زمستان سوزان؛ ملتی گرسنه و لجبازی جهان
امریکا برای آزاد کردن ذخایر ارزی کشور شروطی میگذارد که میداند در ایدئولوژی طا-لبان اصلا پذیرفتنی نیست و طا-لبان هم بر همان مسایلی پافشاری میکنند که با ذات و ماهیت امریکا سازگاری ندارد
از همان سال ۲۰۰۱ که امریکا افغانستان را اشغال کرد، تهداب دولت داری کج گذاشته شد. در نشست بن از طا-لبان دعوت نشد و قدرت در دست کسانی گذاشت شد که از غرب برگشته و هیچ تجربهای از حکومت داری و نوع روابط قدرت در افغانستان نداشتند. سیستم حکومت امریکا در افغانستان تقلید شده و رییس جمهور دارای اختیارات بی حد و حصر شد. در واقع رییس جمهور با اختیارات شاهی مطلقه حاکم کشور گردید. قدرت متمرکز شد و جایی برای توزیع قدرت به صورت افقی باقی نماند.
قانون اساسی دوره شاهی فقط با تغییر نام شاه به رییس جمهور نافذ شد و نظام ارباب رعیتی به صورت ملوکالطوایفی بار دیگر زنده شد. این نوع نظام که تمام قدرت را در کابل جمع میکرد و مسئولان محلی را فقط به مرکز پاسخگو میساخت، سبب دوری مردم از حکومت و نظام شده و سرانجام در شکل گیری دوباره طا-لبان باز نمود یافت.
ضربات کاری و نهایی را بر پیکر نظام پیشین اشرف غنی وارد کرد. او با حصر قدرت در ارگ و در پیش گرفتن مسایل قومی و زبانی و تباری، در واقع سطح نارضایتی را از دولت به اوج رساند، تا جایی که حتا نظامیان راضی به جنگیدن برای آن نظام و دولت نبودند و روستاها و ولسوالی ها و ولایات یکی پی دیگر سقوط کرد.
پس از ۲۴ اسد سال روان که حکومت ساقط شد و طا-لبان پس از دو دهه دوباره حاکمیت را گرفتند، اوضاع بدتر از قبل گشت. بحران اقتصادی سقوط آزاد را تجربه میکند، داراییهای ارزی کشور خارجه بلوکه شده، روابط تجاری و اقتصادی با کشورهای جهان به حالت تعلیق در آمده، کمکهای انکشافی جهان قطع شده و نقدینگی در بازار افغانستان در بدترین حالت قرار گرفت. این موضوعات جمع عدم رسمیت بینالمللی حکومت طا-لبان، از سوی دیگر سبب افت شدید ارزش پول ملی در برابر دالر شد و به تبع آن بهای مواد اولیه مورد نیاز به صورت سرسام آوری بلند رفت. چنین حالتی قدرت خرید مردم را کاهش داده و سفرهها را خالی تر از گذشته کرد.
از جانب دیگر، برایند وضعی که پیش آمده، بلند رفتن گراف بیکاری و رکود بازار کار در افغانستان است. در گذشته میزان بیکاری در کشور به ۲۰درصد میرسید، ولی پس از سقوط کابل، به یک باره میزان بیکاری از ۵۰ درصد گذشت؛ زیرا تمام کارمندان زن ادارات دولتی و خصوصی خانه نشین شده و همچنان دهها نهاد و پیمانکار و سازمان بینالمللی از افغانستان خارج شده و تمام کارمندان و خدمه داخلی آن بیکار شد. گذشته از این، حکومت طا-لبان حتی توانایی پرداخت همان میزان کارمندان باقی مانده را نداشته و این موضوع سبب گسترش بیشتر فقر در اجتماع شده است.
اکنون، از یک طرف ملت گرسنه و فقیر است، از جانب دیگر طبیعت سرد و زمستان سوزان فرارسیده و از جهت دیگر، لج بازی امریکا و طا-لبان با گذشت هر روز ملت را فشار میدهد.
امریکا برای آزاد کردن ذخایر ارزی کشور شروطی میگذارد که میداند در ایدئولوژی طا-لبان اصلا پذیرفتنی نیست و طا-لبان هم بر همان مسایلی پافشاری میکنند که با ذات و ماهیت امریکا سازگاری ندارد. نتیجه این لج بازی فشاری است که ملت تحمل میکند و هر روز در زیر بار سنگین آن له میشود.
از طا-لبان نباید انتظار داشت که کوتاه بیایند؛ زیرا آنان یک سازمان و جنبش ایدئولوژیک بوده و هرگز تسلیم نمیشوند. اگر طا-لبان کوتاه آمدنی بودند در دو دهه گذشته و در جریان مذاکرات کوتاه میآمدند و نظام جمهوری را به رسمیت میشناختند. طا-لبان فقط در پی حکومت کردن بوده و روی این مسئله با هیچ طرف به اصطلاح شوخی ندارند.
اما جانب امریکا و دیگر کشورهای جهان دست کم در موضوع کمک به ملت افغانستان باید از مواضع سخت و سفت خویش کوتاه بیایند با کمی انعطاف زمینه را برای جریان پول در بازار افغانستان فراهم کنند.
اگر از این طرف طا-لبان به مواضع خود بچسبند و از آن جانب امریکا و جهان فقط نظاره گر باشند، بدون شک زمستان جاری در افغانستان بدترین فاجعه انسانی کل تاریخ بشریت را رقم خواهد زد. فاجعهای که شرمساری و ننگ آن تا ابد در پیشانی تاریخ حک خواهد شد.