زبان پارسی؛ زبان تمدن، فرهنگ و عرفان
زبان پارسی را نمیتوان زبان قوم و یا قبیله خاص خواند. واقعیت این است که در گسترش و غنای این زبان همه اقوام به صورت مساوی سهم داشته و همه آن را به عنوان یک سرمایه فرهنگی و خانه وجود شان پاس میدارند
سازمان سیا در تویيتى مدعی شده است که زبان دری/پارسی زبان برخی قبایل در شمال افغانستان است.
از آن جایی که این ادعا یک کژفهمی کلان تاریخی از سوی یک نهاد معتبر بوده و بر بنیاد اطلاعات نادرست بنا شده است، بهتر است توضیح داد که:
یک: زبان پارسی، زبان قبایل نیست، زبان یک حوزه تمدنی است که به قول شاعر بزرگوار قهار عاصی «از شام تا به کاشغر، از سند تا خجند» آیینه دار عالم بالا و معنا بوده و تخم معرفت و دانش و عرفان کاشته است.
زبان فارسی، زبان مولانا جلالالدین محمد بلخی – رومی است که بخشی از اثر گرانسنگ او «مثنوی معنوی» را شاعر و نویسنده معروف امریکا کولمن بارکس ترجمه کرد و به پرفروش ترین کتاب سال در آن کشور مبدل شد و عطش معنوی غرب را سیراب کرد؛ همان مولانایی که سازمان ملل سال ۲۰۰۷ را به احترامش سال مولانا نام گذاری کرد.
زبان فارسی، زبان سعدی شیرازی است که این شعر او شهرت جهانی دارد و به نماد انسان دوستی و اومانیسم تبدیل شده است:
بنی آدم اعضای یکدیگر اند
که در آفرینش ز یک گوهراند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دیگر عضوها را نماند قرار
زبان فارسی، زبان فردوسی است که شهنامه او یکی از چند حماسه منظوم بزرگ دنیا است.
این زبان در گذشته، زبان دوم جهان اسلام و زبان اصلی عرفان نیز بوده است.
فروکاستن پارسی به زبان قبایل، در واقع نوعی چشمپوشی از نقش آن در گسترش علم و فرهنگ و تمدن بشری است.
افزون بر این، این زبان از عراق تا قونیه و تا هندوستان و آسیای میانه، زبان فاخر دربار و کتابت بوده و نامش با نام بزرگترین امپراتوری ها گره خورده است.
دو: فروکاستن این زبان به زبان قبایل، شاید ریشه در تفکیکگزاری خودسرانه و غیرعلمی میان پارسی و دری داشته باشد.
برخیها به دلایل غیرعلمی و اغلب سیاسی، پارسی و دری را دو زبان جداگانه معرفی میکنند.
این در حالی است که پارسی و دری دونامی برای یک زبانند و بزرگترین شعرا و ادبای ما گاهی از این زبان به نام فارسی و گاهی دری یاد کردهاند. لسانالغیب حافظ شیرازی در جایی نام این زبان را فارسی میگوید:
شکّرشکن شـوند هـمه طوطـیان هنـد
زین قند «پارسی» که به بنگاله میرود
++++++++++++++++++
و در شعر دیگری «دری» مینامد:
++++++++++++++++++
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن «دری» داند
سه: جایگاه زبان فارسی در افغانستان، جایگاه زبان میانجی یا زبان تفاهم بینالاقوام است. گویندگان این زبان را یک قوم یا قبیله خاص تشکیل نمیدهد، بلکه اکثریت قاطع مردم افغانستان در معاملات روزمره و همچنان در آموزش و پرورش با این زبان سخن میگویند و به تفاهم میرسند.
زبان پارسی را نمیتوان زبان قوم و یا قبیله خاص خواند. واقعیت این است که در گسترش و غنای این زبان همه اقوام به صورت مساوی سهم داشته و همه آن را به عنوان یک سرمایه فرهنگی و خانه وجود شان پاس میدارند.
در فراقومی بودن این زبان در افغانستان همین بس که هم تیمورشاه به فارسی شعر سروده است و هم امیر علی شیرنوایی، وزیر دانای سلطان حسین بایقرا.
چهار: هدف از این توضیحات، تصحیح یک اطلاعات نادرست است. امیدوارم سازمان سیا به این موارد توجه کرده و آن ادعای نادرست را تصحیح کند.