سیستم دفاع موشکی S-400 از روسیه موجبات خشم بیشتر ایالات متحده را فراهم ساخت. واشنگتن با وضع تحریمهای شدید علیه ترکیه خواستار لغو پیمان خرید این سیستم دفاعی از روسیه شد، زیرا در نتیجه معامله مذکور نه تنها ترکیه به عنوان شریک استراتژیک ایالات متحده با رقیب سنتی آن (روسیه) وارد تعامل شد، بلکه روسیه با این معامله توانست فرصت دستیابی به سیستم دفاعی کلیدی ترین عضو ناتو را دریابد. در عین زمان، پیشرفت سریع ترکیه در عرصه صنایع دفاعی، گمانه زنیهایی را در مورد سیاست آینده ترکیه در منطقه و جهان و میزان تعهدش در ایفای نقش در ناتو، افزایش داد.
اما با پایان دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ و ورود جو بایدن به کاخ سفید، انقره به ترمیم روابط با ایالات متحده احساس نیازمندی شدید نمود. از این رو، در کنار اینکه از رویکرد سیاست خارجی خود فروگذاشت نکرد خواست نقش خود به عنوان یک متحد را برجسته سازد. ظاهراً انقره امیدوار است که مدیریت میدان هوایی کابل قدرت چانه زنیاش با ایالات متحده و متحدین غربی را افزایش خواهد داد.
به عبارت دیگر، ترکیه انتظار دارد با مدیریت و فعال نگهداری یگانه راه اتصال افغانستان با جهان خارج یا میدان هوایی بینالمللی کابل که از طریق آن ایالات متحده و اتحادیه اروپا خواهند توانست بحران را زیر نظر داشته باشند، روابط تنش آمیز خود با غرب را ترمیم نماید. مقامات امریکایی نیز به این نظرند که در شرایطی که با تسلط طالبان ساحه فعالیت به اکثر کشورهای غربی در افغانستان تنگ شده است، حضور ترکیه بهترین گزینه در عرصه فعالیت و امنیت میدان هوایی کابل و فعال نگهداشتن سفارتخانهها و سازمانهایی است که اکنون تصمیم به ترک افغانستان دارند. از جانب دیگر، به سبب گرایش های اسلامی رژیم حاکم در ترکیه، حضور این کشور در افغانستان کمترین حساسیت را به طالبان خواهد داشت. بنابر این، در شرایطی که سیاست خارجی و امنیتی امریکا به سمت تمرکز بر چالش های روزافزون منطقه هند-اقیانوس آرام گرایش مییابد، ترکیه امیدوار است که حضور فعالش در افغانستان نقشش را به عنوان بدیل قوی منطقهای جهت رسیدگی به بحرانهای ناشی از خروج ایالات متحده از منطقه، برجسته خواهد کرد.
چنانچه اشاره شد، در مقایسه با کشورهای دیگر عضو ناتو، ترکیه شانس بیشتر ادامه حضور در این کشور را دارد. نیروهای نظامی ترکیه به عنوان یگانه سربازان مسلمان عضو ناتو، با وجودی که در مأموریت بیست ساله این سازمان در افغانستان اشتراک داشتند در عملیاتهای جنگی در برابر طالبان سهم نمیگرفتند و مأموریت شان فقط در حد تأمین امنیت و کمکهای بشردوستانه بود. به عبارت دیگر، ترکیه با وجودی که دومین عضو بزرگ ناتو و مأموریت حمایت قاطع در افغانستان بود، در طول ۲۰ سال گذشته سیاست تهاجمی علنی علیه طالبان نداشته است. روی دیگر حضور ترکیه در افغانستان منوط به بخشهای غیرنظامی و بیشتر ملکی بوده است. در دو دهه گذشته سیاست نرم ترکیه در افغانستان در مقایسه با سیاست سخت این کشور، برجسته تر به نظر میرسد. آژانس همکاری و همآهنگی ترکیه در افغانستان (تیکا) که مسئولیت تطبیق پروژههای عامه را در این کشور به عهده دارد تا کنون بیش از ۱۰۰۰ پروژه مختلف آموزشی، صحی، زراعتی و زیربنایی را به بهره برداری سپرده است.
با وجود تنشهای اخیر میان طالبان و ترکیه پس از مخالفت این گروه با تداوم مأموریت حفظ امنیت میدان هوایی کابل توسط نیروهای نظامی ترکیه و «ادامه اشغال خارجی» خواندن آن توسط طالبان، هنوز فرصت های تفاهم میان دو جانب وجود دارد. اشاره اخیر اردوغان مبنی بر استقبال و ملاقات با رهبران طالبان در انقره و آمادگی این کشور به فراهم سازی همکاری های تخنیکی و فعال نگهداشتن میدان هوایی (در صورت درخواست طالبان)، چراغ سبز طالبان را در پی داشته است. طالبان نیز اخیرًا به دادن مسئولیتهای تخنیکی و لوجستیکی به ترکیه به شرط اینکه مسئولیت امنیتی میدان بر دوش نیروهای طالبان باشد، آمادگی نشان دادهاند.
در آستانه بهتر شدن روابط میان ترکیه و طالبان، سهیل شاهین سخنگوی دفتر سیاسی طالبان در قطر، ترکیه را به عنوان شریک بزرگ در عرصه بازسازی دوباره افغانستان پس از جنگ یاد کرد و تصریح نمود که این گروه در عرصه های خدمات صحی، آموزش، بازسازی زیربناهای تخریب شده در جنگ، همکاری های ترکیه را خواهد پذیرفت.
بدون شک به اندازهای که طالبان به ترکیه نیاز دارند به همان اندازه ترکیه نیز به حضور در افغانستان نیازمند است. طالبان میخواهند تا این بار برخلاف دوره اول حکومت منزوی شان، در کنار بازنگری سیاستهای داخلی جزم اندیشانه شان دست ملاطفت کشورهای با قدرت چانه زنی بیشتر در جامعه جهانی را با خود داشته باشند.
ظاهراً، محاسبات ترکیه از اوضاع افغانستان محدود به این کشور نیست. انقره در سال های اخیر به این درک رسیده است که آمیختن نیروهای نظامی با سیاست خارجی یک امر احتراز ناپذیر به ترکیه است، طوریکه در مذاکرات مرتبط به امنیت ملی و منطقهای، ترکیه بتواند جدا از نیروهای نظامی از کارت دیگری نیز استفاده نماید. از این رو، نمیتوان به این هدف با رویکرد درون گرایانه رسید، بلکه دستیابی به چنین هدف مستلزم اتخاذ سیاست فعال تر و مداخله جویانه در منطقه خواهد بود.
از نظر جغرافیایی، افغانستان در موقعیت استراتژیک مهمی قرار دارد طوری که خاورمیانه، آسیای مرکزی و شبه قاره هند را با هم وصل میسازد و از همین جهت محراق رقابت قدرتهای مختلف قرار گرفته است. ترکیه نیز با درک چنین موقعیت استراتژیک در پی حضور فعال در افغانستان است. خلوصی آکار وزیر دفاع ترکیه در اظهاراتش افغانستان را به عنوان قلب آسیا یاد کرده و اشاره نمود که حضور ترکیه در این کشور دورنمای گسترش نفوذ سیاسی را میسر ساخته و فرصت های سرمایه گذاری در کشورهای همجوار را افزایش خواهد داد. در این زمینه، ترکیه مشخصاً علاقمند پروژه راه لاجورد است که افغانستان را از طریق ترکمنستان، آذربایجان و گرجستان با دور زدن چین، روسیه و ایران، به ترکیه وصل می سازد و به عنوان یک دهلیز مهم انرژی اهمیت جئوپلیتیکی ترکیه را افزایش خواهد داد.
یکی دیگر از اهداف مهم حزب حاکم در ترکیه، مبدل ساختن این کشور به مرکز سیاسی جهان اسلام و نفوذ سیاسی و فرهنگی بر ملیتهای ترک تبار سرتاسر جهان است. از این رو، ترکیه با حضور فعال در افغانستان که پاشنه آسیای مرکزی و کانون مردمان ترک نژاد است میخواهد علمبردار ترکهای این منطقه گردد. سیاستهای سرکوب گرایانه چین در برابر ترکهای ایغور در سنکیانگ نیز یکی دیگر از عواملی است که انگیزه حضور ترکیه در افغانستان را قوی تر خواهد ساخت. به نظر میرسد حزب حاکم در ترکیه با ایجاد روابط بهتر با طالبان و حضور در افغانستان، میخواهد جبهه آزادیخواهی مسلمانان و ترکهای ترکستان شرقی را قوی تر ساخته تا از یکسو توانسته باشد به هدف غایی حمایت از ترکها دست یابد و از سوی دیگر رقابت امریکا علیه چین را به نفع واشنگتن تسهیل سازد.
از جانب دیگر، در حالی که انقره برای استفاده از فرصت موجود در افغانستان تلاش میکند، با چالشهایی نیز مواجه است. هرچند ترکیه مرز مشترکی با افغانستان ندارد اما به سبب بحران های سیاسی و اقتصادی در افغانستان و در نتیجه هجوم امواج مهاجرین غیرقانونی به این کشور از طریق ایران، انقره تحت فشار شدیدی قرار گرفته است. با آنکه هدف مهاجران افغان رسیدن به اروپا از طریق ترکیه است اما به علت تشدید موانع مرزهای اروپا، اکثر این مهاجرین در ترکیه جا میمانند.
موج جدید مهاجران افغان به عنوان کارت بازی در مذاکرات میان انقره و اروپا استفاده میشود و اخیراً اردوغان از اروپا خواسته است تا در کنترول این بحران ترکیه را همکاری کرده و تصریح نموده که ترکیه کاروانسرای مهاجرین مسیر اروپا نخواهد شد. از سوی دیگر، به اساس گزارش خبرگزاری رسمی آناتولی، ترکیه درخواست ایالات متحده مبنی بر پذیرش و طی مراحل اسناد آنعده از متقاضیان پناهجویی امریکا که در گذشته با نیروهای امریکایی کار نموده اند، را به عنوان کشور ثالث رد نموده است. انقره برای کنترول موج جدید مهاجرت، در حال ساخت و ساز صدها کیلومتر دیوار کانکریتی در امتداد مرزهای ایران و عراق مجهز با سیم خاردار کمرهها و برج های نظارتی امنیتی، میباشد.
به نظر میرسد که حکومت ترکیه با نگرانی از موج روز افزون مهاجران افغان به ترکیه که منجر به چالشهای جدی در داخل ترکیه خواهد شد، به این نتیجه رسیده است که نمیتواند با این بحران مبارزه نماید مگر اینکه بحران را در داخل افغانستان مهار کند. پس از اتباع سوریه، افغانها دومین شمار بزرگ مهاجرین را در ترکیه تشکیل میدهند و به سبب فشارهای متعاقب اقتصادی، موج مهاجرت نگرانی مردم ترکیه را نیز در پی داشته است. از سوی دیگر، حزب مخالف حکومت ترکیه (حزب جمهوری دموکراتیک خلق) به رهبری کمال قلیچدار اوغلو به شدت از کارت مهاجرت علیه رژیم حاکم استفاده نموده و با نشر تبلیغات منفی و پخش داعیههای نژادپرستانه در برابر مهاجران، در پی کاستن نفوذ حزب عدالت و توسعه در این کشور است. گرایشهای راستگرایانه و ملیگرایانه حزب حاکم ترکیه در ۲۰ سال گذشته عامل مهم تأثیر گذار بر سیاست خارجی این کشور بوده است. سیاست عدم فعالیت نظامی ترکیه علیه طالبان ریشه در نگرشهای دینی حزب عدالت و توسعه دارد. این کشور هرگز نخواسته خود را درگیر مستقیم جنگ داخلی در افغانستان کند.
بنابر این، با توجه به اظهارات طالبان و سران حکومت ترکیه به نظر میرسد که پس از تنش به وجود آمده میان دو طرف، تلاشهای جدی در عرصه تنش زدایی صورت میگیرد. انقره میخواهد تا از روابط خوب گذشتهاش با طالبان در خلال سال های گذشته بهره گیری نموده و به اهداف متعدد از جمله بلند بردن قدرت چانه زنی با ایالات متحده و اروپا به عنوان میانجی، حضور در آسیای مرکزی، افزایش نفوذ منطقهای و بین المللی و مهار موج مهاجرت افغان ها به ترکیه، دست یابد.
علیالرغم این مسائل، پیش بینی جزئیات، حدود و تحولات روابط دو طرف به میزان جدی بودن طرفین و توانایی شان در جهت مدیریت اختلافها بستگی دارد. به ویژه هنگامی که قدرت های متعدد منطقهای و بین المللی می خواهند خلای ناشی از خروج نیروهای ناتو را در افغانستان پر نموده و حضور شان را در قلب آسیا پر رنگ تر سازند. بنابراین، در آینده نزدیک شاهد سلسلهای از رقابتهای خواهیم بود که در آن هر قدرت منطقهای و بینالمللی در تلاش بدست آوردن بیشترین منفعت، وارد افغانستان جدید خواهند شد.